بند ۹۰
ای صحن بارگاه توام روضه ی نعیم
دور از درت مراست جهان حفره ی جحیم
بر تختگاه چرخ زمینش بود مقام
آن سالکی که بر سر قبر تو شد مقیم
حاشا که حالت تو فرامش فتد مرا
آندم که ناگزر دل خود ساختی دو نیم
خالی ز هر علاقه و مملو ز هر ملال
نیمی سوی حرامی و نیمی سوی حریم
دل بی گزاف شادی خود در غم تو یافت
جان را ز فیض تو رزقی بود کریم
کشتت چو ز اعتساف عدو و انقلاب عصر
حسرت کشیده بیوه زنان کودکان یتیم
پیر فلک خرف شده کاش ایستد عنن
زال زمین فلک زده کاش اوفتد عقیم
تا شد به پهنه پیکر پاک تو پایمال
بایست عرش و فرش سرا پا شدی رمیم
از خاک بربدن کفن آراستت صبا
بادش نوید گر تو جزایی برد جسیم
هر جا ز شرح بزم تو سوگی کنند طرح
خوناب دل به رخ رود از دیده ی ندیم
باطل به ظلم حق کند افشای راز دل
وین نیست طرح تازه که رسمی بود قدیم
چشمم به بخشش تو و خوفم ز خشم تست
شادم که نیست از دگرانم امید و بیم
خواهی اگر سلامت دنیا وآخرت
قلبی بجو صفایی از الطاف حق سلیم
بغض عدو چو حب ولی فرض می شمار
زین سوی زن قدم که صراطی است مستقیم
نبود عجب که عذر گناهان پذیردم
در هر سه جا شفاعت او دستگیردم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای صحن بارگاه توام روضه ی نعیم
دور از درت مراست جهان حفره ی جحیم
هوش مصنوعی: ای بارگاه تو، بهشت و آرامشی در دور از درِ تو به حساب میآید، اما برای خودم، این دنیا همچون دوزخی عمیق و غمانگیز است.
بر تختگاه چرخ زمینش بود مقام
آن سالکی که بر سر قبر تو شد مقیم
هوش مصنوعی: در جایگاه زمین، مکان آن سالک است که بر سر قبر تو زندگی میکند.
حاشا که حالت تو فرامش فتد مرا
آندم که ناگزر دل خود ساختی دو نیم
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم حالت و محبت تو را از یاد ببرم، حتی زمانی که قلبم را به دو نیم کردهای و از من دوری کردهای.
خالی ز هر علاقه و مملو ز هر ملال
نیمی سوی حرامی و نیمی سوی حریم
هوش مصنوعی: انسانی که از هرگونه علاقه به دنیا فارغ است و در عین حال دلش پر از غم و اندوه است، نیمی از وجودش به سمت چیزهای ناپسند میرود و نیمی دیگر به سمت امور مقدس و معنوی متمایل است.
دل بی گزاف شادی خود در غم تو یافت
جان را ز فیض تو رزقی بود کریم
هوش مصنوعی: دل بی دلیل در غم تو شادی پیدا کرد و جان من از رحمت تو نعمت بزرگی به دست آورد.
کشتت چو ز اعتساف عدو و انقلاب عصر
حسرت کشیده بیوه زنان کودکان یتیم
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن به زمین و کشاورزی تو آسیب میزند و روزگار سختی را برای بیوهزنان و کودکان یتیم به ارمغان میآورد، تأثیر آن زخمها و حسرتها را حس میکنی.
پیر فلک خرف شده کاش ایستد عنن
زال زمین فلک زده کاش اوفتد عقیم
هوش مصنوعی: زمانه پیر و پیرتر شده و عجیب است که این زایل و ناتوان بایستد. ای کاش زمین از این آسمان پرآشوب جدا شود و در این نابسامانی، بیفرزندی و بیکسی فروریزد.
تا شد به پهنه پیکر پاک تو پایمال
بایست عرش و فرش سرا پا شدی رمیم
هوش مصنوعی: زمانی که زمین زیر قدمهای تو فرود آمد و آسمان و زمین همگی تحت تأثیر عظمت تو قرار گرفتند، تو به تمام معنا جاودانه و بزرگ شدی.
از خاک بربدن کفن آراستت صبا
بادش نوید گر تو جزایی برد جسیم
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی از خاک بدنت برای تو کفن میسازد و اگر جزایی ببری، جسم تو را در بر خواهد گرفت.
هر جا ز شرح بزم تو سوگی کنند طرح
خوناب دل به رخ رود از دیده ی ندیم
هوش مصنوعی: هرجا که دربارهی جشن و حال و هوای تو سخن بگویند، دلشکستگیام در چهرهام نمایان میشود و اشکهایم از چشمان دوستام سرریز میکند.
باطل به ظلم حق کند افشای راز دل
وین نیست طرح تازه که رسمی بود قدیم
هوش مصنوعی: نابخردی به ستم، راز دل را فاش میکند و این کار جدیدی نیست؛ که این همیشه یک رسم قدیمی بوده است.
چشمم به بخشش تو و خوفم ز خشم تست
شادم که نیست از دگرانم امید و بیم
هوش مصنوعی: چشمانم به بخشش تو دوخته شده و از خشم تو میترسم. خوشحالم که به دیگران امید و ترسی ندارم.
خواهی اگر سلامت دنیا وآخرت
قلبی بجو صفایی از الطاف حق سلیم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دنیا و آخرتی سالم داشته باشی، باید دلی پاک و صمیمی از الطاف الهی جستجو کنی.
بغض عدو چو حب ولی فرض می شمار
زین سوی زن قدم که صراطی است مستقیم
هوش مصنوعی: کینه دشمن مانند محبت است، ولی باید آن را به عنوان یک وظیفه در نظر گرفت. بنابراین، از این طرف پا پیش بگذار که این مسیر، راهی مستقیم است.
نبود عجب که عذر گناهان پذیردم
در هر سه جا شفاعت او دستگیردم
هوش مصنوعی: جای تعجب نیست که در هر شرایطی از من عذرخواهی کند و شفاعت او مرا یاری دهد.