گنجور

بند ۲۵

کاندیشه‌ناکم از غم بی‌یاری شما
در تابم از خیال گرفتاری شما
دادم تنی به مرگ و نهادم دلی به صبر
هرچند دل خورم ز جگرخواری شما
ناچار خاطر همه آزردم ارنه من
هرگز رضا نی‌اَم به دل‌آزاری شما
عباسم از جهان شد و با آه و اشک ماند
سقایی بنات و علمداری شما
قطع نظر کنید ز من هم که بعد از این
با نیزه است نوبت سرداری شما
زیبد گلی ز خون گلو روی زرد من
تا کاهی از عطش رخ گلناری شما
کمتر کنید سینه و کمتر به سر زنید
کاین لحظه نیست وقت عزاداری شما
آبی بر آتشم نتوانید زد ز اشک
افزود تابش دلم از زاری شما
این بود سود گریه که اعدای رحم‌سوز
خون‌خوارتر شدند ز خون‌باری شما
اطفال بی‌پدر همه را مادری کنید
تا شادمان زیَند به غم‌خواری شما
در حق این مریض پریشان مستمند
جمع است خاطرم به پرستاری شما
کم نیست اگر به ذل اسیری کنید صبر
از عزت شهادت ما خواری شما
در کارها خداست وکیل و کفیل من
کافی است حفظ او به نگهداری شما
هم خشم او کند طلب خون ما ز خصم
هم نصر او رسد به مددکاری شما
پس پیش راند و رو به سپاه ستم نهاد
صد داغ تازه بردل اهل حرم نهاد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاندیشه‌ناکم از غم بی‌یاری شما
در تابم از خیال گرفتاری شما
هوش مصنوعی: افکار و اندیشه‌های من پر از غم دوری و بی‌حالی شماست، و از تصور مشکلات شما به شدت دچار عذاب و ناراحتی می‌شوم.
دادم تنی به مرگ و نهادم دلی به صبر
هرچند دل خورم ز جگرخواری شما
هوش مصنوعی: من خود را به مرگ سپردم و دلی صبور دارم، هرچند از دل‌خوری شما به شدت دردم.
ناچار خاطر همه آزردم ارنه من
هرگز رضا نی‌اَم به دل‌آزاری شما
هوش مصنوعی: برای اینکه ناچار شدم همه را ناراحت کنم، چون من هرگز رضایت ندارم که به شما آسیب برسانم.
عباسم از جهان شد و با آه و اشک ماند
سقایی بنات و علمداری شما
هوش مصنوعی: عباس از دنیا رفت و با غم و گریه یادگار شما را به جا گذاشت. او که مسؤولیت آبرسانی به دختران را برعهده داشت و علمداری شما را بر عهده داشت.
قطع نظر کنید ز من هم که بعد از این
با نیزه است نوبت سرداری شما
هوش مصنوعی: لطفاً از من غافل شوید، زیرا از این پس نوبت رهبری شماست و من دیگر نقشی ندارم.
زیبد گلی ز خون گلو روی زرد من
تا کاهی از عطش رخ گلناری شما
هوش مصنوعی: زیباست گلی که از خون من به دست آمده و رنگ چهره‌ام زرد شده است، تا اینکه فقط کمی از تشنگی‌ام برای دیدن شما باقی مانده.
کمتر کنید سینه و کمتر به سر زنید
کاین لحظه نیست وقت عزاداری شما
هوش مصنوعی: سینه‌زنی و عزاداری را کمتر کنید، زیرا این لحظه زمان مناسب برای سوگواری شما نیست.
آبی بر آتشم نتوانید زد ز اشک
افزود تابش دلم از زاری شما
هوش مصنوعی: هرگز نتوانید بر آتش من آب بریزید، زیرا اشک‌های من فقط باعث می‌شود که دلم از درد و اندوه شما بیشتر بسوزد.
این بود سود گریه که اعدای رحم‌سوز
خون‌خوارتر شدند ز خون‌باری شما
هوش مصنوعی: نتیجه‌ی گریه و اندوه این شد که دشمنان با کینه و خشونت بیشتری نسبت به شما اقدام کردند و به جای ترحم، به خون‌ریزی بیشتری روی آوردند.
اطفال بی‌پدر همه را مادری کنید
تا شادمان زیَند به غم‌خواری شما
هوش مصنوعی: کودکان یتیم را مانند فرزندان خود بپندارید و از آنها مراقبت کنید تا آنها نیز از محبت و توجه شما شاد و خوشحال باشند.
در حق این مریض پریشان مستمند
جمع است خاطرم به پرستاری شما
هوش مصنوعی: این بیمار رنجور و دردمند نیاز به توجه و مراقبت شما دارد که ذهنم دائماً به شما معطوف است.
کم نیست اگر به ذل اسیری کنید صبر
از عزت شهادت ما خواری شما
هوش مصنوعی: اگر در برابر مشقت و ذلت اسیری صبر کنید، باز هم از افتخاری که در شهادت داریم، بهتر است. این نشان می‌دهد که ما در عزت و شرافت خود ثابت‌قدم هستیم و شما به ذلت خود ادامه می‌دهید.
در کارها خداست وکیل و کفیل من
کافی است حفظ او به نگهداری شما
هوش مصنوعی: در کارها، خداوند مانند یک وکیل و حامی برای من کافی است و من را محافظت می‌کند. نگهداری او به عهده شماست.
هم خشم او کند طلب خون ما ز خصم
هم نصر او رسد به مددکاری شما
هوش مصنوعی: او هم از دشمنان ما برای خون‌خواهی ما درخواست کمک می‌کند و هم نصرت و یاری او به کمک شما می‌رسد.
پس پیش راند و رو به سپاه ستم نهاد
صد داغ تازه بردل اهل حرم نهاد
هوش مصنوعی: پس به جلو حرکت کرد و به سوی سپاه ستم رفت و صد داغ تازه بر دل اهل حرم گذاشت.