گنجور

بخش ۸۷ - الخرقه

تو را گر هست ذوقی از تصوف
بیان خرقه بشنو بی‌تکلف
مرید صاف دل چون گشت داخل
بزی شیخ صاحب دلق کامل
چو کرد از باطن شیخ اقتباسی
بر او پوشند از تقوی لباسی
مرا آنرا خرقه تجرید خوانند
بری ز آلایش تقلید خوانند
بود از رجس تزویر و ریا پاک
دگر از لوث استدراج و اشراک
دگر از ننگ و آز و حرص ذمیمه
اگر از نقص اجرام عظیمه
دگر از عجب و رعنایی و مستی
دگر از فخر و دارائی و هستی
دگر از فعل و ترک ناموافق
دگر از مدح و ذعم غیر لایق
دگر از هر چه زاید در کلام است
دگر از هر چه زیبا بر عوام است
دگر از هر چه کاندر عقل ننگست
دگر از هر چه کاندر فقر رنگست
دگر از حب دنیا و لوازم
دگر از فکر کونین و مراسم
بود این در حقیقت جان سپردن
کفن پوشیدن و از خویش مردن
نشان خرقه پوشان عیب پوشیست
خودیت هشتن الا خود فروشیست
بستاری علی را خرقه دادند
بر او مولائی این فرقه دادند
هر آن ستار و از دنیاست تارک
بر او این خرقه بس باشد مبارک
که از وی نسج صوفت منتسج شد
صفا در تار و پودش مندرج شد
صفی داند که وضع خرقه چونست
بزیر آن نهان دریای خون است
تو کاندر آب جوئی غرقه گردی
شناور چون ببحر خرقه گردی
مزن چون پشه دارد در تو تأثیر
دو از چنگال ببر و پنجه شیر
چه کردی در شریعت کز تکلف
فتادت بر سر آشوب تصوف
مپوش اینجامه کز بهر تو تنگست
یم آن خواهد که هم سیر نهنگست
نمیری تا ز خوی خود فروشان
یکی مگذر ز کوی خرقه‌پوشان
بظاهر خرقه باشد جامه فقر
ولی باطن پر از هنگامه فقر
نه هر کس خرقه پوشد ره نور دست
هر آن از دلق هستی رست مرداست
غرض چون شد ز دست شیخ کامل
مریدی در لباس فقر داخل
همی‌ باید بحسن خرقه کوشد
بهر دم از کمالی خرقه پوشد
بود از باطن شیخ التماسش
کهب اشد تازه‌تر دائم لباسش
همیشه خرقه صوفی بود نو
نگردد کهنه هرگز دلق رهرو
زنو مقصود تبدیل و ترقی است
که ساکن راهرو در منزلی نیست
نماند هیچ یکدم در مقامی
کند هر صبج استقبال شامی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو را گر هست ذوقی از تصوف
بیان خرقه بشنو بی‌تکلف
هوش مصنوعی: اگر ذوق و سلیقه‌ای در تصوف داری، بدون هیچ تکلف و زحمتی به بیان خرقه گوش بده.
مرید صاف دل چون گشت داخل
بزی شیخ صاحب دلق کامل
هوش مصنوعی: وقتی شخصی با دل پاک و بی‌آلایش وارد حضور یک شیخ بزرگ می‌شود که دارای ویژگی‌های کامل است، به نوعی به یک مرتبه بالاتر می‌رسد.
چو کرد از باطن شیخ اقتباسی
بر او پوشند از تقوی لباسی
هوش مصنوعی: زمانی که شیخ از درونش الهام می‌گیرد، بر او لباس تقوا پوشانده می‌شود.
مرا آنرا خرقه تجرید خوانند
بری ز آلایش تقلید خوانند
هوش مصنوعی: مرا به لباس پاک و خالصی می‌شناسند که از هر گونه تقلب و تقلید به دور است.
بود از رجس تزویر و ریا پاک
دگر از لوث استدراج و اشراک
هوش مصنوعی: انسان باید از ناخالصی‌های تزویر و نفاق پاک باشد و از گناهان و اشتباهات بزرگ نیز دوری کند.
