بند ۱۹
با گریه گفت کای پدر نامدار من
ای مایه ی قرار دل بی قرار من
بنشین و آن مخواه که زین باد فتنه خیز
برخیزدت ز گوشه ی دامن غبار من
یک ره به دامنم بنشان تا به صد زبان
بر شاخ گلبن تو بنالد هزار من
دل را نظر همین به تو باشد رضا مشو
کافتد به خاک نخل تو از جویبار من
چشمم ز انتظار عزیزان سفید ماند
دیگر تو خود سپاه مکن روزگار من
پیش از شکفتن گل و گلبانگ عندلیب
از تند باد فتنه خزان شد بهار من
فصل بهار ز آتش بی آبیم دریغ
پیش از شکوفه سوخت همه شاخسار من
لب بین کبودم از عطش این بس دگر مخواه
نیلی کند طپانچه اعدا عذار من
وا خجلتا ز فاطمه گر بی تو اوفتد
بار دگر به جانب یثرب گذار من
سر زد به سنگ و خاک به سر ریخت کای پدر
صبر از غم فراق شما نیست کار من
برداشت از زمینش و بگرفت در کنار
کی زیب بخش دامن و جیب کنار من
داغ برادران وجوانان مرا نسوخت
چندانکه ناله های تو ای دل فگار من
صبر از خدای خواه و بپرهیز بیش از این
دامن مزن بر آتش دوزخ شرار من
تسلیم امر حق شو و با هجر من بساز
خواهد ترا یتیم چو پروردگار من
پس پیش خوانده خواهر برگشته حال خویش
بروی شمرد شمه ای از شرح حال خویش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با گریه گفت کای پدر نامدار من
ای مایه ی قرار دل بی قرار من
هوش مصنوعی: او با اشک گفت: ای پدر مشهور من، تو باعث آرامش دل بیقرار من هستی.
بنشین و آن مخواه که زین باد فتنه خیز
برخیزدت ز گوشه ی دامن غبار من
هوش مصنوعی: بنشین و نخواه که تو از این طوفان ناشی بر خیزی، زیرا که غبار من از گوشه دامن تو برمیخیزد.
یک ره به دامنم بنشان تا به صد زبان
بر شاخ گلبن تو بنالد هزار من
هوش مصنوعی: خواهانم که تو را در آغوش گیرم تا بتوانم با همه وجود و به هر زبانی عشق و احساساتم را نسبت به تو بیان کنم و در حقیقت، در دل من عشق به تو به اندازهی هزار نفر میتپد.
دل را نظر همین به تو باشد رضا مشو
کافتد به خاک نخل تو از جویبار من
هوش مصنوعی: دل در جستجوی توست، پس راضی باش که نخل تو از جویبار من نمیافتد.
چشمم ز انتظار عزیزان سفید ماند
دیگر تو خود سپاه مکن روزگار من
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر انتظار برای دیدن عزیزانم، دیگر نتوانسته است به حالت عادی برگردد. پس لطفاً با سختیها و تلخیهای روزگار مرا بیشتر عذاب نده.
پیش از شکفتن گل و گلبانگ عندلیب
از تند باد فتنه خزان شد بهار من
هوش مصنوعی: قبل از اینکه گلها شکوفا شوند و صدای پرندهها به گوش برسد، به خاطر تندباد مشکلات، بهار زندگیام به پایان رسید.
فصل بهار ز آتش بی آبیم دریغ
پیش از شکوفه سوخت همه شاخسار من
هوش مصنوعی: فصل بهار است، اما به خاطر کمبود آب، همه شاخ و برگهای من پیش از آنکه شکوفه بزنند، سوختهاند. افسوس که به این حال دچار شدم.
لب بین کبودم از عطش این بس دگر مخواه
نیلی کند طپانچه اعدا عذار من
هوش مصنوعی: لبهای من به خاطر تشنگی کبود شده است. دیگر از من نخواه که دشمنان چهرهام را نیلی کنند و به ضربههای خود بر چهرهام ادامه دهند.
وا خجلتا ز فاطمه گر بی تو اوفتد
بار دگر به جانب یثرب گذار من
هوش مصنوعی: اگر بار دیگر فاطمه بدون تو به یثرب برگردد، واقعا شرمنده خواهم شد.
سر زد به سنگ و خاک به سر ریخت کای پدر
صبر از غم فراق شما نیست کار من
هوش مصنوعی: با چهرهای نگران به زمین و سنگ افتادم و فریاد زدم: "ای پدر، دیگر نمیتوانم با غم دوری شما صبر کنم."
برداشت از زمینش و بگرفت در کنار
کی زیب بخش دامن و جیب کنار من
هوش مصنوعی: او را در کنار خودم دیدم که زیباییهایش را به دامن و جیبش جمع کرده است.
داغ برادران وجوانان مرا نسوخت
چندانکه ناله های تو ای دل فگار من
هوش مصنوعی: غم و درد از دست دادن برادران و جوانانم به اندازهای بر من سخت نیست که نالههای تو، ای دل آزرده من، مرا بیشتر آتش زده است.
صبر از خدای خواه و بپرهیز بیش از این
دامن مزن بر آتش دوزخ شرار من
هوش مصنوعی: صبر کن و از خداوند کمک بگیر و بیشتر از این آتش دوزخ را بر خود نزن.
تسلیم امر حق شو و با هجر من بساز
خواهد ترا یتیم چو پروردگار من
هوش مصنوعی: به خواست خداوند تسلیم باش و با جدایی من کنار بیایید؛ زیرا اگر تسلیم نشوی، همچون یتیم خواهی ماند، مانند اطاعت از پروردگار.
پس پیش خوانده خواهر برگشته حال خویش
بروی شمرد شمه ای از شرح حال خویش
هوش مصنوعی: پس از آنکه خواهر به قرائت متنی پرداخته، حال و احوال خود را به بیان میآورد و کمی از وضعیت زندگیاش را برای دیگران شرح میدهد.