بند ۵۷
در کربلا نه آب به قیمت گران فتاد
نز چشم ها چو چشمه ی حیوان نهان فتاد
یا خود بهای آب فزون از نفوس بود
یا خون و جان فاطمیان رایگان فتاد
البته سبطیان همه میرند از عطش
منع و عطای آب چو با قبطیان فتاد
از فرط التهاب و عطش پیش چشم وی
هامون سحاب دوده و گردون دخان فتاد
از دست دل زمان صبوری به پای رفت
تا پای از رکابش و دست از عنان فتاد
آن را که زلف حور به سر چتر می کشید
در آفتاب ظل سنان سایبان فتاد
در ترکتاز چرخ به مرغان باغ دین
شاهین و کبک بیش و کم از آشیان فتاد
سرها به نی چو پیشرو اهل بیت شد
غوغای کودکان جرس کاروان فتاد
شهباز کشته خفت به زندان خامشی
تیهوی زنده در قفس از آشیان فتاد
غمگین و شاد را به غم نینوای وی
چون نینوای غم همه از استخوان فتاد
جز ز اشک و آه شرح نیارم نگاشتن
آن راز را که خون جگر ترجمان فتاد
افسانه های کهنه و نو برکنار رفت
تا این حدیث کهنه و نو در میان فتاد
چون مو ز شرم سوخته با آنکه کلک من
در بسط این مصیبه بسی تر زبان فتاد
کی می توان شمرد کجا می توان نوشت
این غم که همچو وصف عدو بی کران فتاد
بگذار و بگذر ای قلم از نقل این سخن
کاین لقمه، لقمه ای است که بیش است از دهن
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در کربلا نه آب به قیمت گران فتاد
نز چشم ها چو چشمه ی حیوان نهان فتاد
هوش مصنوعی: در کربلا آب به شدت کم بود و به اندازهای ارزشمند شده بود که مردم برای به دست آوردن آن حاضر بودند بهای زیادی بپردازند؛ اما در خشکسالی و بیآبی، اشکها و غمهایی که بر صورتها میریخت، مانند چشمهای پنهان از چشمها جاری بود.
یا خود بهای آب فزون از نفوس بود
یا خون و جان فاطمیان رایگان فتاد
هوش مصنوعی: یا اینکه قیمت آب از جان انسانها بیشتر بود، یا اینکه جان فاطمیان به رایگان از دست رفت.
البته سبطیان همه میرند از عطش
منع و عطای آب چو با قبطیان فتاد
هوش مصنوعی: بیگمان، همه سبطیان از تشنگی میمیرند، زیرا وقتی بحث آب به میان میآید، سزا و بخشش آن بین قبطیان تقسیم میشود.
از فرط التهاب و عطش پیش چشم وی
هامون سحاب دوده و گردون دخان فتاد
هوش مصنوعی: به دلیل شدت آتش و تشنگی، پیش چشمان او هامون پر از دوده و غبار شد.
از دست دل زمان صبوری به پای رفت
تا پای از رکابش و دست از عنان فتاد
هوش مصنوعی: دل از صبر و تحمل خسته شد و در نهایت، از کار و تلاشش باز ایستاد؛ به طوری که نه قدرت ایستادن روی پا را داشت و نه توانایی کنترل امور را.
آن را که زلف حور به سر چتر می کشید
در آفتاب ظل سنان سایبان فتاد
هوش مصنوعی: آن کسی که زلف زیبا و دلبرانهاش مانند چتر در برابر آفتاب بهسر میکشید، اکنون در سایهی سنان (نیزه) که بر زمین افتاده، قرار گرفته است.
در ترکتاز چرخ به مرغان باغ دین
شاهین و کبک بیش و کم از آشیان فتاد
هوش مصنوعی: در دوران سختی و تهاجم، پرندگان باغ دین که شامل شاهین و کبک هستند، از جایگاه خود سقوط میکنند و به نوعی در وضعیت خطرناکی قرار میگیرند.
سرها به نی چو پیشرو اهل بیت شد
غوغای کودکان جرس کاروان فتاد
هوش مصنوعی: وقتی که سرها مثل نی در برابر اهل بیت خم شد، صدای جرس کاروان باعث برانگیختن شلوغی و هیجان در میان کودکان شد.
شهباز کشته خفت به زندان خامشی
تیهوی زنده در قفس از آشیان فتاد
هوش مصنوعی: قناریی که در قفس به سر میبرد، گرفتار خاموشی و سکوت است و زندگیاش به یکنواختی و کسالت سپری میشود. او که روزی آزاد و پرواز کنان بود اکنون به دلیل زندگی در قفس، از آشیانهاش دور افتاده و در حالتی ناتوان و بیجان زندگی میکند.
غمگین و شاد را به غم نینوای وی
چون نینوای غم همه از استخوان فتاد
هوش مصنوعی: غم و شادی همچون نینوای غم، بر دل افراد سنگینی میکند و همه در این حس مشترک گرفتار میشوند. در واقع، درد و رنج به گونهای بر زندگی سایه میافکند که احساسات دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد.
جز ز اشک و آه شرح نیارم نگاشتن
آن راز را که خون جگر ترجمان فتاد
هوش مصنوعی: تنها از اشک و آه میتوانم بگویم و نمیتوانم آن راز را توضیح دهم، چون خون دل خودم به خوبی از آن حکایت میکند.
افسانه های کهنه و نو برکنار رفت
تا این حدیث کهنه و نو در میان فتاد
هوش مصنوعی: داستانهای قدیمی و جدید کنار گذاشته شدند تا این گفتار کهنه و تازه در میان ظاهر شود.
چون مو ز شرم سوخته با آنکه کلک من
در بسط این مصیبه بسی تر زبان فتاد
هوش مصنوعی: به دلیل شرم و خجالت، موهای من به حالت سوخته درآمده است، در حالی که قلم من در بیان و شرح این درد و مصیبت به شدت ناتوان است.
کی می توان شمرد کجا می توان نوشت
این غم که همچو وصف عدو بی کران فتاد
هوش مصنوعی: کیتوانم بگویم این غم چگونه و کجا میتوان نوشت؟ این درد به اندازه توصیف یک دشمن بیپایان است.
بگذار و بگذر ای قلم از نقل این سخن
کاین لقمه، لقمه ای است که بیش است از دهن
هوش مصنوعی: ای قلم، اجازه بده که از گفتن این حرف بگذرم، زیرا این موضوع فراتر از توان من است.