بند ۷۷
داری اگر به سر سر سودای کربلا
دستی بزن به ذیل تولای کربلا
امروز درج مهره مهرش به دل بچین
خواهی اگر شفاعت فردای کربلا
آن می که درد سر ز قفا نیستش بجوی
جامی بیا بنوش ز صهبای کربلا
مگر ای جز به درد غمش گرچه دور ریخت
در ساغر اشک ناب ز مینای کربلا
تیمار و تاب و انده، آزار و داغ و درد
بینی بس آشکار ز سیمای کربلا
ز انبوه داغ و آتش حسرت گداختی
بودی سپهر هم خود اگر جای کربلا
روزی که خشت آن به میان گل آب بود
کرب و بلیه بود تقاضای کربلا
تجدید عهد غم کن و تجبیر رنج هجر
از وصل روح بخش دلاسای کربلا
بنگر ز خون و خاک کفن های سرخ و زرد
چشمی فراز کن به تماشای کربلا
بر وجه صدق اهل یقین را عیان نشد
آشوب رستخیز ز غوغای کربلا
دردا که دفن ناشده عریان به خاک ماند
انصار دین قیمت قتلای کربلا
شمسش به روز رزم چنان تافت بر زمین
کآتش نمونه بود ز گرمای کربلا
یا گفتی از اثیر به احراق آن طریق
نیران فکنده اند به صحرای کربلا
خونش به خاک بادیه آمیخت کز شرف
سودند سر ملائکه در پای کربلا
لب تشنه مرد ساقی خضر حیات آه
شد غرق خون سفینه نوح نجات آه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داری اگر به سر سر سودای کربلا
دستی بزن به ذیل تولای کربلا
هوش مصنوعی: اگر در دل خود آرزوی کربلا را داری، پس با دل و جان به محبت و ارادت به کربلا بشتاب و اقدام کن.
امروز درج مهره مهرش به دل بچین
خواهی اگر شفاعت فردای کربلا
هوش مصنوعی: اگر امروز بخواهی محبت و دوستی او را در دل خود بچینی، باید به فکر شفاعت و نجات در روز قیامت باشی.
آن می که درد سر ز قفا نیستش بجوی
جامی بیا بنوش ز صهبای کربلا
هوش مصنوعی: آن می که به خاطر مشکلات و دردسرها از زندگی عقب نرفته، بیا و نوشیدنیای بیاور که از شراب کربلاست و بیا با هم بنوشیم.
مگر ای جز به درد غمش گرچه دور ریخت
در ساغر اشک ناب ز مینای کربلا
هوش مصنوعی: شاید فقط او باشد که با درد فراقش، در فنجان اشک خالص، یاد کربلا را زنده میکند، حتی اگر به دور از آنجا باشد.
تیمار و تاب و انده، آزار و داغ و درد
بینی بس آشکار ز سیمای کربلا
هوش مصنوعی: در چهره کربلا نشانههای روشنی از غم، رنج، زخم و درد قابل مشاهده است.
ز انبوه داغ و آتش حسرت گداختی
بودی سپهر هم خود اگر جای کربلا
هوش مصنوعی: اگر در دل آتش حسرت و غم بیفتی، آسمان هم میتواند مانند کربلا داغ و داغتر شود.
روزی که خشت آن به میان گل آب بود
کرب و بلیه بود تقاضای کربلا
هوش مصنوعی: روزی که خاک و گل با هم مخلوط شده بودند و آب در آن وجود داشت، احساس مصیبت و دردی را به یاد میآورد که انسان به کربلا دچار شده است.
تجدید عهد غم کن و تجبیر رنج هجر
از وصل روح بخش دلاسای کربلا
هوش مصنوعی: غم و اندوه را دوباره زنده کن و درد جدایی را با یاد وصال و روح بخش کربلا تسکین بده.
بنگر ز خون و خاک کفن های سرخ و زرد
چشمی فراز کن به تماشای کربلا
هوش مصنوعی: به تماشای آثار غمانگیز و دردناک کربلا بپرداز، جایی که رنگهای خون و خاک، سرخ و زرد، نماد فاجعه و شهادت هستند.
بر وجه صدق اهل یقین را عیان نشد
آشوب رستخیز ز غوغای کربلا
هوش مصنوعی: در روز قیامت، شدت و شورش آن به وضوح برای اهل یقین و آنان که ایمان دارند، نمایان نمیشود و آنان تحت تأثیر حوادث کربلا قرار نمیگیرند.
دردا که دفن ناشده عریان به خاک ماند
انصار دین قیمت قتلای کربلا
هوش مصنوعی: افسوس که اعضای شهیدان کربلا بدون اینکه دفن شوند، عریان و بر زمین ماندهاند و این نشاندهندهی نداشتن ارزش و احترام برای کسانی است که در راه دین جان خود را فدای کردند.
شمسش به روز رزم چنان تافت بر زمین
کآتش نمونه بود ز گرمای کربلا
هوش مصنوعی: شعلهای که از آفتابش در میدان نبرد بر زمین میتابید، بهگونهای بود که انگار آتش کربلا را یادآوری میکرد.
یا گفتی از اثیر به احراق آن طریق
نیران فکنده اند به صحرای کربلا
هوش مصنوعی: یا گفتی از جاودانگی و آتش به آن راه، نیران را به بیابان کربلا فرستادهاند.
خونش به خاک بادیه آمیخت کز شرف
سودند سر ملائکه در پای کربلا
هوش مصنوعی: او در دل بیابان جان خود را فدای عشق کرد و این فداکاری او، سبب افتخار ملائکه گردید که در پای کربلا، سر به خاک نهادند.
لب تشنه مرد ساقی خضر حیات آه
شد غرق خون سفینه نوح نجات آه
هوش مصنوعی: مردی که تشنه است، از ساقی حیات میخواهد که او را سیراب کند. در حالی که کشتی نوح در آبهای طوفانی غرق شده و نیاز به نجات دارد، او نیز در درد و آه فرو رفته است.