دگر از ننگ و آز و حرص ذمیمه
اگر از نقص اجرام عظیمه
هوش مصنوعی: دیگر از ننگ و آز و حرص بی‌مورد رها شو، اگر از نقص و کمبود چیزهای بزرگ رنج می‌بری.
دگر از عجب و رعنایی و مستی
دگر از فخر و دارائی و هستی
هوش مصنوعی: دیگر نه از زیبایی و شگفتی مست می‌شوم و نه به خاطر ثروت و وجودم به خودم می‌بالم.
دگر از فعل و ترک ناموافق
دگر از مدح و ذعم غیر لایق
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که انسان باید نسبت به رفتارها و اعمال خود آگاه باشد و لزومی ندارد که به مدح یا نکوهش دیگران توجه کند، زیرا همواره عمل و عکس‌العمل‌های نامناسب وجود دارد که می‌تواند بر شخصیت انسان تاثیر بگذارد. بنابراین فرد باید به درون خود نگاه کند و دغدغه‌های بیهوده را کنار بگذارد.
دگر از هر چه زاید در کلام است
دگر از هر چه زیبا بر عوام است
هوش مصنوعی: هرچه در کلام وجود دارد، متفاوت است و هرچه برای توده مردم زیبا و جذاب به نظر می‌رسد نیز، به نوعی دیگر است.
دگر از هر چه کاندر عقل ننگست
دگر از هر چه کاندر فقر رنگست
هوش مصنوعی: دیگر از هر چیزی که در عقل زشت است و از هر آنچه که در فقر رنگ و جلوه دارد، فاصله خواهم گرفت.
دگر از حب دنیا و لوازم
دگر از فکر کونین و مراسم
هوش مصنوعی: دیگر از عشق به دنیا و چیزهای وابسته آن و همچنین از فکر کردن به جهان و مراسم آن دور شده‌ام.
بود این در حقیقت جان سپردن
کفن پوشیدن و از خویش مردن
هوش مصنوعی: در واقع، این موضوع نشان‌دهنده این است که انسان با پذیرش مرگ و جدایی از خود و زندگی، به نوعی به سرنوشت و تغییرات طبیعی زندگی تن می‌دهد.
نشان خرقه پوشان عیب پوشیست
خودیت هشتن الا خود فروشیست
هوش مصنوعی: خرقه‌پوشان، یعنی کسانی که خود را به معنویت آراسته‌اند، علامتشان این است که نمی‌گذارند عیوب دیگران نمایان شود. اما در واقع، باید مراقب باشند که خودشان را در انزوا و خودفروشی نیندازند.
بستاری علی را خرقه دادند
بر او مولائی این فرقه دادند
هوش مصنوعی: در این بیت به شخصیتی به نام علی اشاره شده که پیراهنی خاص به او داده شده و این امر نشان‌دهنده مقام و رهبری او در میان گروهی خاص است. به نوعی نشان‌دهنده احترام و اعتبار او در دل این فرقه, و تاکید بر این است که او سرپرستی و رهبری این جمع را بر عهده دارد.
هر آن ستار و از دنیاست تارک
بر او این خرقه بس باشد مبارک
هوش مصنوعی: هر ستاره‌ای که در آسمان می‌درخشد، برای شخصی که از دنیای مادی فاصله گرفته، کافی و نیکوست که از این لباس معنوی بهره‌مند شود.
که از وی نسج صوفت منتسج شد
صفا در تار و پودش مندرج شد
هوش مصنوعی: او از وجود وی، زیبایی در روح و جانش جای گرفته است و در تمام وجودش، روشنایی و صفا موج می‌زند.
صفی داند که وضع خرقه چونست
بزیر آن نهان دریای خون است
هوش مصنوعی: صفی آگاه است که حالت خرقه (لباس صوفیانه) چگونه است؛ زیرا زیر آن عشق و احساس عمیق و دردهای نهانی وجود دارد.
