شمارهٔ ۴۱
گویند که من بر کف در راه تو سر دارم
از سر بسرت گر خود عمریست خبر دارم
عرض س و جان کردن باشد عجب از عاشق
هست از سر و ننگ آن خاکی که بسر دارم
هیچ از دهنت رمزی با کس نتوانم گفت
با آنکه بهر موئی تقریر دیگر دارم
اندست که میبودم بر گردن و گیسویت
هجر تو چنانم کرد کاکنون بکمر دارم
طوفانی بحر عشق من دانم و دل زیرا
از موج غمت هر دم صد زیر و زبر دارم
هرگز نشوم دیگر پا بند قیامتها
تا قامت و رفتارت در مد نظر دارم
لعل لب نوشینت آمد بسخن یادم
این شیوه شیرین راز آن تنگ شکر دارم
من دلق ریائی را در میکدهها شستم
سودای تصوف را ب دامن تر دارم
بالای بلندت کرد چندانکه زمین گیرم
زان شاخ صنوبر باز امید ثمر دارم
اندیشه آغوشت میکرد صفی وقتی
سودای جوانی را پیرانه به سر دارم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گویند که من بر کف در راه تو سر دارم
از سر بسرت گر خود عمریست خبر دارم
هوش مصنوعی: میگویند من در راه تو جانم را قربانی کردهام، اما اگر خودت از وضعیت من خبر داری، چرا در این وضعیت باقی ماندم؟
عرض س و جان کردن باشد عجب از عاشق
هست از سر و ننگ آن خاکی که بسر دارم
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به عشق و فداکاری عاشق اشاره دارد. عاشق با تمام وجودش به معشوق اهمیت میدهد و حتی از جان خود نیز عبور میکند. این امر نشاندهندهی عمق احساسات و وابستگی او به معشوق است. درواقع، هیچ عجبی نیست که فردی عاشق، از خودگذشتگی کند و به خاطر محبوبش از هر چیزی، حتی از آبرو و زندگیاش، بگذرد.
هیچ از دهنت رمزی با کس نتوانم گفت
با آنکه بهر موئی تقریر دیگر دارم
هوش مصنوعی: هیچ رازی را نمیتوانم با کسی در میان بگذارم، حتی اگر بخواهم به طریقی دیگر صحبت کنم.
اندست که میبودم بر گردن و گیسویت
هجر تو چنانم کرد کاکنون بکمر دارم
هوش مصنوعی: دست من هنوز بر گردن و گیسوان توست، اما دوری و جدایی از تو چنان مرا گرفتار کرده که اکنون به سختی میتوانم خود را به پا نگهدارم.
طوفانی بحر عشق من دانم و دل زیرا
از موج غمت هر دم صد زیر و زبر دارم
هوش مصنوعی: عشق من مانند یک دریا طوفانی است و از آنجا که غم تو مرا در هر لحظه به شدت مضطرب میکند، دائماً در حال آشفتگی و بیقراری هستم.
هرگز نشوم دیگر پا بند قیامتها
تا قامت و رفتارت در مد نظر دارم
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نخواهم داد که به مسائل و مشکلات زندگی وابسته شوم، تا زمانی که تو را با رفتار و شخصیتت در ذهن داشته باشم.
لعل لب نوشینت آمد بسخن یادم
این شیوه شیرین راز آن تنگ شکر دارم
هوش مصنوعی: لبهای تو به مانند لعل باطراوت و شیرین هستند و هر بار که به یاد میآورم، احساس میکنم که این زیبایی و خوشزبانیات، رازی شگفتانگیز دارد که همچون تنگی پر از شکر، دلنشین و جذاب است.
من دلق ریائی را در میکدهها شستم
سودای تصوف را ب دامن تر دارم
هوش مصنوعی: من لباس نفاق و ریا را در میکدهها شستم و حالا میخواهم که اندیشه و احساس صوفیانهام را با خود داشته باشم.
بالای بلندت کرد چندانکه زمین گیرم
زان شاخ صنوبر باز امید ثمر دارم
هوش مصنوعی: به خاطر بلندی و عظمت تو، به حدی زیر فشار قرار گرفتهام که احساس میکنم از زمین جدا شدهام، اما همچنان از آن درخت صنوبر امید دارم که روزی میوهای به من بدهد.
اندیشه آغوشت میکرد صفی وقتی
سودای جوانی را پیرانه به سر دارم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمانی که حس و حال جوانی در سر دارم، به یاد میآورم که افکار و خیالات زیبا و دلپذیری به من محبت و آرامش داده است.