گنجور

بند ۳۳

دردا که سربرهنه چو خورشید از این درم
دشمن برد علانیه کشور به کشورم
مژگان به چشم خنجرم آید به خون و خاک
آغشته‌ات چگونه بدین‌حال بنگرم
نز خصم رخصتم که به بر گیرمت چو خاک
خاکم به فرق باد که از خاک کمترم
نز چرخ مهلتی که زمانی به اشک خویش
این گرد و خاک و خون ز جبین تو بسترم
نز دور دولتم که علی‌رغم بدسگال
جان نیز جبهه‌سا به قدوم تو بسپرم
نز بخت فرصتم که سپارم تنت به خاک
دفنت نکرده می‌روم ای خاک بر سرم
با اهتمام قوم جز اینم علاج نیست
بگذارمت به ناحیه برجای و بگذرم
قتل تو خود نمونه پس از کفر و ارتداد
اسلام این جماعت از آن نیست باورم
هجده تن از نژاد محمد به خون و خاک
بی‌جرم خفته، پیش که این ماجرا برم
جمعی دگر اکابر دین را به تیغ کفر
سرها جدا فتاده ز پیکر برابرم
اینک روم به یثرب و دارم به حمل خویش
صد کاروان غم از پی سوغات مادرم
این غل و دستگیری بیمار اهل‌بیت
آن پایمال کردن نعش برادرم
یک جا شهادت تو و فرزند و اقربا
یک جا اسیری خود و بیچاره خواهرم
پس گفت یارب این‌همه را قدر هیچ نیست
صد جان و سر به درگهت ار تحفه آورم
باری نگاه لطف به آل رسول کن
در فضل خویش هدیهٔ ما را قبول کن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردا که سربرهنه چو خورشید از این درم
دشمن برد علانیه کشور به کشورم
هوش مصنوعی: افسوس که دشمن به راحتی و بدون ترس از عواقب، سرزمینم را از یک سو به سوی دیگر می‌برد و من در اینجا مانند خورشید برهنه و آسیب‌پذیر ایستاده‌ام.
مژگان به چشم خنجرم آید به خون و خاک
آغشته‌ات چگونه بدین‌حال بنگرم
هوش مصنوعی: چشم‌های تو مانند خنجر بر دل من می‌نشیند و با دیدن تو که در خون و خاک غرق شده‌ای، نمی‌دانم چگونه باید به این وضعیت نگاه کنم.
نز خصم رخصتم که به بر گیرمت چو خاک
خاکم به فرق باد که از خاک کمترم
هوش مصنوعی: اجازه نمی‌دهم که دشمن به من نزدیک شود، چون مانند خاکی هستم که در برابر باد قرار گرفته‌ام و از خاک هم ناتوان‌تر هستم.
نز چرخ مهلتی که زمانی به اشک خویش
این گرد و خاک و خون ز جبین تو بسترم
هوش مصنوعی: از آسمان وقتی فرصتی برایم نمانده که با اشک‌های خود این غبار و خون را از پیشانی‌ات پاک کنم.
نز دور دولتم که علی‌رغم بدسگال
جان نیز جبهه‌سا به قدوم تو بسپرم
هوش مصنوعی: از دوری از خوشبختی و خوشی‌های زندگی، با وجود مشکلات و سختی‌ها، جانم را به خاطر آمدن تو فدای تو می‌کنم.
نز بخت فرصتم که سپارم تنت به خاک
دفنت نکرده می‌روم ای خاک بر سرم
هوش مصنوعی: از روی بخت خوبم، فرصتی ندارم که بدنت را به خاک بسپارم و هنوز هم بدون اینکه تو را دفن کرده باشم، می‌روم و ای خاک، بر سرم ریخته می‌شود.
با اهتمام قوم جز اینم علاج نیست
بگذارمت به ناحیه برجای و بگذرم
هوش مصنوعی: با توجه به تلاش و همت مردم، چاره‌ای دیگر غیر از این نمی‌بینم که تو را در مکانی مناسب بگذارم و خودم بروم.
قتل تو خود نمونه پس از کفر و ارتداد
اسلام این جماعت از آن نیست باورم
هوش مصنوعی: کشتن تو خود نشانه‌ای از کفر و ترک دین این گروه است و من به این موضوع باور ندارم.
هجده تن از نژاد محمد به خون و خاک
بی‌جرم خفته، پیش که این ماجرا برم
هوش مصنوعی: هجده نفر از نسل پیامبر محمد در این سرزمین بی‌گناه و به دست دشمنان کشته شده‌اند. حالا از چه کسی باید بخواهم که این مسأله را بررسی کند؟
جمعی دگر اکابر دین را به تیغ کفر
سرها جدا فتاده ز پیکر برابرم
هوش مصنوعی: عده‌ای از بزرگان دین به دلیل کفر و نفاق با خشونت مورد حمله قرار گرفته و جانشان را از دست داده‌اند و من نیز در برابر این ظلم و ناامنی قرار دارم.
اینک روم به یثرب و دارم به حمل خویش
صد کاروان غم از پی سوغات مادرم
هوش مصنوعی: اکنون به یثرب می‌روم و با خود صدها کاروان غم را به عنوان سوغاتی از مادرم دارم.
این غل و دستگیری بیمار اهل‌بیت
آن پایمال کردن نعش برادرم
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است به ظلم و ستمی که بر اهل بیت روا داشته می‌شود و نشان می‌دهد که این رفتار نادرست و بی‌رحمانه همچون بی‌احترامی به بدن برادر گرامی‌اش است. به نوعی، این بیت نشان دهنده درد و رنجی است که به خاطر ستم بر خانواده‌اش احساس می‌کند.
یک جا شهادت تو و فرزند و اقربا
یک جا اسیری خود و بیچاره خواهرم
هوش مصنوعی: شهادت تو و بچه‌هایت در یک جا، و در همان لحظه اسیری خودم و خواهر بیچاره‌ام در جایی دیگر اتفاق افتاد.
پس گفت یارب این‌همه را قدر هیچ نیست
صد جان و سر به درگهت ار تحفه آورم
هوش مصنوعی: پس گفت: ای خداوند، این همه نعمت‌ها و جان و سر من در مقابل تو ارزش و بهایی ندارند، حتی اگر من جانم را به درگاه تو هدیه کنم.
باری نگاه لطف به آل رسول کن
در فضل خویش هدیهٔ ما را قبول کن
هوش مصنوعی: پس لطفی کن و به خاندان پیامبر نگاهی محبت‌آمیز داشته باش و هدیه ما را به عنوان نشانه‌ای از فضل خود بپذیر.