بند ۸۷
ای رفته از ازل به مصیبت قضای تو
وضع بلا نشد به جهان جز برای تو
از سخت و سست جمله بلایای انبیاء
کاهی فزون نبود ز کوه بلای تو
نگذاشت در زمانه به جا جز بلا و کرب
تا رستخیز واقعه ی کربلای تو
الا بهر بلا که ترا بیش و کم رسید
جاری نشد قضای خدا بی رضای تو
کردی فدای دین خدا جان و مال خویش
جاوید انس و جان همه را جان فدای تو
حاشا که کس ز عهده بر آید قصاص را
ز آن در که نیست ملک دو کیهان بهای تو
از صفحه ی وجوب اگر امکان محو داشت
هر روز تازه تر نشدی ماجرای تو
در نیل غم زدند سراپرده ی سپهر
و افراختند بر سر ماتم سرای تو
از مهر و ماه مشعل و شمع ضیاء و نور
افروختند در خور بزم عزای تو
از خلق و امر قدر تو گر برتری نداشت
در حکم حق نبود خدا خون بهای تو
حق خواست کاین مصایب جانکاه تا ابد
باد ایت از فضایل حیرت فزای تو
از ذره ذره ملک نه تنها شنیده اند
از نی نوای نایبه ی نینوای تو
با فرط امتداد هنوز آیدم به گوش
افغان استغاثه و بانگ نوای تو
تا باشدش به خاک درت فر مسکنت
سلطانی دو کون نخواهد گدای تو
بایع خدا متاع بلا مشتری حسین
شد راست زین معامله تا حشر شور و شین
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای رفته از ازل به مصیبت قضای تو
وضع بلا نشد به جهان جز برای تو
هوش مصنوعی: ای کسی که از ابتدای آفرینش به گرفتاریهای سرنوشت دچار شدهای، دنیا جز برای تو به چنین سختی و مصیبت مبتلا نشده است.
از سخت و سست جمله بلایای انبیاء
کاهی فزون نبود ز کوه بلای تو
هوش مصنوعی: بدی ها و مشکلاتی که بر انبیاء نازل شده، در مقایسه با بلای تو به اندازه ای نیست که به کوه برسد.
نگذاشت در زمانه به جا جز بلا و کرب
تا رستخیز واقعه ی کربلای تو
هوش مصنوعی: در این دنیا چیزی جز درد و مصیبت باقی نمانده است، تا زمانی که واقعهی عاشورا و کربلا به وقوع پیوست.
الا بهر بلا که ترا بیش و کم رسید
جاری نشد قضای خدا بی رضای تو
هوش مصنوعی: ای کسی که در زندگی با مشکلات و سختیها روبرو شدهای، بدان که هیچ بلایی به تو نمیرسد مگر اینکه خواست الهی در آن باشد و رضایت تو نیز در آن دخیل است.
کردی فدای دین خدا جان و مال خویش
جاوید انس و جان همه را جان فدای تو
هوش مصنوعی: تو برای دین خدا جان و مال خود را فدای او کردی، و این ایثار و فداکاری تو مایه زندگی و سکونت همگان شده است. همه ما به خاطر تو جان خود را فدای تو میکنیم.
حاشا که کس ز عهده بر آید قصاص را
ز آن در که نیست ملک دو کیهان بهای تو
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از عهده قصاص برآید، زیرا تو بهایی داری که فراتر از ملک دو جهان است.
از صفحه ی وجوب اگر امکان محو داشت
هر روز تازه تر نشدی ماجرای تو
هوش مصنوعی: اگر امکان پاک شدن از صفحه وجود داشت، هر روز داستان تو تازهتر نمیشد.
در نیل غم زدند سراپرده ی سپهر
و افراختند بر سر ماتم سرای تو
هوش مصنوعی: در دل نیل، آسمان غمگین شده و چادر سیاه ماتم را بر سر خانهی تو پهن کردهاند.
از مهر و ماه مشعل و شمع ضیاء و نور
افروختند در خور بزم عزای تو
هوش مصنوعی: از عشق خورشید و ماه، چراغ و شمع روشنی را برای برگزاری جشن سوگواری تو روشن کردند.
از خلق و امر قدر تو گر برتری نداشت
در حکم حق نبود خدا خون بهای تو
هوش مصنوعی: اگر خالق و تقدیر تو برتر از دیگران نبود، پس در دادرسی خداوند نمیبود که برای تو خونبهایی قرار داده شود.
حق خواست کاین مصایب جانکاه تا ابد
باد ایت از فضایل حیرت فزای تو
هوش مصنوعی: خداوند خواسته است که این مشکلات دردناک تا ابد به خاطر فضایل شگفتانگیز تو باقی بماند.
از ذره ذره ملک نه تنها شنیده اند
از نی نوای نایبه ی نینوای تو
هوش مصنوعی: از هر بخش کوچک ملک، نه تنها داستانها و آوازها را شنیدهاند، بلکه صدای نی تو را نیز در مرکز نینوا به گوش میرسد.
با فرط امتداد هنوز آیدم به گوش
افغان استغاثه و بانگ نوای تو
هوش مصنوعی: با اینکه زمان زیادی گذشته است، هنوز صدای فریاد و ناله تو به گوشم میرسد.
تا باشدش به خاک درت فر مسکنت
سلطانی دو کون نخواهد گدای تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که در خاک درگاه تو فرود آمده باشد، من به مقام سلطانی خود نمیتوانم افتخار کنم و این نکته را میفهمم که در دو جهان، کسی مثل تو را گدا نمیگزارد.
بایع خدا متاع بلا مشتری حسین
شد راست زین معامله تا حشر شور و شین
هوش مصنوعی: فروشنده خدا، کالا و سرمایهاش را در برابر بلایای دیگران قرار داد و مشتریاش حسین شد. این معامله به قدری راست و اصولی بود که تا روز قیامت، شور و هیجان آن ادامه خواهد داشت.