بند ۴۹
چون عمر خویش قافله را در گذر ببین
از کربلا به کوفه مرا ره سپر ببین
تشویش و اضطراب بهر جان و دل بجوی
تغییر و انقلاب بهر بوم و بر ببین
هر روز و شب به منزل و ره این سفر مرا
از ریگ راه و اشک روان خواب و خور ببین
بنیان عیش و مرگ مرا در حضر بپای
سامان ساز و برگ مرا در سفر ببین
دل همنشین و ناله ندیم اشکم آشنا
رهزن رفیق و سلسله ام راهبر ببین
بعد از تو ای پدر به جهان سینه ی مرا
ناچار پیش تیر بلاها سپر ببین
چشمی به این غریب مریض از تعب نگر
لختی به این اسیر و یتیم از پدر ببین
یک چشم برخود افکن و یک چشم سوی من
هم بر پدر نظر کن و هم بر پسر ببین
این بی حیا حرامی هیچ احترام را
سوی حریم خود همه نظاره گر ببین
هر شنعتی که خصم زند در درون ما
صد ره فزون بتر ز سنان سینه در ببین
مرغان آشیان خود از چرخ تا تذرو
پابند دام نایبه بی بال و پر ببین
اینجا سرت به نیزه و فوجی نظرکنان
در محضر یزید هم از این بتر ببین
تا خون گرفت آن مژه هردم به دل مرا
از داغ خویش یک رگ و صد نیشتر ببین
ما را که پیشگاه بود بارگاه قرب
منزل بهر خرابه ی بی بام و در ببین
سامان رزمگه ز سرشکش گل اوفتاد
ز آن رو مرور میر و سپه مشکل اوفتاد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون عمر خویش قافله را در گذر ببین
از کربلا به کوفه مرا ره سپر ببین
هوش مصنوعی: زمانی که زندگیام را مانند قافلهای در حال عبور از کربلا به کوفه میبینم، مرا در این مسیر، به عنوان یک راهنما و هدایتگر مشاهده کن.
تشویش و اضطراب بهر جان و دل بجوی
تغییر و انقلاب بهر بوم و بر ببین
هوش مصنوعی: در جستجوی آرامش و آسودگی برای روح و قلبتان باشید و تغییر و تحول را برای سرزمین و زادگاهتان مشاهده کنید.
هر روز و شب به منزل و ره این سفر مرا
از ریگ راه و اشک روان خواب و خور ببین
هوش مصنوعی: هر روز و شب، در مسیر این سفر، به من نگاه کن که چگونه از چوب و خاک مسیر و اشکهای ریزان میگذرم و خواب و خوراکم را فراموش کردهام.
بنیان عیش و مرگ مرا در حضر بپای
سامان ساز و برگ مرا در سفر ببین
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ من را در حالی که در آرامش هستم، بساز و چگونگی سفر کردنم را وقتی در حال رفتن هستم، مشاهده کن.
دل همنشین و ناله ندیم اشکم آشنا
رهزن رفیق و سلسله ام راهبر ببین
هوش مصنوعی: دل من همدمی دارد که نالههای او برایم آشناست. آن که در دلم مینشیند، رفیق من است و زندگیام را به سرقت برده است. همچنین، آنکه به دنبال راه نجات من است، مانند یک راهنما برایم عمل میکند.
بعد از تو ای پدر به جهان سینه ی مرا
ناچار پیش تیر بلاها سپر ببین
هوش مصنوعی: بعد از تو ای پدر، در این دنیا، سینهام ناچار باید به عنوان سپری در برابر تیرهای مصیبتها قرار گیرد.
چشمی به این غریب مریض از تعب نگر
لختی به این اسیر و یتیم از پدر ببین
هوش مصنوعی: کمی به حال این غریبه بیمار نگاه کن و این کودک یتیم را که از پدرش بیبهره است ببین.
یک چشم برخود افکن و یک چشم سوی من
هم بر پدر نظر کن و هم بر پسر ببین
هوش مصنوعی: یک چشم به خودت بینداز و یک چشم به من، هم به پدرت توجه کن و هم به پسرت نگاه کن.
این بی حیا حرامی هیچ احترام را
سوی حریم خود همه نظاره گر ببین
هوش مصنوعی: این فرد بیشرم و قانونشکن، هیچ احترامی را برای حریم خود قائل نیست و همگان را به تماشای رفتارهایش دعوت میکند.
هر شنعتی که خصم زند در درون ما
صد ره فزون بتر ز سنان سینه در ببین
هوش مصنوعی: هر آسیبی که دشمن به ما برساند، در دل ما به اندازهای عمیقتر و بیشتر از زخمهای بر سینهمان تاثیر میگذارد.
مرغان آشیان خود از چرخ تا تذرو
پابند دام نایبه بی بال و پر ببین
هوش مصنوعی: پرندگان آشیانه خود را از چرخ و تا تذرو در دام نایبه بیبال و پر میبینند.
اینجا سرت به نیزه و فوجی نظرکنان
در محضر یزید هم از این بتر ببین
هوش مصنوعی: اینجا گویی سرت بر نیزه است و گروهی به تو نگاه میکنند؛ حتی در محضر یزید، بدتر از این را میتوان مشاهده کرد.
تا خون گرفت آن مژه هردم به دل مرا
از داغ خویش یک رگ و صد نیشتر ببین
هوش مصنوعی: هر بار که آن مژهات میافتد، دلم به خاطر عشق تو زجر میکشد و دردم به حدی است که گویی یک رگ و صد زخم در قلبم است.
ما را که پیشگاه بود بارگاه قرب
منزل بهر خرابه ی بی بام و در ببین
هوش مصنوعی: ما را که در نزدیکی معشوق، مقام و منزلتی داریم، برای دیدن حال افرادی که در خرابهای بدون سقف و در زندگی میکنند، دعوت کن.
سامان رزمگه ز سرشکش گل اوفتاد
ز آن رو مرور میر و سپه مشکل اوفتاد
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، به خاطر درخشش و زیبایی گل، نظم و ترتیب به هم ریخت و بر اثر آن، فرمانده و جنگجویان با مشکل مواجه شدند.