گنجور

شمارهٔ ۱۲

ای صفی معشوقت آخر دیدی اندرخانه بود
بر سراغش گرد عالم گشتنت افسانه بود
شاهدی کآواز او از کعبه می‌آمد بگوش
عشق بردم بر نشانش مست در میخانه بود
زان بت بی‌پرده پوشد ار که شیخ شهر چشم
عذر او خواهم من از پیرمغان بیگانه بود
زاهد ار پنداشت با تسبیح او گردد سپهر
بیخبر زان چشم مست و گردش پیمانه بود
روز آدم را سیاه آنخال مشکین کرد و عقل
بر گمان افتاد کان دلبردگی از دانه بود
دود او در سوختن می‌کرد ظاهر حال شمع
کاین شرر پنهان نه تنها در دل پروانه بود
از صفی جو داری ار گمگشته ای در راه عشق
زانکه در زنجیر زلفش سال‌ها دیوانه بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صفی معشوقت آخر دیدی اندرخانه بود
بر سراغش گرد عالم گشتنت افسانه بود
هوش مصنوعی: ای صفی، آیا معشوقه‌ات را دیدی؟ در واقع او در خانه‌اش بود و تو برای یافتن او در تمام دنیا گشتی که داستانی بیش نبوده است.
شاهدی کآواز او از کعبه می‌آمد بگوش
عشق بردم بر نشانش مست در میخانه بود
هوش مصنوعی: شاهدی بود که صدای او از کعبه به گوش می‌رسید. من که در عشق غرق شده بودم، او را در حالی یافتم که در میخانه مست بود.
زان بت بی‌پرده پوشد ار که شیخ شهر چشم
عذر او خواهم من از پیرمغان بیگانه بود
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که اگر آن معشوق زیبا و بی‌پرده را که در دل دارم، پوشیده نگاه دارد، باید از روحانی شهر عذر خواهی کنم، چرا که رابطه‌ام با مهر و عطوفت او، منفک از سنت‌ها و رسم‌های اجتماعی است.
زاهد ار پنداشت با تسبیح او گردد سپهر
بیخبر زان چشم مست و گردش پیمانه بود
هوش مصنوعی: اگر زاهد فکر کند که با ذکر و تسبیحش می‌تواند جهان را تحت تأثیر قرار دهد، غافل از آن است که آن چشم سرمست و گرداب پیمانه، عامل واقعی تحولات است.
روز آدم را سیاه آنخال مشکین کرد و عقل
بر گمان افتاد کان دلبردگی از دانه بود
هوش مصنوعی: روزی روزگار، چهره آدم را تیره و تار کرد و عقل به اشتباه افتاد که این عشق و وابستگی فقط ناشی از زیبایی ظاهری است.
دود او در سوختن می‌کرد ظاهر حال شمع
کاین شرر پنهان نه تنها در دل پروانه بود
هوش مصنوعی: شعله و دود شمع در حال سوختن نشان‌دهنده حال اوست، چون این آتش پنهانی که در دل پروانه شعله‌ور است، فقط در دل او نیست و همگی آن را می‌بینند.
از صفی جو داری ار گمگشته ای در راه عشق
زانکه در زنجیر زلفش سال‌ها دیوانه بود
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق گم شده‌ای، باید بدانی که تو در دمی از خود بی‌خود شده‌ای، چرا که سال‌ها در بند زلف او دیوانه بوده‌ای.

حاشیه ها

1403/08/05 12:11
ali safaee

بر سراغش گرد عالم گشتنت افسانه بود

درستش

در سراغش گرد عالم گشتنت افسانه بود

هست