گنجور

بند ۹۹

عجز است نفس ناطقه را از بیان حال
ورنی ازین قضیه نبستی زبان قال
چندین هزار غم که یکش نیست گفتنی
چتوان نگاشت زین الف و با و جیم و دال
در شرح شمه ای ز مصیبات سرمدی است
نه دهر را زمان نه زمان را بود مجال
تفضیل این رزیت جان سوز یک به یک
گنجد کجا به وجه کمال اندرین مقال
آنچه از مصایب تو سرودیم سخت و سست
یک صفحه ز آن صحیفه نخواندیم تا به حال
در سنت از حلال و حرامش چه جرم رفت
تا خصم خیره خون حرامش کند حلال
خون که ریخت تا به قصاصش برند سر
حق که سوخت تا به تقاصش برند مال
بر دستگیری که و اهل که پا فشرد
کش خوار و در بدر به اسیری رود عیال
درباره ی که داشت روا سوء قول و فعل
کافتد چنین ز کشمکش خلق در نکال
کی پایمال کشته کس را گشود دست
تا گرددش به نعل فرس جثه پایمال
بر بازوی عیال که بست از جفا رسن
تا حاسدش به حلق حریم افکند حبال
بودند قاصر ار ستمی را گذاشتند
او را نبود ورنه فتوری از احتمال
بر فرق عرش پای شرف سایم از علو
تا سوده ام به خاک درت روی ابتهال
در روز فضل امیدکم از فضل بشمری
ز ارباب اتصال نه ز اصحاب انفصال
قسمت مباد جهل و غرورم که چون یزید
تعذیب جاودان همه بر جسم و جان خرید

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عجز است نفس ناطقه را از بیان حال
ورنی ازین قضیه نبستی زبان قال
هوش مصنوعی: توانایی بیان حال و احساسات با زبان معمولی برای نفس ناطقه محدود است، اما در این موضوع، زبان سخن گفتن هم بسته نیست و می‌تواند به شکل دیگری بیان شود.
چندین هزار غم که یکش نیست گفتنی
چتوان نگاشت زین الف و با و جیم و دال
هوش مصنوعی: غم‌ها و دردهایی که دارم آنقدر زیاد است که هیچ‌کدامش قابل بیان نیست. هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند حجم این احساسات را منتقل کند.
در شرح شمه ای ز مصیبات سرمدی است
نه دهر را زمان نه زمان را بود مجال
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که توصیف بخشی از مصیبت‌های ابدی است و نه تنها زمان دنیا محدودیت دارد، بلکه زمان نیز فرصت کافی برای بیان آن مسائل را نخواهد داشت.
تفضیل این رزیت جان سوز یک به یک
گنجد کجا به وجه کمال اندرین مقال
هوش مصنوعی: این مصیبت جانکاه به اندازه‌ای بزرگ و سخت است که نمی‌توان آن را به طور کامل و به بهترین شکل توصیف کرد. هر یک از ابعاد این درد و رنج، به تنهایی بسیار عمیق و تاثیرگذار است.
آنچه از مصایب تو سرودیم سخت و سست
یک صفحه ز آن صحیفه نخواندیم تا به حال
هوش مصنوعی: ما در مورد مشکلات تو شعرهای سخت و ناپایدار زیادی سروده‌ایم، اما هنوز نتوانسته‌ایم حتی یک صفحه از آن نوشته را بخوانیم.
در سنت از حلال و حرامش چه جرم رفت
تا خصم خیره خون حرامش کند حلال
هوش مصنوعی: در دین، از تصورات حلال و حرام مشتی خطا وجود دارد که باعث می‌شود دشمن به سادگی خون حرام را به عنوان حلال تلقی کند.
خون که ریخت تا به قصاصش برند سر
حق که سوخت تا به تقاصش برند مال
هوش مصنوعی: وقتی که خون فردی ریخته شود، برای اجرای عدالت باید قصاص شود. حق و حقیقتی که از بین رفته، به خاطر آن باید جبران شود و مال کسی که آسیب دیده نیز باید به نحوی جبران گردد.
بر دستگیری که و اهل که پا فشرد
کش خوار و در بدر به اسیری رود عیال
هوش مصنوعی: اگر کسی به یاری اهل دانش و فضیلت بشتابد و به آنچه در دل دارد پایبند باشد، در دنیا دچار ذلت و سرگردانی نخواهد شد و خانواده‌اش نیز در این مسیر دچار مشکل نخواهند شد.
درباره ی که داشت روا سوء قول و فعل
کافتد چنین ز کشمکش خلق در نکال
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که درباره‌ی کسی که رفتار و گفتار ناپسندی دارد، می‌توان گفت که این ناشی از درگیری‌ها و کشمکش‌های انسانی است که او را به این وضعیت دچار کرده است.
کی پایمال کشته کس را گشود دست
تا گرددش به نعل فرس جثه پایمال
هوش مصنوعی: هیچ‌کس دستش را به‌سوی کسی که کشته شده باز نمی‌کند، تا او را به‌عنوان زینت اسب و نشانه‌ای از شکست درآورد.
بر بازوی عیال که بست از جفا رسن
تا حاسدش به حلق حریم افکند حبال
هوش مصنوعی: زن شوهری که به خاطر بی‌رحمی و ظلمش، او را در موقعیتی ناپسند قرار داده است. این ظلم تا جایی پیش می‌رود که حسودان می‌توانند به راحتی به او آسیب بزنند و او را به دردسر بیندازند.
بودند قاصر ار ستمی را گذاشتند
او را نبود ورنه فتوری از احتمال
هوش مصنوعی: اگر ستمی به وجود می‌آمد، آنها (ظالمان) ناتوان بودند از آنکه آن را تحمل کنند. اگر چنین ستمی وجود نمی‌داشت، به این دلیل نبود که ما نمی‌توانیم تصور کنیم که ممکن است.
بر فرق عرش پای شرف سایم از علو
تا سوده ام به خاک درت روی ابتهال
هوش مصنوعی: من بر بالای عرش، مقام بلند و شرافت را پا می‌گذارم و از علو و بلندی خودم تا به خاک درگاه تو، به دعا و تضرع می‌نیشینم.
در روز فضل امیدکم از فضل بشمری
ز ارباب اتصال نه ز اصحاب انفصال
هوش مصنوعی: در روزی که نعمت و فضل الهی شامل حال من می‌شود، به امید این که از فضل و برکت خدا بهره‌مند شوم، از کسانی که به خدا متصل هستند و ارتباط محکم دارند، کمک می‌خواهم، نه از کسانی که از خدا دور شده‌اند و ارتباطشان را قطع کرده‌اند.
قسمت مباد جهل و غرورم که چون یزید
تعذیب جاودان همه بر جسم و جان خرید
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم به جهل و غرور گرفتار شوم، زیرا مثل یزید عذاب ابدی را بر خودم تحمیل می‌کنم و این عذاب تمام وجودم را در بر خواهد گرفت.