گنجور

شمارهٔ ۴۳

از چشم تو ما مست و ز لعل تو بجوشیم
با ساغر و می‌رسته ز خود رفته زهوشیم
تا چشم کی این سو کنی از دل همه چشمیم
تا حکم چه بر لب دهی از جان همه گوشیم
از شیوه لعلت همه سر باده پرستیم
از گردش چشمت همه دم خانه بدوشیم
از چشم تو است ار همه با جان پی‌‌جنگیم
و زلعل تو است ار همه با دل بخروشیم
ز آن حال که از چشم تو دیدیم خرابیم
ز آن جام که از لعل تو خوردیم خموشیم
از چشم تو آواره ز ادوار سپهریم
با لعل تو مستغنی از الهام سروشیم
واعظ مدران چشم که ماگوش بچنگیم
زاهد چه زنی نیش که پرورده نوشیم
از گوشه چشمی همه میخانه نشینیم
و ز جرعه لعلی همه سجاده فروشیم
چون چشم بپوشد همه ساعی بخطائیم
چون لب بگشاید همه بیجان چو نقوشیم
در میکده منظور صفی الحق از آنیم
کز شیخ گریزان چو طیوری ز وحشیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از چشم تو ما مست و ز لعل تو بجوشیم
با ساغر و می‌رسته ز خود رفته زهوشیم
هوش مصنوعی: از نگاه تو مست شده‌ایم و به خاطر زیبایی‌ات شور و شوق داریم. با جام در دست، شاد و سرخوش هستیم و با این حال، از خود غافل شده‌ایم و به حالتی دیگر رفته‌ایم.
تا چشم کی این سو کنی از دل همه چشمیم
تا حکم چه بر لب دهی از جان همه گوشیم
هوش مصنوعی: تا کی باید به چشمان تو خیره شویم، در حالی که دل همه ما پر از عشق و توجه به تو است؟ و تا چه زمانی باید منتظر بمانیم که از زبان تو چه دستوراتی به ما برسد، در حالی که همه ما آماده شنیدن از تو هستیم؟
از شیوه لعلت همه سر باده پرستیم
از گردش چشمت همه دم خانه بدوشیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی و جذابیت تو همه چیز را فدای عشق و می‌نوشیم و از نگاه تو و چشمانت زندگی‌مان به تلاطم و شور و شوق می‌افتد.
از چشم تو است ار همه با جان پی‌‌جنگیم
و زلعل تو است ار همه با دل بخروشیم
هوش مصنوعی: اگر همه ما برای عشق و علاقه‌امان بجنگیم، این به خاطر نگاهی است که تو به ما می‌کنی؛ و اگر همه ما با دل و احساس به رقابت و تنش می‌پردازیم، این از زیبایی تو ناشی می‌شود.
ز آن حال که از چشم تو دیدیم خرابیم
ز آن جام که از لعل تو خوردیم خموشیم
هوش مصنوعی: ما به خاطر حال و احوال ناگواری که از نگاه تو تجربه کرده‌ایم، آسیب‌دیده و درهم هستیم و به سبب نوشیدن از آن جام زیبایی که از لب‌هایت بوده، ساکت و خاموش شده‌ایم.
از چشم تو آواره ز ادوار سپهریم
با لعل تو مستغنی از الهام سروشیم
هوش مصنوعی: من به خاطر چشم تو در هر دوره‌ای بی‌قرار و آواره‌ام. با زیبایی تو، از الهام و راهنمایی فرشته‌ها بی‌نیاز شده‌ام.
واعظ مدران چشم که ماگوش بچنگیم
زاهد چه زنی نیش که پرورده نوشیم
هوش مصنوعی: ای واعظ، مواظب باش که به ما نگاه نکنی، زیرا ما گوش‌های خود را به موسیقی و لذت‌ها می‌سپاریم. زاهد، چه زیانی به ما می‌رسد وقتی که ما از نوشیدن خوشی‌ها پرورده شده‌ایم؟
از گوشه چشمی همه میخانه نشینیم
و ز جرعه لعلی همه سجاده فروشیم
هوش مصنوعی: ما با نگاهی گذرا به میخانه‌ها نظر داریم و به خاطر یک جرعه شراب خوش رنگ، همه چیز خود را می‌فروشیم.
چون چشم بپوشد همه ساعی بخطائیم
چون لب بگشاید همه بیجان چو نقوشیم
هوش مصنوعی: وقتی چشم‌ها را ببندیم، همه ما در تلاش برای خطا کردن هستیم و وقتی لب‌ها را باز کنیم، همه ما مانند نقش‌های بی‌جان می‌شویم.
در میکده منظور صفی الحق از آنیم
کز شیخ گریزان چو طیوری ز وحشیم
هوش مصنوعی: در میکده، منظور ما این است که مانند پرندگانی که از وحش دوری می‌کنند، از شیخ و ریاگری فرار می‌کنیم.