بند ۷۹
ازکید خیل کفر خداوند دین دریغ
در خاک و خون طپید به میدان کین دریغ
جم از وفا به صفحه ی خاکش مکان فسوس
دیو از دغا به سینه ی چاکش مکین دریغ
صدری که روح در صف بزمش گزید جای
شد رمح و تیغ در تن وی جاگزین دریغ
قطبی که عرش سایه و او شاخص اوفتاد
یکسان به خاک سایه صفت بر زمین دریغ
قلبی که خون فاطمه اش داد پرورش
در حربگه به خاک سیه شد عجین دریغ
در مقتل آخرین نفسش نیز کس نشد
الا سنان به پهلوی وی همنشین دریغ
تا صف ز صدر مورث تنظیم شرع و کون
غلطید غرق خون به صف از صدر زین دریغ
از حالت رکوع به زانو درآمد آه
بر هیأت سجود به خاکش عجین دریغ
شاهی که فرش بارگهش عرش کبریاست
از جنبش فلک نگرش خاک شین دریغ
آبش به حلق سوخته آخر نریخت کس
جز از دم سیوف دم واپسین دریغ
مغلوب شرک آمده توحید و برده دست
اصحاب ظن و وهم بر اهل یقین دریغ
از رای سست و سختی روی آل حرب بست
زنجیر کین به بازوی حبل المتین دریغ
طول زمان و طی لسان فرض بایدم
اما نه آن به چنگ و نه در کامم این دریغ
بس عاجزم ز شرح مصیبات کربلا
از گفت ناتمام خودم شرمگین دریغ
در ماتم تو هر چه سرایم کم است باز
صد همچو این سفینه نمی ز آن یم است باز
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ازکید خیل کفر خداوند دین دریغ
در خاک و خون طپید به میدان کین دریغ
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به عمق احساسات خود نسبت به سرزمین و دینش اشاره دارد. او از ظلم و کشتاری که بر سر دین و باورها رخ میدهد، ابراز تاسف میکند و غمگین است که چنین واقعهای در میدان جنگ و نبرد به وقوع پیوسته است. شاعری که در عین حال نسبت به از دست رفتن ارزشها و اعتقاداتش دلشکسته و نگران است.
جم از وفا به صفحه ی خاکش مکان فسوس
دیو از دغا به سینه ی چاکش مکین دریغ
هوش مصنوعی: از صداقت و وفا در زندگیاش چیزی نمانده و در دلش، جایی برای خیانت و نیرنگ وجود دارد. ای کاش که حسرت این وضعیت را نخوریم.
صدری که روح در صف بزمش گزید جای
شد رمح و تیغ در تن وی جاگزین دریغ
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی توصیف میشود که وقتی روح به آرامش و شادی در یک میهمانی وارد میشود، در آن لحظه جایگاه هر چیز دیگری از جمله سلاح و جنگ، به حسرت تبدیل میشود. به عبارت دیگر، در فضای معنوی و شادی آور، دیگر جایی برای خشونت و مبارزه وجود ندارد.
قطبی که عرش سایه و او شاخص اوفتاد
یکسان به خاک سایه صفت بر زمین دریغ
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد بین عظمت و فروتنی اشاره میکند. او به تصویری از قدرت و اقتدار میپردازد که در عرش (مکانی بسیار بلند و مقدس) قرار دارد، اما در عین حال، به زمین و خاک نیز اشاره دارد که همگی به نوعی تابع یکدیگر هستند. بر این اساس، با وجود رفیع بودن جایگاه، در خاک و زمین نیز چیزی از آن عظمت و شکوه کم نمیشود. به عنوان یک نتیجه، نوعی حس حزن و افسوس وجود دارد، زیرا این عظمت و جلال، با از دست دادن آنچه در خیال است، به واقعیات روزمره و زمین و خاک تقلیل مییابد.
قلبی که خون فاطمه اش داد پرورش
در حربگه به خاک سیه شد عجین دریغ
هوش مصنوعی: قلبی که به خاطر فاطمه، خونش را نثار کرد و در میدان جنگ پرورش یافت، حالا با خاک سیاه آمیخته شده است. چه حسرتی!
در مقتل آخرین نفسش نیز کس نشد
الا سنان به پهلوی وی همنشین دریغ
هوش مصنوعی: در لحظههای آخر زندگی او، هیچکس جز سنان در کنار او نبود و این بسیار تاسفبار است.
تا صف ز صدر مورث تنظیم شرع و کون
غلطید غرق خون به صف از صدر زین دریغ
هوش مصنوعی: تا زمانی که در صف تنظیمگر شرع و جهان، همه چیز در هم و غرق در خون شد، از صدر زین آرزو میکنم که کاش این به این شکل نمیبود.
از حالت رکوع به زانو درآمد آه
بر هیأت سجود به خاکش عجین دریغ
هوش مصنوعی: از حالت رکوع به زانو درآمد و آهی کشید بر شکل سجدهاش که به خاک آمیخته شده، افسوس.
شاهی که فرش بارگهش عرش کبریاست
از جنبش فلک نگرش خاک شین دریغ
هوش مصنوعی: پادشاهی که درگاهش به اندازه آسمان بزرگ و باوقار است، از حرکت ستارهها در آسمان، غصهاش میگیرد که مردم عادی همچون خاک در زمین هستند.
آبش به حلق سوخته آخر نریخت کس
جز از دم سیوف دم واپسین دریغ
هوش مصنوعی: هیچ کس جز با شمشیر در آخرین لحظات عمر، آب به گلوی سوخته نریخته است.
مغلوب شرک آمده توحید و برده دست
اصحاب ظن و وهم بر اهل یقین دریغ
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در مقابل توحید، که نشاندهندهی یکتاپرستی و ایمان به خداوند است، شرک و کفر غالب شدهاند. همچنین، کسانی که به ظن و گمان تکیه دارند، بر افرادی که به یقین و ایمان راستین دست یافتهاند، تسلط یافتهاند. در واقع، این شعر به ناتوانی و ناامیدی در برابر مشکلات و باورهای غلط اشاره دارد.
از رای سست و سختی روی آل حرب بست
زنجیر کین به بازوی حبل المتین دریغ
هوش مصنوعی: به خاطر تصمیمات ناپایدار و سختیهای موجود، گروهی از جنگجویان در به وجود آوردن کینه و دشمنی، نسبت به کسانی که قدرت و استحکام دارند، تلاش میکنند و این تنها باعث تأسف است.
طول زمان و طی لسان فرض بایدم
اما نه آن به چنگ و نه در کامم این دریغ
هوش مصنوعی: زمانی طولانی و کلامی شیرین لازم است، اما نه آنچنان که به دستم بیفتد و نه آنچنان که در دهانم بماند؛ این برایم حسرت است.
بس عاجزم ز شرح مصیبات کربلا
از گفت ناتمام خودم شرمگین دریغ
هوش مصنوعی: من از توانایی بیان مصیبتهای کربلا عاجز هستم و از اینکه نتوانم بهطور کامل دربارهاش صحبت کنم، بسیار شرمندهام.
در ماتم تو هر چه سرایم کم است باز
صد همچو این سفینه نمی ز آن یم است باز
هوش مصنوعی: در غم تو هر چه که بگویم و بنویسم، باز هم کم است و مانند کشتیای که در دریا به حرکت در میآید، نمیتوانم آن را به درستی بیان کنم.