بند ۳
پرورده ی معاویه تخم زنا یزید
در عهد باطل امر خلافت بدو رسید
تا حکمران کشور کفران و شرک شد
لشکر ز کین برابر سلطان دین کشید
بستند راه چاره ز هر در برآنکه بود
ز انگشت قفل دوزخ و فردوس را کلید
تا رسم بود شاه و رعیت نشد جسور
ز اینسان به قتل و غارت مولای خود عبید
تا زین شکست و فتح که آمد به دین و کفر
این راست شام ماتم و آن راست صبح عید
دورش گرفته خصم زهر سو چو دایره
او مانده فرد نقطه صفت در میان فرید
اعدا ز هرکناره چو اعضا به گرد او
او در میان ستاده به یک پا چو دل وحید
اعضا ولی ز فرط مرض منقطع ز قلب
دل نیز از مطاوعه ی عضو ناامید
افغان و استغاثه ز چرخش فرا گذشت
اما کجا به گوش تنی ز آن سپه رسید
با کام خشک و دیده ی تر بر لب فرات
ناکام شد به کام خسان تشنه لب شهید
اسلام از این مصیبت کبری به خاک خفت
توحید از این رزیت عظمی به خون طپید
تا آرمید پیکر پاکش به خون و خاک
آرامش از زمین و زمان جاودان رمید
بر آفریدگان همه ظلمی چنان نرفت
تا آفریدگار جهان ظلم آفرید
در کام دیر و کعبه شکر زهر و آب خون
از شربتی که لعل تو زان جرعه ای چشید
باطل اگر به قتل تو چندی سرور یافت
حق را مباد غم که ازین ره ظهور یافت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پرورده ی معاویه تخم زنا یزید
در عهد باطل امر خلافت بدو رسید
هوش مصنوعی: معاویه که تربیت کننده ی یزید بود، در زمان حکومت نادرست خود، خلافت را به او واگذار کرد.
تا حکمران کشور کفران و شرک شد
لشکر ز کین برابر سلطان دین کشید
هوش مصنوعی: زمانی که حاکمیت به دست کسانی افتاد که به کفر و شرک گرایش داشتند، لشکری از کینه و عداوت برای مقابله با فرمانروایان دین و ایمان تشکیل شد.
بستند راه چاره ز هر در برآنکه بود
ز انگشت قفل دوزخ و فردوس را کلید
هوش مصنوعی: برای کسی که کلیدهای بهشت و جهنم را در دست دارد، راه ساماندهی را از هر طرف بستهاند.
تا رسم بود شاه و رعیت نشد جسور
ز اینسان به قتل و غارت مولای خود عبید
هوش مصنوعی: تا زمانی که نظام پادشاهی و رعیتداری برقرار است، هیچکس جرئت نمیکند به آزار و قتل مولای خود بپردازد.
تا زین شکست و فتح که آمد به دین و کفر
این راست شام ماتم و آن راست صبح عید
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم تضاد و دوگانگی در اوضاع و احوال انسانی اشاره دارد. در شرایطی که برخی افراد از یک موفقیت یا پیروزی لذت میبرند، دیگران ممکن است به خاطر شکست یا ناکامی دچار اندوه و ماتم شوند. به طور کلی، این ابراز احساسات مختلف نشاندهندهٔ تناقضات زندگی است که گاهی اوقات شادی و غم در کنار هم وجود دارند.
دورش گرفته خصم زهر سو چو دایره
او مانده فرد نقطه صفت در میان فرید
هوش مصنوعی: دشمنان از همه سو او را در محاصره گرفتهاند، مانند دایرهای که در وسط خود یک نقطه تنها دارد و او هم مثل آن نقطه است.
اعدا ز هرکناره چو اعضا به گرد او
او در میان ستاده به یک پا چو دل وحید
هوش مصنوعی: دشمنان از هر سو مانند اعضای بدن دور او جمع شدهاند و او در وسط، مانند دل واحدی ایستاده است.
اعضا ولی ز فرط مرض منقطع ز قلب
دل نیز از مطاوعه ی عضو ناامید
هوش مصنوعی: بیمویی و ناتوانی اعضای بدن از شدت بیماری، حتی دل هم از همکاری با آنها ناامید شده است.
افغان و استغاثه ز چرخش فرا گذشت
اما کجا به گوش تنی ز آن سپه رسید
هوش مصنوعی: درد و فریاد افغانها از چرخش و گردش روزگار گذشته است، اما کجا به گوش کسی از آن سپاه رسید؟
با کام خشک و دیده ی تر بر لب فرات
ناکام شد به کام خسان تشنه لب شهید
هوش مصنوعی: با دل خشک و چشمی پر از اشک، در کنار رود فرات شکست خورد و به مرگ افرادی رسید که به شدت تشنه بودند.
اسلام از این مصیبت کبری به خاک خفت
توحید از این رزیت عظمی به خون طپید
هوش مصنوعی: اسلام از این بلا و مصیبت بزرگ به زانو درآمد و اصول توحید به خاطر این فاجعه بزرگ به خون آغشته شد.
تا آرمید پیکر پاکش به خون و خاک
آرامش از زمین و زمان جاودان رمید
هوش مصنوعی: وقتی جسم پاک او به خون و خاک فرو رفت، آرامش از زمین و زمان برای همیشه فرار کرد.
بر آفریدگان همه ظلمی چنان نرفت
تا آفریدگار جهان ظلم آفرید
هوش مصنوعی: هیچ ظلمی از سوی آفریدگان به اندازه ظلمی که خالق جهان کرده، وجود نداشته است.
در کام دیر و کعبه شکر زهر و آب خون
از شربتی که لعل تو زان جرعه ای چشید
هوش مصنوعی: در دل معبد و کعبه، طعمهای شیرین و تلخ و خونین را با هم تجربه کردم؛ زیرا از نوشیدنیای که تو از آن یک جرعه نوشیدی، چنین احساساتی برایم به وجود آمد.
باطل اگر به قتل تو چندی سرور یافت
حق را مباد غم که ازین ره ظهور یافت
هوش مصنوعی: اگر باطل به مدت کوتاهی از کشتن تو خوشحال شده باشد، نگران حق نباش؛ چون از این طریق، حق به ظهور خود نزدیکتر شده است.