گنجور

شمارهٔ ۱۳

یار آمد و از جان و جهان بیخبرم کرد
برطلعت خود غیرت اهل نظرم کرد
زان طره که از دوش فرور ریخته تا ساق
هم زانوی غم در دل کوه و کمرم کرد
حاضر بکفم بهر نثارش دل و جان بود
بس خنده بزیر لب از این ما حضرم کرد
سیلاب سر شکم بخرابی نبرد دست
زان چشم بلاخیز که زیر و زبرم کرد
دیوانه صفت در خم آنزلف چو زنجیر
پیچیدم و از کون و مکان در بدرم کرد
باکس نتوان گفت مگر دیده کند فاش
کاری که بدل غمزه بیداد گرم کرد
آمد به عیادت سر بیمار خود او لیک
بر وعده دیدار دگر جان بسرم کرد
از رهن می این بار صفی خرقه چو بگرفت
اتش زد و صوفی صفتی را سپرم کرد
کس خرقه بمی رهن نمی‌کرد از این پیش
در میکده زین کار مغی معتبرم کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار آمد و از جان و جهان بیخبرم کرد
برطلعت خود غیرت اهل نظرم کرد
هوش مصنوعی: دوست آمد و مرا از همه چیز بی‌خبر کرد؛ با زیبایی‌اش حسادت دیگران را برانگیخت.
زان طره که از دوش فرور ریخته تا ساق
هم زانوی غم در دل کوه و کمرم کرد
هوش مصنوعی: از آن موهایی که از روی شانه‌ها پایین افتاده، تا ساق پا، غم در دل و در قوس کمرم نشسته است.
حاضر بکفم بهر نثارش دل و جان بود
بس خنده بزیر لب از این ما حضرم کرد
هوش مصنوعی: من آماده‌ام که برای او دل و جانم را فدای او کنم، اما او با لبخندی که زیر لب می‌زند، ما را به حالتی شگفت‌انگیز درآورده است.
سیلاب سر شکم بخرابی نبرد دست
زان چشم بلاخیز که زیر و زبرم کرد
هوش مصنوعی: دلشوره و نگرانی عمیقی که در وجود دارد، به گونه‌ای وجودم را آشفته کرده که نمی‌توانم از آن چشم‌پوشی کنم؛ زیرا این بلا و مشکلات به شدت زندگی‌ام را تحت تأثیر قرار داده و همه چیز را در هم ریخته است.
دیوانه صفت در خم آنزلف چو زنجیر
پیچیدم و از کون و مکان در بدرم کرد
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از احساس شدید و عمیق خود صحبت می‌کند. او مانند یک دیوانه در خم و پیچ موهای محبوبش گرفتار شده است و از همه جا و جهان بی‌خبر و دور افتاده است. این احساس نشان‌دهنده‌ی شدت عشق و وابستگی او به محبوبش است که او را درگیر و سرگردان کرده است.
باکس نتوان گفت مگر دیده کند فاش
کاری که بدل غمزه بیداد گرم کرد
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند درباره عشق و زیبایی صحبت کند، مگر آن که با تجربه‌ای عمیق و واقعی از آن، مواردی را به وضوح مشاهده کرده باشد؛ چون این مسائل به گونه‌ای است که تنها از طریق احساسات و دل‌مشغولی‌ها قابل درک هستند.
آمد به عیادت سر بیمار خود او لیک
بر وعده دیدار دگر جان بسرم کرد
هوش مصنوعی: او به دیدن بیمار خود رفت، اما به جای اینکه وعده ملاقات دیگری بدهد، جانش را در آنجا گذاشت و رفت.
از رهن می این بار صفی خرقه چو بگرفت
اتش زد و صوفی صفتی را سپرم کرد
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به حالتی است که شخصی دچار مشکلی شده و برای رهایی از آن، به شیوه‌ای خاص روی می‌آورد. او با به کارگیری روش‌های غیرمعمول، سعی می‌کند تا از آتش اشتیاق یا مشکلاتش فرار کند و به آرامش برسد. در این میان، ظاهراً شخصی دیگر به عنوان حافظ و محافظ او در نظر گرفته شده که ویژگی‌های صوفیانه دارد و می‌خواهد به او کمک کند. این تصویر، به نوعی بیانگر تلاش‌های انسانی برای یافتن راهی برای آرامش و رهایی از چالش‌هاست.
کس خرقه بمی رهن نمی‌کرد از این پیش
در میکده زین کار مغی معتبرم کرد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در گذشته چنین نکنش را نمی‌کرد و به این خاطر، من در میکده به اعتبار این کار مغی (صوفی) مشهور شدم.