گنجور

بند ۶۶

گفتی که خود نکرد کس آن کشته را کفن
با آنکه بود پیکر او را دو پیرهن
بادش ز خاک بادیه پرداخت خلعتی
ز آن پس که گشت کسوت خونش طراز تن
صد قرن بل فزون نتواند نگاشت نیز
یک نکته زین نوائب جانکاه کلک من
ز ابنای احمد آن تن رنجور رنج کوب
جمعی دگر زنان پریشان ممتحن
و آن کودکان نورس ناکام خردسال
برجای مانده باز ز دوران پر فتن
آن رنجه جان به جامعه چون شمس در کسوف
و آنان بتاب نایبه چون موی درشکن
سرگشتگان چو صید حوادث به صد هراس
پر بستگان چو عقد جواهر به یک رسن
آن بسته را خیال اسیران نه فکر خویش
وین دسته را غم وی و سودای خویشتن
سازی ز سینه ها به فلک دود شعله تاب
جاری ز دیده ها به مدر سیل خانه کن
نسبت به خاندان نبی آن فریق را
جز حرف های سخت نرفتی به لب سخن
نفرین و لعن و شنعت و دشنام برزبان
تکفیر و طنز و طعنه و توبیخ در دهن
هرگام صد قیامت کبری بدو نمود
غوغای خاص و عام و تماشای مرد و زن
یک تن کجا و کوب دو کشور پر از کلال
یک دل کجا و حمل دو محشر پر از حزن
زار و زبون به محضر بیگانه و آشنا
شمعی چو او نسوخته در هیچ انجمن
والی امر سخره ی اشرار ناس آه
حق پایمال ز فرقه ی حق ناشناس آه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتی که خود نکرد کس آن کشته را کفن
با آنکه بود پیکر او را دو پیرهن
هوش مصنوعی: تو گفتی که هیچ کس برای آن کشته، کفن تهیه نکرده است، با اینکه بدن او دارای دو پیراهن بود.
بادش ز خاک بادیه پرداخت خلعتی
ز آن پس که گشت کسوت خونش طراز تن
هوش مصنوعی: باد از خاک دشت به او لباس عزت و مقام بخشید، بعد از آنکه لباس خون و رنج به تنش پوشانده شد.
صد قرن بل فزون نتواند نگاشت نیز
یک نکته زین نوائب جانکاه کلک من
هوش مصنوعی: هرچند که زمان بسیار زیادی بگذرد، حتی نمی‌توان یک نکته از این تجربیات دردناک و مسائلی که من با آن روبه‌رو شدم را نوشت.
ز ابنای احمد آن تن رنجور رنج کوب
جمعی دگر زنان پریشان ممتحن
هوش مصنوعی: از نسل احمد، آن بدن رنجور که رنج‌ها را تحمل می‌کند، جمعی دیگر را به حیرت و پریشانی می‌اندازد.
و آن کودکان نورس ناکام خردسال
برجای مانده باز ز دوران پر فتن
هوش مصنوعی: کودکان بی‌خبر و ناامید، از روزهای پر دردسر و ناپسند که به یادگار مانده‌اند، در حال رشد و یادگیری هستند.
آن رنجه جان به جامعه چون شمس در کسوف
و آنان بتاب نایبه چون موی درشکن
هوش مصنوعی: آن درد جان مانند خورشیدی است که در زمان کسوف پنهان شده و آن‌ها به گونه‌ای تابناکند که همچون مویی در میان شانه‌ها قرار دارند.
سرگشتگان چو صید حوادث به صد هراس
پر بستگان چو عقد جواهر به یک رسن
هوش مصنوعی: سرگشتگان مثل شکار شدگان حوادث هستند و به شدت در ترس به سر می‌برند. در حالی که وابستگان به مسائل و مشکلات، به راحتی مانند جواهرهایی که تنها با یک رشته به هم متصل شده‌اند، در یک وضعیت آسیب‌پذیر قرار دارند.
آن بسته را خیال اسیران نه فکر خویش
وین دسته را غم وی و سودای خویشتن
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آن چیزی که در ذهن شخصی که اسیر است وجود دارد، بیشتر مربوط به وضعیت و احساسات دیگران است و نه به تفکرات خود او. در عوض، افراد دیگر در این دسته بیشتر نگران غم و اندوه خودشان و افکار شخصی‌شان هستند.
سازی ز سینه ها به فلک دود شعله تاب
جاری ز دیده ها به مدر سیل خانه کن
هوش مصنوعی: آوای ساز از دل‌ها به آسمان می‌رسد و شعله‌ای که به صورت دود در می‌آید، از چشمان به‌سوی زمین سرازیر می‌شود.
نسبت به خاندان نبی آن فریق را
جز حرف های سخت نرفتی به لب سخن
هوش مصنوعی: در مورد خاندان پیامبر، آن طرف فقط به صحبت‌های تلخ و دشوار پرداخته‌اند و چیزی بهتر از آن به زبان نیاورده‌اند.
نفرین و لعن و شنعت و دشنام برزبان
تکفیر و طنز و طعنه و توبیخ در دهن
هوش مصنوعی: نفرین و بدگویی و سخنان زشت بر زبان، و همچنین تمسخر و کنایه و سرزنش در دل و زبان دیگران وجود دارد.
هرگام صد قیامت کبری بدو نمود
غوغای خاص و عام و تماشای مرد و زن
هوش مصنوعی: هر قدم او به اندازه‌ای بزرگ و حیرت‌انگیز است که مانند یک قیامت به نظر می‌رسد و همه، از هر قشر و جنسیتی، به تماشای او مشغولند و در حال گفتگو از او هستند.
یک تن کجا و کوب دو کشور پر از کلال
یک دل کجا و حمل دو محشر پر از حزن
هوش مصنوعی: یک فرد کجا و دو سرزمین پر از زیبایی و زینت کجا؟ یک دل کجا و بار دو دنیای پر از غم و اندوه کجا؟
زار و زبون به محضر بیگانه و آشنا
شمعی چو او نسوخته در هیچ انجمن
هوش مصنوعی: به شدت غمگین و ناامید، در حضور بیگانه و آشنا، شمعی مانند او در هیچ جمعی وجود ندارد که در مقابلش بسوزد.
والی امر سخره ی اشرار ناس آه
حق پایمال ز فرقه ی حق ناشناس آه
هوش مصنوعی: والی امر، تحت تأثیر و تمسخر افراد بد به سر می‌برد و حقیقت به وسیله گروهی که شناسایی واقعی حق را ندارند، نادیده گرفته می‌شود.