گنجور

بند ۱۵

یک تیر از کمان حوادث برون نشد
کآنرا قدر به سینه ی او رهنمون نشد
در حیرتم که با همه سنگین دلی سپهر
از تاب آتش جگرش آب چون نشد
آبی که بسته ماند براسباط مصطفی
در کام قبطیان ظلوم از چه خون نشد
عرش وجود عرشه ی زین ساخت ذیل خاک
افلاک سربلند چرا سرنگون نشد
معمار هشت روضه ی مینو ز دست رفت
این طاق نه رواق چرا بیستون نشد
زینش ز پشت رخت نگون از چه رو دگر
تخت فلک چو بخت زمین باژگون نشد
پیش از برون کشیدن و حنجر بریدن آه
خنجر چرا به پهلوی قاتل درون نشد
میراب زندگی به عطش مرد و باز هم
ماء معین معاینه خون در عیون نشد
با آنکه موج خون شهیدان به چرخ رفت
یا للعجب که روی فلک لاله گون نشد
دردا که سیل اشک یتیمان نکرد سست
اوتاد و کوه را و زمین بی سکون نشد
گردون دون نگر که به میدان کفر و دین
جز بر مراد مردم بی دین دون نشد
ظلمی که شد برآل پیمبر به هیچ کس
از ابتدای خلق جهان تاکنون نشد
سری نهفته اند درین، ورنه انبیا
یک تن به صد هزار بلا آزمون نشد
آن مایه ظلم ها که به خیل رسل رسید
با کوه این جفا پرکاهی فزون نشد
در حق یک تن این همه جور و ستم چرا
برروی یک دل این همه اندوه و غم چرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک تیر از کمان حوادث برون نشد
کآنرا قدر به سینه ی او رهنمون نشد
هوش مصنوعی: هیچ حادثه‌ای به او رسید که اثرش به دل او نفوذ نکرد و هیچ تجربه‌ای نتوانست او را راهنمایی کند.
در حیرتم که با همه سنگین دلی سپهر
از تاب آتش جگرش آب چون نشد
هوش مصنوعی: من در تعجب هستم که با وجود سنگینی دل و غم‌های فراوان، چرا آسمان از شدت دردهای درونش و به خاطر آتش دل‌های سوخته، بی‌تابی نمی‌کند و به ما کمکی نمی‌کند.
آبی که بسته ماند براسباط مصطفی
در کام قبطیان ظلوم از چه خون نشد
هوش مصنوعی: آبی که به خاطر سبیل‌های پیامبر (مصطفی) در دل مصریان ستمگر باقی ماند، چرا خون نشد؟
عرش وجود عرشه ی زین ساخت ذیل خاک
افلاک سربلند چرا سرنگون نشد
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که وجود انسان یا عالم، مانند عرش و بلندی‌هاست و این بلندی، بر روی دنیای مادی و خاکی استوار شده است. در این میان، سوالی مطرح می‌شود که با وجود همه‌ی چالش‌ها و مشکلات، چگونه این وجود با عظمت از سقوط کردن محفوظ مانده است.
معمار هشت روضه ی مینو ز دست رفت
این طاق نه رواق چرا بیستون نشد
هوش مصنوعی: معمار طراح هشت باغ بهشتی از دست رفته است، پس این سقف چرا به صورت زیبا و مستحکم ساخته نشده و مانند بیستون نشده است؟
زینش ز پشت رخت نگون از چه رو دگر
تخت فلک چو بخت زمین باژگون نشد
هوش مصنوعی: از پشت تو چرا ستاره‌ها به زمین نیفتاده‌اند و تخت فلک مثل سرنوشت زمین زیر و زبر نشده است؟
پیش از برون کشیدن و حنجر بریدن آه
خنجر چرا به پهلوی قاتل درون نشد
هوش مصنوعی: قبل از اینکه چاقو را از جای خود بیرون بیاورد و گلو را ببرد، چرا درد و زخم را به قاتل درون خود نچشید؟
میراب زندگی به عطش مرد و باز هم
ماء معین معاینه خون در عیون نشد
هوش مصنوعی: زندگی برای مرد به شدت تشنه و ناامید گذشته است و این بار هم که باید آب حیات را بیابد، نتوانسته به خوبی آن را شناسایی کند.
با آنکه موج خون شهیدان به چرخ رفت
یا للعجب که روی فلک لاله گون نشد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه خون شهیدان به دشت‌ها و آسمان‌ها ریخته شد، حیرت‌آور است که آسمان رنگ لاله (خونین) به خود نگرفت.
دردا که سیل اشک یتیمان نکرد سست
اوتاد و کوه را و زمین بی سکون نشد
هوش مصنوعی: ای کاش که اشک‌های یتیمان، قوی‌ترین تکیه‌گاه‌ها و کوه‌ها را هم متزلزل می‌کرد و زمین نیز آرامش خود را از دست می‌داد.
گردون دون نگر که به میدان کفر و دین
جز بر مراد مردم بی دین دون نشد
هوش مصنوعی: به آسمان نگاه کن، ببین که در عرصه‌های دین و کفر، هیچ چیزی جز خواسته‌های انسان‌های بی‌ایمان به تحقق نرسیده است.
ظلمی که شد برآل پیمبر به هیچ کس
از ابتدای خلق جهان تاکنون نشد
هوش مصنوعی: ظلمی که بر خانواده پیامبر اسلام روا داشته شد، هیچ‌گاه بر هیچ کس دیگر از آغاز آفرینش تا به حال اتفاق نیفتاده است.
سری نهفته اند درین، ورنه انبیا
یک تن به صد هزار بلا آزمون نشد
هوش مصنوعی: در این جهان رازهایی نهفته است و اگر این اسرار سرراست نمایان می‌شد، پیامبران نیز طعم تلخ آزمون‌های بسیار را نمی‌چشیدند.
آن مایه ظلم ها که به خیل رسل رسید
با کوه این جفا پرکاهی فزون نشد
هوش مصنوعی: سختی‌ها و ظلم‌هایی که به انبوهی از پیامبران رسید، به اندازه‌ای نیست که در برابر بدی‌ها و جفاهایی که به کوه حمله می‌کند، بزرگ‌تر به نظر بیاید.
در حق یک تن این همه جور و ستم چرا
برروی یک دل این همه اندوه و غم چرا
هوش مصنوعی: چرا باید این همه ظلم و ناراحتی بر سر یک نفر بیفتد و چرا باید یک دل اینقدر غم و اندوه را تحمل کند؟