تو کاندر آب جوئی غرقه گردی
شناور چون ببحر خرقه گردی
هوش مصنوعی: اگر در آب جویی غرق شوی، مانند چیزی شناور خواهی شد که در دریاست و هیچ وقت زیر آب نمی‌رود.
مزن چون پشه دارد در تو تأثیر
دو از چنگال ببر و پنجه شیر
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که مانند پشه‌ای کوچک در اثر تأثیرات منفی و خطرناک قرار نگیری، بلکه باید از قدرت و توانایی‌های بزرگ و قوی‌تر استفاده کنی.
چه کردی در شریعت کز تکلف
فتادت بر سر آشوب تصوف
هوش مصنوعی: چه کردی در دین که از مشقت و سختی‌اش به درون آشفتگی و بی‌قراری تصوف راه پیدا کردی؟
مپوش اینجامه کز بهر تو تنگست
یم آن خواهد که هم سیر نهنگست
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که لباس و پوشش من به خاطر تو خیلی تنگ شده است، اما من در واقع می‌خواهم که همچنان از آن استفاده کنم، مثل نهنگی که در دریا آزادانه شنا می‌کند. به نوعی، اشاره دارد به اینکه به خاطر عشق یا علاقه، گاهی اوقات محدودیت‌هایی احساس می‌شود، اما در عین حال، همچنان تمایل به ادامه و استفاده از آن را داریم.
نمیری تا ز خوی خود فروشان
یکی مگذر ز کوی خرقه‌پوشان
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خودخواهی و خودپرستی رهایی نیابی، نمی‌توانی از محله‌ی افرادی که زهد و پارسایی را پیشه کرده‌اند، عبور کنی.
بظاهر خرقه باشد جامه فقر
ولی باطن پر از هنگامه فقر
هوش مصنوعی: ظاهر این است که پوشش فقر فقط یک لباس ساده است، اما در درون آن شور و هیجان بسیاری از مشکلات و struggles فقر وجود دارد.
نه هر کس خرقه پوشد ره نور دست
هر آن از دلق هستی رست مرداست
هوش مصنوعی: هر کسی که لباس روحانی به تن دارد، به معنای این نیست که به حقیقت و نور دست یافته است؛ بلکه تنها افرادی که از تعلقات دنیوی رها شده‌اند و به مقام حقیقی دست یافته‌اند، در این مسیر راه می‌سپرند.
غرض چون شد ز دست شیخ کامل
مریدی در لباس فقر داخل
هوش مصنوعی: وقتی هدف برآورده شد و شیخ کامل از دست رفت، مریدی در قالب فقر وارد شد.
همی‌ باید بحسن خرقه کوشد
بهر دم از کمالی خرقه پوشد
هوش مصنوعی: باید تلاش کرد تا با نیکی و زیبایی، از هر لحظه بهره‌مند شد و کمال و زیبایی را در خود پوشاند.
بود از باطن شیخ التماسش
کهب اشد تازه‌تر دائم لباسش
هوش مصنوعی: از درون شیخ خواهشی بود که لباسش همیشه تازه و نو باقی بماند.
همیشه خرقه صوفی بود نو
نگردد کهنه هرگز دلق رهرو
هوش مصنوعی: هرگز لباس و ظاهر صوفی کهنه نمی‌شود؛ زیرا هر فردی که در این مسیر قدم می‌گذارد، همیشه تازگی و روح تازه‌ای به آن می‌دهد.
زنو مقصود تبدیل و ترقی است
که ساکن راهرو در منزلی نیست
هوش مصنوعی: هدف از زندگی تغییر و پیشرفت است و کسی که در یک جا بماند، هیچگاه به مقصد نمی‌رسد.
نماند هیچ یکدم در مقامی
کند هر صبج استقبال شامی
هوش مصنوعی: هیچ چیز در این دنیا پایدار نیست و هر لحظه می‌تواند تغییر کند؛ بنابراین بهتر است هر روز به استقبال تغییرات جدید بریم.