گنجور

شمارهٔ ۳

ما را نبود جز بتو امید مراعات
در یاب فقیران خود ای پیر خرابات
هرگز نشد ابروی تو بر حاجت ماخم
تا چشم توان داشتن از غیر بحاجات
هر وعده که دادند بما صومعه داران
بگذار که بود آن همگی تسخر و طامات
در مدرسه و خانقه از زاهد و صوفی
حرفی که شنیدیم خبر بود و خرافات
این خرقه و سجاده نیرزید بیک جام
در میکده بود ار چه پر از عشق و عبادات
در کوی مغان باده فروشان نخریدند
برکهگل خم حاصل سی ساله طاعات
گشتیم مقبم در میخانه که بر گوش
ما را نرسد بانگ منادی مقامات
دیدیم خم ابروی دلدار و گرفتیم
از کون و مکان گوشه در آن سر دم آفات
غیر از در میخانه هر آن در که تو بینی
ره نیست که گویم ز چه شد باز در اوقات
هر نام که می‌نشنوی از غیر پی و چنگ
صوتست و صدا در گذر از ننگ مقالات
بگذار که در پرده بود راز مشایخ
تا باز بماند بجهان نا موالات
تا کار چه بود ار که نکردی ز کرم ستر
آلودگی خرقه ما پیر خرابات
هیچ ار که نباشد ز جنون فایده این بس
کز عقل مفلسف نکشد بار افادات
راز پیر مغان مرشد ما گشت که خود رنگ
باشیم و نلافیم ز سالوس و کرامات
آن جوهر فردی که بسی بود در او حرف
آخر ز دهان بتحقیق شد اثبات
مفروشد اگر قافیه یا جمع مکن عیب
هم کرده بنا گوش تو با زلف محاذات
بگذشت صفی عمر و ترا اول عشق است
تا کی دگرت طی شود این مرحله هیهات

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را نبود جز بتو امید مراعات
در یاب فقیران خود ای پیر خرابات
هوش مصنوعی: ما امیدی جز تو نداریم، پس بر ما ببخش و به فکر فقیران خود باشید، ای پیر مستان.
هرگز نشد ابروی تو بر حاجت ماخم
تا چشم توان داشتن از غیر بحاجات
هوش مصنوعی: ابروی تو هیچ‌گاه به نیازهای ما پاسخگو نبود، چون نمی‌توانیم از کسی جز تو توقع داشته باشیم.
هر وعده که دادند بما صومعه داران
بگذار که بود آن همگی تسخر و طامات
هوش مصنوعی: هر وعده‌ای که صومعه‌نشینان به ما دادند، می‌توانیم فراموش کنیم و به آن اهمیت ندهیم؛ چراکه همه آن‌ها تنها حرف و ادعا بوده و چیزی جز دروغ و سخنان بی‌اساس نیستند.
در مدرسه و خانقه از زاهد و صوفی
حرفی که شنیدیم خبر بود و خرافات
هوش مصنوعی: در مدرسه و خانقاه، آنچه از زاهدان و صوفیان شنیدیم، بیشتر خبرها و باورهای بی‌پایه و خرافی بود.
این خرقه و سجاده نیرزید بیک جام
در میکده بود ار چه پر از عشق و عبادات
هوش مصنوعی: این لباس و سجاده ارزشی ندارند وقتی که می‌توان با یک جام شراب در میکده، عشق و عبادت را تجربه کرد، حتی اگر این عبادات از سر عشق باشد.
در کوی مغان باده فروشان نخریدند
برکهگل خم حاصل سی ساله طاعات
هوش مصنوعی: در محله‌ی مغان، هیچ‌کس شراب‌فروشان را نپذیرفتند، مانند برکه‌ای که گل‌ها در آن می‌رویند و حاصل سال‌ها عبادت را به‌دست آورده.
گشتیم مقبم در میخانه که بر گوش
ما را نرسد بانگ منادی مقامات
هوش مصنوعی: در میخانه مشغول گشت و گذار بودیم تا صدای موعظه‌ کننده‌ نداهای معنوی به گوش‌مان نرسد.
دیدیم خم ابروی دلدار و گرفتیم
از کون و مکان گوشه در آن سر دم آفات
هوش مصنوعی: ما خم ابروی محبوب را دیدیم و از همان جا که در دنیا وجود دارد، در گوشه در آن گرفتاری‌ها و آزارها را تجربه کردیم.
غیر از در میخانه هر آن در که تو بینی
ره نیست که گویم ز چه شد باز در اوقات
هوش مصنوعی: غیر از در میخانه، هر در دیگری که می‌بینی، راه نیست و نمی‌توانم بگویم چرا در زمان‌های مختلف این موضوع مهم است.
هر نام که می‌نشنوی از غیر پی و چنگ
صوتست و صدا در گذر از ننگ مقالات
هوش مصنوعی: هر نامی که از دیگران می‌شنوی، فقط صدایی و نوایی است که در میان حرف‌های بی‌محتوا و نکبت‌آور شنیده می‌شود.
بگذار که در پرده بود راز مشایخ
تا باز بماند بجهان نا موالات
هوش مصنوعی: اجازه بده که اسرار بزرگان در پرده بماند تا دنیا پر از آشفتگی و اختلال نشود.
تا کار چه بود ار که نکردی ز کرم ستر
آلودگی خرقه ما پیر خرابات
هوش مصنوعی: چرا تا به حال از روی لطف و بزرگواری خود، آلوده‌گی‌های لباس ما را نپوشاندی، ای پیر راه و محبت؟
هیچ ار که نباشد ز جنون فایده این بس
کز عقل مفلسف نکشد بار افادات
هوش مصنوعی: اگر کسی به جنون دچار باشد، به خودی خود فایده‌ای ندارد، زیرا عقل نمی‌تواند بار دانش و یافته‌ها را به دوش بکشد.
راز پیر مغان مرشد ما گشت که خود رنگ
باشیم و نلافیم ز سالوس و کرامات
هوش مصنوعی: راز پیر مغان، رهنمای ما این است که خودمان را همچون رنگی درآوریم و از رفتارهای ناپاک و بزرگ‌منشانه پرهیز کنیم.
آن جوهر فردی که بسی بود در او حرف
آخر ز دهان بتحقیق شد اثبات
هوش مصنوعی: جوهر اصلی انسان که در او ویژگی‌ها و حرف‌های نهایی نهفته است، به‌طور واقعی و با تحقیق ثابت شده است.
مفروشد اگر قافیه یا جمع مکن عیب
هم کرده بنا گوش تو با زلف محاذات
هوش مصنوعی: اگر قافیه به خوبی ساخته نشود، نباید عیبی بر آن گرفت، چون خود تو هم در برابر آن زیبایی و زلف‌های دل‌انگیز، نقصی داری.
بگذشت صفی عمر و ترا اول عشق است
تا کی دگرت طی شود این مرحله هیهات
هوش مصنوعی: عمر تو به سرعت گذشت و این نخستین تجربه‌ی عشق توست. تا کی می‌خواهی این مرحله را ادامه دهی؟ این امکان دیگر میسر نیست.