گنجور

شمارهٔ ۳۳

دلا بموسم گل باده نوش و خندان باش
بده بنوش لبی خاطر و سخندان باش
به پیش از آنکه ز خاکت زمین شود آباد
بهل عمارت دنیا بخاک و ویران باش
هلاک غمزه ساقی بدور جام شدن
اشارت است که ایمن زکید دوران باش
رموز صومعه سر بسته گویمت هشدار
مکن ریا و قدح نوش و یار مستان باش
ز گرد زهد فشاندن چه سود دامن دلق
بیفکن این تن و فارغ ز دلق و دامان باش
نرفت خرقه تقوی برهن باده فروش
چنین لباس بآتش بسوز و عریان باش
سخن ز زلف و رخ اوست در ولایت عشق
بقید این دو مجرد ز کفر و ایمان باش
پیام زلفش دیوانه بگوشم گفت
که چند طالب جمعیتی پریشان باش
بجسم طاعت جانانت از گران جانیست
پی‌نثار وی از پای تا بسر جان باش
ز طعن خلق مرنج ار ترا بفقر رهی است
در این عمل یم زخار و مهر تابان باش
مبین بخلق که این یارو آن یک اغیار است
بکشت عارف و علمی چو ابرنیسان باش
بکوی میکده رندن غلام پیمانند
تو نیز بر سر پیمانه بند پیمان باش
مقام فقر و فنار را بسلطنت مفروش
گدای کوی خرابات باش و سلطان باش
دو گام باشد اگر ره قلندرانه روی
باین دو گام برون از وجوب و امکان باش
صفی مده بدری جان که بر تو جان ندهند
بر آستانه جانان بمیر و جانان باش

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا بموسم گل باده نوش و خندان باش
بده بنوش لبی خاطر و سخندان باش
هوش مصنوعی: ای دل، در فصل گل لبخند بزن و شراب بنوش. بیا و لبی شاداب داشته باش و با گفتار دلنشین خویش دیگران را شاد کن.
به پیش از آنکه ز خاکت زمین شود آباد
بهل عمارت دنیا بخاک و ویران باش
هوش مصنوعی: قبل از آنکه خاک تو در زمین آباد شود، این دنیا را به خاطر ویرانی‌اش رها کن و به بی‌حالی آن پاسخ نده.
هلاک غمزه ساقی بدور جام شدن
اشارت است که ایمن زکید دوران باش
هوش مصنوعی: غمزه‌ی ساقی و نوشیدن از جام، نشانه‌ای است که به تو می‌گوید مراقب روزهای پرخطر و تغییرات زندگی باش و از آنها دوری کن تا در امان بمانی.
رموز صومعه سر بسته گویمت هشدار
مکن ریا و قدح نوش و یار مستان باش
هوش مصنوعی: راز و رموز محفظه‌ای مقدس را به تو می‌گویم: مراقب باش که فریب نخورده و به دور از ریاکاری زندگی کنی، در عوض از لذت‌های زندگی و همراهی با دوستانی که در شگفتی‌اند، بهره‌مند باش.
ز گرد زهد فشاندن چه سود دامن دلق
بیفکن این تن و فارغ ز دلق و دامان باش
هوش مصنوعی: ز پرهیزکاری و تظاهر به زهد چه فایده‌ای دارد، لباس زهد را کنار بگذار و آزاد از قید و بندها باش.
نرفت خرقه تقوی برهن باده فروش
چنین لباس بآتش بسوز و عریان باش
هوش مصنوعی: هرگز از تقوا و اخلاق خود وادار به تظاهر مشو، زیرا باده‌فروشان که به ظاهری زیبا و خوش‌رنگ هستند، در باطن خالی‌اند. پس بهتر است که خود را از زرق و برق‌های دروغین دور کنی و با صداقت و بی‌پرده‌گی زندگی کنی.
سخن ز زلف و رخ اوست در ولایت عشق
بقید این دو مجرد ز کفر و ایمان باش
هوش مصنوعی: سخن در مورد زلف و چهره‌ی معشوق است. در دنیای عشق، با عشق و ارادت به این دو موضوع، از مرزهای کفر و ایمان فراتر بروید و از محدودیت‌های آن‌ها آزاد باشید.
پیام زلفش دیوانه بگوشم گفت
که چند طالب جمعیتی پریشان باش
هوش مصنوعی: پیام موهای او به من گفت که چرا اینقدر عاشق و دل‌باخته و دور از آرامش هستی.
بجسم طاعت جانانت از گران جانیست
پی‌نثار وی از پای تا بسر جان باش
هوش مصنوعی: بدن تو در خدمت روح توست و این فدای تو ارزش ندارد، پس از سر تا پای خود، جان‌ات را فدای او کن.
ز طعن خلق مرنج ار ترا بفقر رهی است
در این عمل یم زخار و مهر تابان باش
هوش مصنوعی: از انتقادات مردم ناراحت نشو، اگر در فقر به سر می‌بری، در این کار همچون دریاچه‌ای آرام و با مهری درخشان باش.
مبین بخلق که این یارو آن یک اغیار است
بکشت عارف و علمی چو ابرنیسان باش
هوش مصنوعی: مراقب دیگران باش که هیچ‌کدام از آنها شبیه تو نیستند. کسی که عارف و دانشمند واقعی است باید همچون باران در موقعیت‌های مختلف و در میان مردم حضور داشته باشد.
بکوی میکده رندن غلام پیمانند
تو نیز بر سر پیمانه بند پیمان باش
هوش مصنوعی: به میخانه برو و با دوستان هم‌نوا و هم‌پیمان باش، تو هم باید بر سر پیمان و دوستی‌ات پایبند و وفادار باشی.
مقام فقر و فنار را بسلطنت مفروش
گدای کوی خرابات باش و سلطان باش
هوش مصنوعی: مقام فقر و تنگدستی را با سلطنت و قدرت عوض نکن. حتی اگر گدای کوی خرابات باشی، بهتر از این است که در قصر سلطنت زندگی کنی.
دو گام باشد اگر ره قلندرانه روی
باین دو گام برون از وجوب و امکان باش
هوش مصنوعی: اگر دو قدم با شجاعت در راه حقیقت برداری، می‌توانی از تمامی محدودیت‌ها و امکانات فراتر روی.
صفی مده بدری جان که بر تو جان ندهند
بر آستانه جانان بمیر و جانان باش
هوش مصنوعی: ای صفی! دل را نباز به محبت کسانی که جان تو را نخواهند. بهتر است در درگاه محبوب خود جان بدهی و خود را فدای او کنی، بلکه در این حال واقعی‌تری از عشق را تجربه کنی.