بند ۶۰
بر پا ستاده قدوه قوم شقا دریغ
بر سر فتاده سبط پیمبر ز پا دریغ
در حرب حق و باطل و توحید شرک شد
آل رسول سخره ی اهل زنا دریغ
فلک نجات رنجه ی جوق دغا فسوس
نوح حیات غرقه ی بحر فنا دریغ
از تشنگی سکندر اقلیم جان هلاک
پنهان به چشمه خضر آب بقا دریغ
با انبساط نهر چه شد کآبروی او
ننهاد کس برابر آبش بها دریغ
بروی کمان کشیده قدر از در خطا
لیک از قضا نکرد خدنگی خطا دریغ
هفتاد و یک تنش همه قربان شدند و باز
از بهر این ذبیح نیامد فدا دریغ
بیگانگی نگر که ز چندین هزار تن
جز تیغ و تیر کس نشدش آشنا دریغ
آن کش وجود موجب ایجادما سوا
غلطان به خون و زنده زید ماسوا دریغ
از تیر و تیغ و دشنه و زوبین و گرز و نی
شد پاره پاره پیکرش از هم جدا دریغ
در خاک و خون محرک افلاک و مانده باز
ساکن به جای خود همه ارض و سما دریغ
آن کو به جود خود دو جهان را وجود داد
خود رفت و ماند ماتمش از بهر ما دریغ
افغان ازین تغابن و افسوس ازین فتن
او تشنه کام گشته و ما زنده وا دریغ
در راه شام قافله ی اهل بیت را
سرهای کشتگان ستم رهنما دریغ
با این عمل به حیرتم از کافری که داشت
دعوی دین و مذهب پیغمبری که داشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر پا ستاده قدوه قوم شقا دریغ
بر سر فتاده سبط پیمبر ز پا دریغ
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضعیتی اشاره میکند که در آن یکی از بزرگان یا پیشوایان قوم، در حالی که دچار مشکل و سختی شده است، به شدت مورد تاسف و اندوه قرار گرفته. فردی که از نسل پیامبر است و باید مورد احترام و حمایت قرار گیرد، به زمین افتاده و این وضعیت باعث تأسف عمیق شاعر و دیگران میشود. در واقع، این شعر نشاندهندهی احساس درد و ناامیدی نسبت به وضعیتی است که فردی بزرگ مورد بیاحترامی و آسیب قرار گرفته است.
در حرب حق و باطل و توحید شرک شد
آل رسول سخره ی اهل زنا دریغ
هوش مصنوعی: در جنگ میان حق و باطل و در موضوع توحید و شرک، فرزندان رسول خدا مورد تمسخر قرار گرفتند و این جای تأسف دارد.
فلک نجات رنجه ی جوق دغا فسوس
نوح حیات غرقه ی بحر فنا دریغ
هوش مصنوعی: آسمان، راه نجات را از درد و رنج، توطئهی مکر را میبیند. نوح، زندگیاش را در دریای فنا غرق شده، افسوس بر این حال.
از تشنگی سکندر اقلیم جان هلاک
پنهان به چشمه خضر آب بقا دریغ
هوش مصنوعی: سکندر به شدت تشنه است و جانش در خطر است. برای پیدا کردن آب جاودانه، به چشمه خضر میرود، اما از آن آب بینصیب میماند.
با انبساط نهر چه شد کآبروی او
ننهاد کس برابر آبش بها دریغ
هوش مصنوعی: با گشایش و آزادی نهر، هیچکس ارزشی برای او قائل نشد و از آبش هیچ کس بهرهای نبرد.
بروی کمان کشیده قدر از در خطا
لیک از قضا نکرد خدنگی خطا دریغ
هوش مصنوعی: با دقت و احتیاط به هدفی نشانه رفتهایم، اگرچه هر بار ممکن است دقت نداشته باشیم، اما در نهایت سرنوشت موجب میشود تیر به هدف بخورد و اشتباه نکند.
هفتاد و یک تنش همه قربان شدند و باز
از بهر این ذبیح نیامد فدا دریغ
هوش مصنوعی: هفتاد و یک نفر از آنها قربانی شدند، اما دوباره برای این قربانی هیچ فداکاریای انجام نشد و این واقعاً ناراحتکننده است.
بیگانگی نگر که ز چندین هزار تن
جز تیغ و تیر کس نشدش آشنا دریغ
هوش مصنوعی: به بیگانگی نگاه کن، که از میان هزاران نفر، جز شمشیر و تیر، هیچ چیز دیگری برایش آشنا نشد. افسوس!
آن کش وجود موجب ایجادما سوا
غلطان به خون و زنده زید ماسوا دریغ
هوش مصنوعی: وجود آن کش باعث خلق ماست و همه چیز در خون ما به چرخش در میآید و زندگی میکند، اما ای کاش!
از تیر و تیغ و دشنه و زوبین و گرز و نی
شد پاره پاره پیکرش از هم جدا دریغ
هوش مصنوعی: تن او از زخمهای تیر و شمشیر و دشنه و نیزه و گرز و چوب پارهپاره شده و از هم جدا گشته، که هیچگونه تاسفی ندارد.
در خاک و خون محرک افلاک و مانده باز
ساکن به جای خود همه ارض و سما دریغ
هوش مصنوعی: در زیر خاک و خون، نیرویی در حال حرکت است، اما همه چیز در همان جا باقی مانده و همچنان ثابت است. زمین و آسمان را به حال خود رها کردهاند، واقعا جای تأسف دارد.
آن کو به جود خود دو جهان را وجود داد
خود رفت و ماند ماتمش از بهر ما دریغ
هوش مصنوعی: کسی که با بخشش خود هستی را به وجود آورد، خود رفت و فقط یاد و خاطرهاش برای ما باقی ماند. این واقعیت برای ما اندوهآور است.
افغان ازین تغابن و افسوس ازین فتن
او تشنه کام گشته و ما زنده وا دریغ
هوش مصنوعی: به دلیل ناآرامیها و حیف و میلهایی که رخ میدهد، او به شدت تشنه و نیازمند شده و ما در این میان زندهایم و تنها میتوانیم افسوس بخوریم.
در راه شام قافله ی اهل بیت را
سرهای کشتگان ستم رهنما دریغ
هوش مصنوعی: در مسیر شام، کاروان اهل بیت را سرهای کشتهشدگان ظلم، هدایت میکند. افسوس!
با این عمل به حیرتم از کافری که داشت
دعوی دین و مذهب پیغمبری که داشت
هوش مصنوعی: این عمل من را به حیرت انداخت که چگونه کسی که ادعای دین و مذهب داشت، اینقدر کافرانه عمل کرد.