گنجور

شمارهٔ ۳۴

می‌رفت و بخود می‌گفت رمزی لب خاموشش
ز آن رفتن و گفتن بود دل‌ها همه در جوشش
می‌کرد بجنگ آهنگ چشمان پر آشوبش
می‌برد عنان از چنگ گیسوی زره پوشش
ره بند و خدنگ افکن مژگان صف آرایش
جانسوز و بلا رگ زن ابروی کمان توشش
از گردش چشم ایدون شهری همه بیمارش
و ز لعل لب میگون خلقی همه مدهوشش
بر همزن و جمع‌آور در حلقه سیه مویش
مه سیر و شبیخون برد و طره بناگوشش
جان خستن و پروردن نقش ز خط سبزش
دل بردن و خون خوردن رنگی زلب نوشش
خود رائی و خودسازی آویزه خفتانش
رعنایی و طنازی بند علم دوشش
تا چند قدح خواری پیمانه دهد لعلش
تا چند سخن بازی افسانه کند گوشش
جویم ز خدافوزی آرم که بگفتارش
خواهم بدعا روزی گیرم که در آغوشش
خوبان بصفی الحق پیمان بصفا بستند
آنمه نشود یارب این عهد فراموشش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌رفت و بخود می‌گفت رمزی لب خاموشش
ز آن رفتن و گفتن بود دل‌ها همه در جوشش
هوش مصنوعی: او در حال رفتن بود و در دل خود می‌گفت که سکوتش، نشانه‌ای از رفتن و صحبت کردنش است. این در حالی است که دل‌ها همه در حال هیجان و تلاطم هستند.
می‌کرد بجنگ آهنگ چشمان پر آشوبش
می‌برد عنان از چنگ گیسوی زره پوشش
هوش مصنوعی: چشمان پر التهاب او همچون آهنگ نبرد به دل می‌نشست و موهای زره‌پوشش به گونه‌ای او را در کنترل خود می‌گرفت.
ره بند و خدنگ افکن مژگان صف آرایش
جانسوز و بلا رگ زن ابروی کمان توشش
هوش مصنوعی: با چشمان زیبا و مژه‌های دل‌نوازت، مرا درگیر آرزوهای جانسوز و خطرناک کن، همان‌طور که ابروهای قوس‌دار تو همچون کمانی زورمند است.
از گردش چشم ایدون شهری همه بیمارش
و ز لعل لب میگون خلقی همه مدهوشش
هوش مصنوعی: از نگاه این معشوق، همۀ مردم شهر به او بیمار شده‌اند و همه به خاطر لبان زیبای او، مجذوب و مدهوش شده‌اند.
بر همزن و جمع‌آور در حلقه سیه مویش
مه سیر و شبیخون برد و طره بناگوشش
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و جذابیت یک دختر سیاه‌مو اشاره شده است. او با موهای بلند و شیک خود، توجه را جلب می‌کند و زیبایی‌اش به حدی است که همچون ماه شب، خیره‌کننده است. موهای او به قدری دلربا و زیباست که همه را به سمت خود جذب می‌کند.
جان خستن و پروردن نقش ز خط سبزش
دل بردن و خون خوردن رنگی زلب نوشش
هوش مصنوعی: جان ناتوان و بی‌رمق را پرورش دادن، و با دقت به خط سبز او نگاه کردن، دل را از او به دست آوردن، و از رنگ لبش مایه‌ای از روح گرفتن.
خود رائی و خودسازی آویزه خفتانش
رعنایی و طنازی بند علم دوشش
هوش مصنوعی: شخصیت مستقل و توانایی فردی او چنان جذاب و زیباست که علم و دانش را مانند دوشی بر دوش خود حمل می‌کند.
تا چند قدح خواری پیمانه دهد لعلش
تا چند سخن بازی افسانه کند گوشش
هوش مصنوعی: این بیت بیان‌گر نارضایتی و خستگی از وضعیت فعلی است. گوینده می‌پرسد که تا چه زمانی باید به دست آوردن شراب و لذت‌های آن ادامه دهد و این که تا چه مدت باید به شنیدن داستان‌ها و گفت‌وگوهای بی‌فایده گوش دهد. این احساس کلافگی و پرسش از معنای تکرار در زندگی را می‌توان در آن مشاهده کرد.
جویم ز خدافوزی آرم که بگفتارش
خواهم بدعا روزی گیرم که در آغوشش
هوش مصنوعی: در تلاش هستم تا از خداوند خواسته‌ای را طلب کنم که به واسطه‌ی آن، روزی در آغوش او قرار بگیرم.
خوبان بصفی الحق پیمان بصفا بستند
آنمه نشود یارب این عهد فراموشش
هوش مصنوعی: ناپسند است که خوبی‌ها و پاکی‌هایی که میان دوستان برقرار شده، فراموش شود. امیدوارم که این پیمان و دوستی همیشه برقرار بماند و به فراموشی سپرده نشود.