گنجور

بند ۸۳

چون شاه دین به لشکر کین روبرو فتاد
اتمام امر را به نصیحت زبان گشاد
فرمود ای امیر معسکر چرا نکرد
فهمت تمیز تیه ظلال از ره رشاد
دیدی غرور جاه چسان بردت از نظر
آن دورها مودت و آن طورها وداد
بی طول وقت و عرض زمان خود چه شد که رفت
در حق من حسین منی ترا ز یاد
با آن گذشت چیست ترا با من این گرفت
با آن وداد چیست ترا با من این عناد
اجرای امر تا رود از جانب یزید
امضای حکم تا شود از زاده ی زیاد
ریزی به خاک خون مرا بهر ملک ری
رو رو که بهره تو دو جو گندمش مباد
پنداشتی درستی کار از شکست من
حشر تو با یزید بدین گونه اعتقاد
امر خدا به زیر پی انداختی چو خس
نهی نبی به گوش دل انگاشتی چو باد
فخرت به اعتنای یزید است و ز غرور
بر التفات ابن زیاد است اعتماد
در چنگ خوک چون تو نیابدکس ایمنی
بر پر کاه چون تو نجوید کس اعتضاد
گفتم من آنچه بایدم اظهار کرد و گفت
لیکن تو در صلاح کنی سعی یا فساد
در هر عمل که جازم آنی ز خیر و شر
از طیب و خبث عدل خدایت جزا دهاد
دادی به دست حرص و هوا هوش و رای خویش
رفتت به باد صارفه چون خاک دین و داد
هر لحظه نو به نو دل من سوختی دگر
بر خویش آتشی عجب افروختی دگر

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شاه دین به لشکر کین روبرو فتاد
اتمام امر را به نصیحت زبان گشاد
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه دین در مواجهه با دشمنان قرار گرفت، برای پایان دادن به کارها و حل مشکلات، از راه نصیحت و گفت‌وگو استفاده کرد.
فرمود ای امیر معسکر چرا نکرد
فهمت تمیز تیه ظلال از ره رشاد
هوش مصنوعی: ای امیر معسکر، چرا نتوانستی درست تشخیص دهی که سایه‌ها کدام یک از راه درست است؟
دیدی غرور جاه چسان بردت از نظر
آن دورها مودت و آن طورها وداد
هوش مصنوعی: غرور و خودپسندی تو چگونه باعث شد که از دید من دور شوی و محبت و دوستی‌ات را فراموش کنی.
بی طول وقت و عرض زمان خود چه شد که رفت
در حق من حسین منی ترا ز یاد
هوش مصنوعی: بدون تأخیر و در هیچ زمان خاصی، چه اتفاقی افتاد که حسین من از یادم رفت؟
با آن گذشت چیست ترا با من این گرفت
با آن وداد چیست ترا با من این عناد
هوش مصنوعی: چرا با من دشمنی می‌کنی در حالی که او با تو وفادار است؟ این رفتار و اصرار تو چه دلیلی دارد وقتی که او به تو محبت دارد؟
اجرای امر تا رود از جانب یزید
امضای حکم تا شود از زاده ی زیاد
هوش مصنوعی: جریان امور تا زمانی که از سوی یزید به تأیید برسد و اجرای دستورات تا زمانی که از طرف زاده‌ی زیاد (عبیدالله بن زیاد) رسمی شود.
ریزی به خاک خون مرا بهر ملک ری
رو رو که بهره تو دو جو گندمش مباد
هوش مصنوعی: به خاطر دو جو گندم تو، خون من به خاک ریخته نشود. این خاک برای من ارزشمندتر از آن است که به خاطر بهره‌برداری از آن، جانم را فدای تو کنم.
پنداشتی درستی کار از شکست من
حشر تو با یزید بدین گونه اعتقاد
هوش مصنوعی: تو فکر می‌کنی که با شکست من، کار درست می‌شود و تو با یزید متحد شده‌ای، اما این باور تو اشتباه است.
امر خدا به زیر پی انداختی چو خس
نهی نبی به گوش دل انگاشتی چو باد
هوش مصنوعی: نصایح و دستورات خداوند را نادیده گرفتی و به راحتی از کنارشان گذشتی، همان‌طور که برگ‌ها در زیر پا می‌افتند. اما وقتی که پیامبر به تو می‌گوید، با دل خود می‌شنوی و درک می‌کنی، درست مانند وزش باد که احساس می‌شود.
فخرت به اعتنای یزید است و ز غرور
بر التفات ابن زیاد است اعتماد
هوش مصنوعی: شما به خاطر توجه یزید به خودتان مغرور هستید و بر این تصور تکیه دارید که ابن زیاد هم به شما توجه دارد.
در چنگ خوک چون تو نیابدکس ایمنی
بر پر کاه چون تو نجوید کس اعتضاد
هوش مصنوعی: هیچ کس در چنگال تو ایمنی ندارد و بر روی کاه کسی به دنبال تو نمی‌‌رود.
گفتم من آنچه بایدم اظهار کرد و گفت
لیکن تو در صلاح کنی سعی یا فساد
هوش مصنوعی: من آنچه لازم بود را بیان کردم، اما تو باید تلاش کنی که کار درست را انجام دهی یا به خرابکاری نپردازی.
در هر عمل که جازم آنی ز خیر و شر
از طیب و خبث عدل خدایت جزا دهاد
هوش مصنوعی: در هر کاری که با تصمیم و قاطعیت انجام دهی، چه کار نیک و چه کار بد، از پاکی و ناپاکی، عدالت خداوند پاداش می‌دهد.
دادی به دست حرص و هوا هوش و رای خویش
رفتت به باد صارفه چون خاک دین و داد
هوش مصنوعی: تو به خاطر طمع و خواسته‌های نفسیت، عقل و فکر خود را از دست دادی و همه چیزت به هدر رفت، مانند خاکی که در باد پراکنده می‌شود.
هر لحظه نو به نو دل من سوختی دگر
بر خویش آتشی عجب افروختی دگر
هوش مصنوعی: هر لحظه، دل من را به تازگی سوزاندی و دوباره خودت شعله‌ای عجیب روشن کردی.