گنجور

بند ۱۴

تخم جفا به خاک شقا ریخت تا یزید
کس حاصلی به جز غم از آن زرع ندروید
منت خدای را که خود از ریشه ای که کاشت
جز بار لعن و خار ملامت گلی نچید
تا رفته وصف ظلمت و نور این جفا نرفت
برهیچ آفریده شقی بوده یا سعید
رحم از زمانه شست عدو ورنه اهل بیت
نزدیک و دور ویله ی وا العطش شنید
ز آن فرقه یک تنش همه فریاد رس نخواست
ورنه به گوش ها همه فریاد او رسید
تنها نه راست قامت مه زین عزا خم است
برداغ این ستم زده نه آسمان خمید
آن کش دو کون قیمت یک مشت خاک پای
از پا به سر درآمد و در خاک و خون طپید
بعد از صدور این ستم از شرم انبیا
روح القدس به بنگه غم انزوا گزید
زیبق به گوش ریخته بود آن فریق را
ز آنان تنیش ورنه به فریاد می رسید
با آن خروش و شورش و آشوب و انقلاب
عالم چه شد که باز برین وضع آرمید
از داغ چهر و زلف جوانان نسوخت باز
دیگر ز باغ سوری و سنبل چرا دمید
تا در میان جان من این غم گرفت جای
شادی ز دل به گوشه ی افسردگی خزید
ضنت مکن ز گریه صفایی درین عزا
کز دیده بایدت عوض اشک خون چکید
بفروش قلب غفلت و نقد سرشک خر
کز نیم قطره دولت باقی توان خرید
دشمن ستیزه کرد و به رویش کشید تیغ
تیغ از بریدن آه که سروانزد دریغ

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تخم جفا به خاک شقا ریخت تا یزید
کس حاصلی به جز غم از آن زرع ندروید
هوش مصنوعی: کشت و کار ناامیدی و ظلم به زمین غم و اندوهی خواهد داد که جز درد و رنج چیزی عاید نخواهد کرد.
منت خدای را که خود از ریشه ای که کاشت
جز بار لعن و خار ملامت گلی نچید
هوش مصنوعی: شکر خدا را که از ریشه‌ای که خود کاشتم، جز عذاب و نکوهش چیزی نصیبم نشد و گلی نچیدم.
تا رفته وصف ظلمت و نور این جفا نرفت
برهیچ آفریده شقی بوده یا سعید
هوش مصنوعی: تا زمانی که ظلمت و نور این ستم از بین نرفته، هیچ مخلوقی نیست که بدبخت یا خوشبخت باشد.
رحم از زمانه شست عدو ورنه اهل بیت
نزدیک و دور ویله ی وا العطش شنید
هوش مصنوعی: زمانه به دشمن رحم نکرد، وگرنه خانواده پیامبر در دور و نزدیک، صدای تشنگی خود را فریاد می‌زدند.
ز آن فرقه یک تنش همه فریاد رس نخواست
ورنه به گوش ها همه فریاد او رسید
هوش مصنوعی: از آن گروه تنها یکی از آنها به فریاد و درخواست کمک نپرداخت، اما صدای او به گوش همگان رسید.
تنها نه راست قامت مه زین عزا خم است
برداغ این ستم زده نه آسمان خمید
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویرگری اشاره شده است که نشان می‌دهد حتی ماه نیز از شدت غم و اندوه بر این مصیبت خم شده و به تسلی دل ستمدیدگان پرداخته است. همچنین، آسمان نیز به خاطر این ظلم و ستم دچار خمیدگی شده و به نوعی تحت تأثیر این درد و رنج قرار گرفته است. این بیان احساسات عمیق و جمعی از همدردی را به تصویر می‌کشد.
آن کش دو کون قیمت یک مشت خاک پای
از پا به سر درآمد و در خاک و خون طپید
هوش مصنوعی: کسی که ارزش دو جهان را دارد، به خاطر یک مشت خاک، از سر تا پا در خاک و خون غوطه‌ور می‌شود.
بعد از صدور این ستم از شرم انبیا
روح القدس به بنگه غم انزوا گزید
هوش مصنوعی: پس از اینکه ظلم و ستمی از سوی جمعی رخ داد، به‌دلیل شرم و ناراحتی انبیا، روح القدس در گوشه‌ای از غم و تنهایی پنهان شد.
زیبق به گوش ریخته بود آن فریق را
ز آنان تنیش ورنه به فریاد می رسید
هوش مصنوعی: گروهی از آن فریق در کناری حضور داشتند و به نظر می‌رسید که صدای فریاد آنها به دلیل چیزی که در گوش خود دارند، به وضوح به گوش نمی‌رسد.
با آن خروش و شورش و آشوب و انقلاب
عالم چه شد که باز برین وضع آرمید
هوش مصنوعی: با آن همه هیاهو و شور و انقلاب، چه چیزی پیش آمد که دوباره همه چیز به آرامش و نظم رسید؟
از داغ چهر و زلف جوانان نسوخت باز
دیگر ز باغ سوری و سنبل چرا دمید
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی جوانان باعث نمی‌شود که از غم و اندوه دل بکاهیم، پس چرا به سراغ گل‌ها و زیبایی‌های باغ برویم و از آن‌ها بهره‌مند نشویم؟
تا در میان جان من این غم گرفت جای
شادی ز دل به گوشه ی افسردگی خزید
هوش مصنوعی: غم در عمق وجودم جای شادی را تنگ کرده و باعث شده تا خوشbúدی از قلبم به گوشه‌ای از اندوه برود.
ضنت مکن ز گریه صفایی درین عزا
کز دیده بایدت عوض اشک خون چکید
هوش مصنوعی: در این داغ و عزا، خیالت نرود که گریه‌ای می‌تواند به وضوح و زیبایی باشد؛ زیرا از چشمانت بجای اشک، باید خون بریزد.
بفروش قلب غفلت و نقد سرشک خر
کز نیم قطره دولت باقی توان خرید
هوش مصنوعی: قلب غفلت را به فروش بگذار و با اشک خود که به ندرت به دست می‌آید، چیزی از زندگی که ارزش دارد، بخر.
دشمن ستیزه کرد و به رویش کشید تیغ
تیغ از بریدن آه که سروانزد دریغ
هوش مصنوعی: دشمن به مبارزه پرداخت و شمشیرش را به سوی او بالا برد، اما آه که فرصتی برای دفاع و فرار نداشت.