گنجور

بند ۹

شه زاده آن زمان که چو خورشید شد سوار
پیرامنش نوازن زن و فرزند ره سپار
آسیمه سر به دامنش آویخت پور و دخت
او بدر و اهل بیت بر اطراف هاله وار
او غرق اشک جاریه چون قطب و اهل بیت
چون پره های چرخ سراسیمه ز اضطرار
آنان به باد بعد خزان گونه برگ ریز
و او را شکفته رخ به بوی قرب چون بهار
اهل حرم چو جمع عزا سر به جیب غم
او در میان چو شمع به رخساره اشک یار
او را به یاد وصل چو معشوق دل قوی
و آنان به تاب هجر چو عشاق تن نزار
او چهر برفروخته چون گل به شاخ زین
و آنان چون عندلیب خروشان ز هرکنار
در دیده موج اشک و به دل کوه های درد
بر سینه خیل داغ و به لب ناله های زار
از فرط بی قراریشان گر کنم حدیث
معنی به لفظ و لفظ نگیرد به لب قرار
هم چرخ را به یاری اشرار اهتمام
هم خصم را ز خواری اخیار افتخار
غی و غرور باطل و صبر و سکون حق
ماند این دو جاودان ز فریقین یادگار
گلبن چو نخله خار برآوردش از خدنگ
برجای گل چرا ندمد خار لاله زار
تا تلخ شد زبان شکر بارش از عطش
زهر است در مذاق جهان آب خوشگوار
این آتش ار به آب رضا می نشد خموش
بی وقفه سوختی همه کیهان به یک شرار
بر دورش اهل بیت خروشان کشیده صف
گریان به گرد چشم چو مژگان زهر طرف

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شه زاده آن زمان که چو خورشید شد سوار
پیرامنش نوازن زن و فرزند ره سپار
هوش مصنوعی: شاهزاده زمانی به اوج می‌رسد که مانند خورشید بر افراز شود و پیرامونش را از نوازش و محبت زنان و فرزندان پر کند و آنها را در مسیر زندگی راهنمایی کند.
آسیمه سر به دامنش آویخت پور و دخت
او بدر و اهل بیت بر اطراف هاله وار
هوش مصنوعی: پرچم دختری و پسری به دامنش آویخته شده و خانواده او در اطرافش به صورت هاله‌ای ایستاده‌اند.
او غرق اشک جاریه چون قطب و اهل بیت
چون پره های چرخ سراسیمه ز اضطرار
هوش مصنوعی: او در اشک و اندوه غوطه‌ور است، در حالی که اهل بیتش مانند پره‌های یک چرخ در اثر اضطراب به طور نگران و آشفتگی در حرکت‌اند.
آنان به باد بعد خزان گونه برگ ریز
و او را شکفته رخ به بوی قرب چون بهار
هوش مصنوعی: آن‌ها مانند برگ‌هایی که در پاییز می‌ریزند، به باد می‌روند و او (عشق یا معشوق) را که همچون گلی شکفته و خوشبو است، به یاد بوی خوش بهار می‌آورند.
اهل حرم چو جمع عزا سر به جیب غم
او در میان چو شمع به رخساره اشک یار
هوش مصنوعی: افراد خانواده و نزدیکان در حال برگزاری مراسم سوگواری هستند و در این میان، او با غم و اندوه خود، مانند شمعی که اشک بر صورتش می‌چکد، جلوه‌گری می‌کند.
او را به یاد وصل چو معشوق دل قوی
و آنان به تاب هجر چو عشاق تن نزار
هوش مصنوعی: دل قوی او به یاد وصال معشوقش آرام است، در حالی که عاشقانی که در فراق به سر می‌برند، به خاطر جدایی دچار ناتوانی و رنج هستند.
او چهر برفروخته چون گل به شاخ زین
و آنان چون عندلیب خروشان ز هرکنار
هوش مصنوعی: او با زیبایی و چهره‌ای چون گل در میان زین اسبش نشسته، و دیگران همچون بلبل‌هایی پر سر و صدا از هر سو به بزم می‌آیند.
در دیده موج اشک و به دل کوه های درد
بر سینه خیل داغ و به لب ناله های زار
هوش مصنوعی: در چشمانم اشک‌هایی مانند موج و در دل‌ام کوه‌های درد وجود دارد. بر سینه‌ام داغ‌های فراوانی نهفته است و لب‌هایم پر از ناله‌های زاری است.
از فرط بی قراریشان گر کنم حدیث
معنی به لفظ و لفظ نگیرد به لب قرار
هوش مصنوعی: از شدت بی‌قراری آن‌ها، اگر داستان احساس را با کلمات بیان کنم، کلمات نمی‌توانند آرامشی را بر لبانم بیاورند.
هم چرخ را به یاری اشرار اهتمام
هم خصم را ز خواری اخیار افتخار
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع تلاش و کوشش در مسیر نادرست و همچنین برتری و افتخار در مقابل دشمنان اشاره دارد. شاعر به عدم توجه به نیکی‌ها و همراهی با زشتی‌ها پرداخته و به مبارزه با خصم در زمینه‌ خوار کردن نیکان می‌پردازد. در واقع، اشاره به انتخاب‌های غلط و نتایج آن دارد.
غی و غرور باطل و صبر و سکون حق
ماند این دو جاودان ز فریقین یادگار
هوش مصنوعی: ریا و خودخواهی نابود شدنی هستند، اما صبر و آرامش همیشه باقی می‌مانند. این دو ویژگی از دو گروه مختلف به یادگار مانده‌اند.
گلبن چو نخله خار برآوردش از خدنگ
برجای گل چرا ندمد خار لاله زار
هوش مصنوعی: هوا و زمین هر دو در تلاشند تا زیبایی‌های خود را به نمایش بگذارند. وقتی در باغ گلی وجود دارد، خارها هم ممکن است رشد کنند و در کنار آن بایستند. اما در پرتو زیبایی گل، خارها نمی‌توانند جلوه‌گری کنند و نمایان شوند. این یعنی زیبایی و ظرافت بر زشتی و نارسایی غلبه دارد و در نهایت، جلوه اصلی گل درخشان‌تر از خارها خواهد بود.
تا تلخ شد زبان شکر بارش از عطش
زهر است در مذاق جهان آب خوشگوار
هوش مصنوعی: وقتی زبان از شیرینی شکر تلخ می‌شود، نشان دهنده‌ی آن است که در دنیای پر از عطش و ناامیدی، طعم زهر را می‌چشد و آب خوشگوار و زندگی بخش به راحتی در دسترس نیست.
این آتش ار به آب رضا می نشد خموش
بی وقفه سوختی همه کیهان به یک شرار
هوش مصنوعی: اگر این آتش خاموش نمی‌شد و به آب رضایت می‌داد، با این حال، به طور مداوم می‌سوزد و تمامی کائنات را به یک شعله کوچک تبدیل می‌کرد.
بر دورش اهل بیت خروشان کشیده صف
گریان به گرد چشم چو مژگان زهر طرف
هوش مصنوعی: در اطراف او اهل بیت با صدای بلند و گریه به صف ایستاده‌اند، چشمانشان همچون مژگان به هر سو می‌نگرد.