گنجور

بند ۸۴

آن کش به ما سوا سزد از فضل برتری
کردند سر به نیزه اش از روی خودسری
او برستم کش همه چندانکه صبر کرد
دشمن فزودش از همه ره بر ستم گری
محمل به ضعف بنیه فحلی قوی مبند
بر بردباری وی اگر خصم شد جری
ناچار بین که گه به گه از باب اختیار
سبقت برد عبید ز مولا به برتری
با هم مسنج و نسبت آنرا به این مکن
مور ضعیف و قوت بازوی حیدری
ببر دمان و شیر ژیان چون حریف خواست
از موش و گربه زشت نماید غضنفری
با این ستم که رفت ز اسلامیان براو
بالله رواست طعن یهودان خیبری
یک جرعه آب خواست به هفتاد جان و باز
اکراه هم نداشت به دل زان گران خری
بفروخت مال و جان که خرد آب در عوض
آخر تنی نیافت در آن رسته مشتری
تا ناف نای وی ز عطش نافه وار خشک
وز فرط باره تلخ چو صبر سقوطری
شد دیده ها چرا همه خون ریز اگر نکرد
نیش غم تو در دل ذرات نشتری
خود کاش روز رزم تو من بودمی و باز
بودی به اختیار من افواج ناصری
ره بستمی به جز در مرگ از چهارسوی
بر روی هر که بود رعایا و لشکری
در مقدم تو ریختمی خون خویشتن
کانجام کار نیست جز این شرط دیگری
حالی که این سعادتم از دست شد برون
ریزم به اغت از مژه در دامن اشک خون

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کش به ما سوا سزد از فضل برتری
کردند سر به نیزه اش از روی خودسری
هوش مصنوعی: آن شخص که به ما از روی خودخواهی برتری جست، سزاوار است که سرش را بر سر نیزه بزنیم.
او برستم کش همه چندانکه صبر کرد
دشمن فزودش از همه ره بر ستم گری
هوش مصنوعی: او در برابر ناملایمات و سختی‌ها به قدری مقاومت کرد که دشمنش آنچنان برایش درد و رنج بیشتری به وجود آورد که از هر طریقی او را تحت فشار قرار داد.
محمل به ضعف بنیه فحلی قوی مبند
بر بردباری وی اگر خصم شد جری
هوش مصنوعی: به افرادی که از نظر جسمی ضعیف هستند، نبایستی به واسطه‌ی قدرت و توانایی‌هایشان فشار وارد کرد. اگر کسی در موقعیت دشواری قرار گیرد، ممکن است واکنشی تند از خود نشان دهد و نتواند صبر و تحمل کند.
ناچار بین که گه به گه از باب اختیار
سبقت برد عبید ز مولا به برتری
هوش مصنوعی: برخی مواقع، عبید به میل و اراده خود از مولا پیشی می‌گیرد و این نشان‌دهنده‌ی برتری اوست.
با هم مسنج و نسبت آنرا به این مکن
مور ضعیف و قوت بازوی حیدری
هوش مصنوعی: این بیت به چند نکته اشاره دارد. در آن به عدم مقایسه و سنجش قدرت‌ها با یکدیگر اشاره می‌شود. شاعر به ضعف و ناتوانی مور در برابر قدرت و توانایی‌های شخصی چون حیدر (علی) اشاره می‌کند. به طور کلی، می‌توان گفت که هر کس ویژگی‌ها و توانایی‌های خاص خود را دارد و باید آن‌ها را با یکدیگر مقایسه نکرد.
ببر دمان و شیر ژیان چون حریف خواست
از موش و گربه زشت نماید غضنفری
هوش مصنوعی: وقتی که غول و شیر به میدان می‌آیند و دست به کار می‌شوند، موش و گربه که به نظر کوچکتر و زشت‌تر می‌رسند، قادر به رقابت نیستند و در برابر این قدرت‌ها احساس ضعف می‌کنند.
با این ستم که رفت ز اسلامیان براو
بالله رواست طعن یهودان خیبری
هوش مصنوعی: با این ظلم و ستمی که از مسلمانان به او روا داشته‌اند، به راستی جای تعجب دارد که یهودیان خیبر او را مورد انتقاد قرار دهند.
یک جرعه آب خواست به هفتاد جان و باز
اکراه هم نداشت به دل زان گران خری
هوش مصنوعی: او از شدت تشنگی یک جرعه آب می‌خواست، اما با وجود اینکه به نظر می‌رسید به سختی می‌تواند آن را بپذیرد، باز هم در دلش از این تسلیم شدن احساس خوبی نداشت.
بفروخت مال و جان که خرد آب در عوض
آخر تنی نیافت در آن رسته مشتری
هوش مصنوعی: فردی تمام اموال و جان خود را فروخت، اما نتوانست در ازای آن هیچ چیزی به دست آورد و در نهایت، در جستجوی خریدی، حتی تنی پیدا نکرد که ارزش آن را داشته باشد.
تا ناف نای وی ز عطش نافه وار خشک
وز فرط باره تلخ چو صبر سقوطری
هوش مصنوعی: نای او از شدت عطش همچون گیاهی خشک شده است و از تلخی عواطفش مانند صبری که در حال تهی شدن است، به شدت رنج می‌برد.
شد دیده ها چرا همه خون ریز اگر نکرد
نیش غم تو در دل ذرات نشتری
هوش مصنوعی: چرا چشمان همه از شدت درد، خون می‌ریزند اگر درد عشق تو در دل ذرات حمایت نمی‌کند؟
خود کاش روز رزم تو من بودمی و باز
بودی به اختیار من افواج ناصری
هوش مصنوعی: ای کاش در روز جنگ، من هم در کنار تو بودم و می‌توانستم به دلخواه خود سپاهیان ناصر را به حرکت درآورم.
ره بستمی به جز در مرگ از چهارسوی
بر روی هر که بود رعایا و لشکری
هوش مصنوعی: من تنها راهی که جز مرگ برایم نمانده است، از همه سو و به روی هر کسی که رعیت و سپاهی باشد، می‌گذرم.
در مقدم تو ریختمی خون خویشتن
کانجام کار نیست جز این شرط دیگری
هوش مصنوعی: من به خاطر تو خون دل خود را به زمین ریختم، زیرا در این راه جز همین شرط و قرار دیگری وجود ندارد.
حالی که این سعادتم از دست شد برون
ریزم به اغت از مژه در دامن اشک خون
هوش مصنوعی: در اوج خوشحالی‌ام که از دست رفته، دلم را به شدت می‌سوزانم و اشک‌هایم را چون خون از چشمانم سرازیر می‌کنم.