شمارهٔ ۲۲
دو چشم مست تو برشان یکدگر گوهند
که رهزن دل و دین از اشاره و نگهند
کمان کشیده بدل بستی ار که ره چه عجب
که ابروان تو هر یک حریف صد سپهند
مگیر خورده خدارا بعقل و دانش من
که ذکر زلف تو چون رفت این و آن تبهند
چو لعبتی تو نگارا که گلرخان جهان
به پیش روی اصیلت براستی شبهند
من از غمت نه ببیتالحزن نشستم و بس
چه یوسفان که ز عشق رخت اسیر چهند
به آن امید که گیرند دامن تو کف
نشسته بر سر راهت شهان چو خاک رهند
زجان سبوی خراباتیان کشند بدوش
ببوی وصل تو آنان که یار خانقهند
بغمزه تو سپردم روان و دل بلبت
بخون این دو گواهند و خویش بیگنهند
مکن ملامتم ار ره مقصدی نرسید
که دام راهروان آن دو طره سیهند
صفای عشق صفی از حریم میکده جو
که ساکنان درش نور بخش مهر و مهند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دو چشم مست تو برشان یکدگر گوهند
که رهزن دل و دین از اشاره و نگهند
هوش مصنوعی: دو چشمان زیبا و مست تو بههم نگاهی دارند که مانند دو دزد، دل و ایمان را بهراحتی میربایند.
کمان کشیده بدل بستی ار که ره چه عجب
که ابروان تو هر یک حریف صد سپهند
هوش مصنوعی: اگر کسی کمان را به سمت دل تو کشیده باشد، چه جای تعجب است که ابروان تو هر یک میتوانند با صد سپاه برابر شوند.
مگیر خورده خدارا بعقل و دانش من
که ذکر زلف تو چون رفت این و آن تبهند
هوش مصنوعی: به خاطرات و افکار خود اعتماد نکن، چون حتی عقل و دانش من نمیتواند زیبایی و پیچیدگی وجود تو را بیان کند. وقتی از تو صحبت میشود، همه چیز دیگر بیمعنی و بیارزش به نظر میرسد.
چو لعبتی تو نگارا که گلرخان جهان
به پیش روی اصیلت براستی شبهند
هوش مصنوعی: ای زیبا روی، تو مانند یک بازیچهای هستی که گلهای زیبا در برابر تو به حقیقت شبیه هستند.
من از غمت نه ببیتالحزن نشستم و بس
چه یوسفان که ز عشق رخت اسیر چهند
هوش مصنوعی: من به خاطر غم تو در مجلس عزا نشستهام و فقط به این دلتنگی بسنده کردهام؛ برای عشق تو انسانهای زیادی مانند یوسف در قید و بند حسرت و آرزو هستند.
به آن امید که گیرند دامن تو کف
نشسته بر سر راهت شهان چو خاک رهند
هوش مصنوعی: با امید اینکه، پادشاهان چون خاک مسیر تو نشستهاند و دامن تو را میگیرند.
زجان سبوی خراباتیان کشند بدوش
ببوی وصل تو آنان که یار خانقهند
هوش مصنوعی: افرادی که در خانقاه مشغول عبادت هستند، از جان خود به خاطر یاد تو میگذرهند و مانند جامهای پر از شراب، شوق وصال تو را بر دوش میکشند.
بغمزه تو سپردم روان و دل بلبت
بخون این دو گواهند و خویش بیگنهند
هوش مصنوعی: من جان و دل خود را به ناز چشمان تو سپردم و این دو شاهد بر عشق من هستند و بیگناهی من را تأیید میکنند.
مکن ملامتم ار ره مقصدی نرسید
که دام راهروان آن دو طره سیهند
هوش مصنوعی: مرا سرزنش نکن اگر به هدف نرسیدم، چون افرادی که در این مسیر هستند هم با مشکلاتی روبرو میشوند و ممکن است به بن بست برسند.
صفای عشق صفی از حریم میکده جو
که ساکنان درش نور بخش مهر و مهند
هوش مصنوعی: عشق مانند صفای خاصی است که در حریم یک میکده وجود دارد و افرادی که در آنجا زندگی میکنند، با نور محبت و زیبایی خود، به آنجا روشنی و زندگی میبخشند.