بند ۲۲
کاطفال را یتیم و مرا خون جگر مخواه
کلثوم را اسیر و مرا دربدر مخواه
آزار دخترانت ازین بیشتر مجوی
تشویش خواهرانت ازین بیشتر مخواه
آن زار مرده فاطمه را بی پسر مساز
وین شوی کشته فاطمه را بی پدر مخواه
خود رارسیده خون گلو برکنار شط
ما راگذشته سیل سرشک ازکمر مخواه
آتش به کشت زار من از خشک و تر مزن
تاراج شاخسار خود از برگ و بر مخواه
بر انتظار رجعتت از حرب تا به حشر
چشمم به راه مانده وگوشم به در مخواه
این سینه را که مخزن اسرار علم غیب
پیش هزار دشنه و خنجر سپر مخواه
کامت که ز آتش عطش از نافه خشک تر
با خون حلق سوخته ی خویش تر مخواه
صد چاک ازین مجاهده خود را به تن منه
صد خاک از آن مشاهده ما را به سر مخواه
در خون چو لاله قالب خود غوطه ور مکن
بر نی چو هاله تارک خود جلوه گر مخواه
خود را چو باغ ثوب شفق گون به تن مپوش
ما را چو داغ کسوت نیلی به بر مخواه
صد قبضه تیغ بر سر خود کارگر مخر
صد جعبه تیر در دل خود پی سپر مخواه
ما را ذلیل زمره ی بی پا و سر مدار
خود را قتیل فرقه ی بیدادگر مخواه
لب تشنه ایم و غم زده سرگشته ایم و مات
احوال اهل بیت نبی زین بتر مخواه
گفت این و سر چو خاک رهش در قدم فکند
و افغان اهل بیت بر افلاک شد بلند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کاطفال را یتیم و مرا خون جگر مخواه
کلثوم را اسیر و مرا دربدر مخواه
هوش مصنوعی: کودکان یتیم را از من دور نکن و برای من غم و اندوه نیاور. کلثوم را گرفتار نکن و حال من را بدتر نکن.
آزار دخترانت ازین بیشتر مجوی
تشویش خواهرانت ازین بیشتر مخواه
هوش مصنوعی: بهتر است به دخترانت بیشتر از این آسیب نرسانی و از خواهرانت هم بیشتر از این انتظار نداشته باشی.
آن زار مرده فاطمه را بی پسر مساز
وین شوی کشته فاطمه را بی پدر مخواه
هوش مصنوعی: آن زن بیپسر را در حالت افسردگی و ناراحتی نگذار و این شوهر کشته شدهاش را که پدر ندارد، طلب نکن.
خود رارسیده خون گلو برکنار شط
ما راگذشته سیل سرشک ازکمر مخواه
هوش مصنوعی: خودت را از درد و غم دور کن، چون اشکهایمان مانند سیلی از کنار شط جاری شده و ما را آزار میدهد.
آتش به کشت زار من از خشک و تر مزن
تاراج شاخسار خود از برگ و بر مخواه
هوش مصنوعی: به زمین زراعت من آسیب نزن و آن را خراب نکن. از درختان خود، نه میوه و نه برگ نگیری.
بر انتظار رجعتت از حرب تا به حشر
چشمم به راه مانده وگوشم به در مخواه
هوش مصنوعی: منتظر بازگشت تو از جنگ تا روز قیامت هستم؛ چشمم به راه و گوشم به در است.
این سینه را که مخزن اسرار علم غیب
پیش هزار دشنه و خنجر سپر مخواه
هوش مصنوعی: این دل که پر از رازهای نادیده و علم غیب است، نباید به راحتی در برابر هزار تیغ و خنجر آسیب ببیند.
کامت که ز آتش عطش از نافه خشک تر
با خون حلق سوخته ی خویش تر مخواه
هوش مصنوعی: کامت که از شدت تشنگی، به مراتب خشکتر از ریشه ای پر از آتش شده، با خون حلق سوختهات هیچ نخواهی داشت.
صد چاک ازین مجاهده خود را به تن منه
صد خاک از آن مشاهده ما را به سر مخواه
هوش مصنوعی: از این تلاش و کوشش خود، هرگز زخم و آسیبی به خود نزن. نباید در پی برخورداری از آنچه ما دیدهایم، خود را در زحمت بیندازی و به خود آسیب برسانی.
در خون چو لاله قالب خود غوطه ور مکن
بر نی چو هاله تارک خود جلوه گر مخواه
هوش مصنوعی: در خون مانند لاله غوطهور نشو و مانند هاله بر سر خود خود را نمایان نکن.
خود را چو باغ ثوب شفق گون به تن مپوش
ما را چو داغ کسوت نیلی به بر مخواه
هوش مصنوعی: خود را مانند باغی با رنگ شفق به تن مپوش، زیرا ما را به مانند علامتی از لباس نیلی نیاز نیست.
صد قبضه تیغ بر سر خود کارگر مخر
صد جعبه تیر در دل خود پی سپر مخواه
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که از درگیری و جنگ پرهیز کن، زیرا خود را در معرض خطر قرار میدهی. به جای اینکه خود را به جنگ و کشتار مجهز کنی، بهتر است به دنبال راهکارهای صلحآمیز و محافظت از خود باشی.
ما را ذلیل زمره ی بی پا و سر مدار
خود را قتیل فرقه ی بیدادگر مخواه
هوش مصنوعی: ما را به حاشیه نمیرانی، مگر اینکه خود را از این جماعت ظالم جدا کنی و بیشتر از این ما را تسلیم دست ظلم و ستم نکن.
لب تشنه ایم و غم زده سرگشته ایم و مات
احوال اهل بیت نبی زین بتر مخواه
هوش مصنوعی: ما در آتش تشنگی و غم رنج میبریم و در حالتی گیج و پریشان هستیم. اوضاع و احوال خانواده پیامبر (نبی) را اینگونه نخواهید.
گفت این و سر چو خاک رهش در قدم فکند
و افغان اهل بیت بر افلاک شد بلند
هوش مصنوعی: او گفت این را و سرش را چون خاک زیر پا انداخت و فریاد اهل بیت به آسمانها بلند شد.