بند ۱۱
شط فرات از آتش حسرت کباب شد
وز تشنگیش از عرق خجلت آب شد
در حلق ساکنان بهشت آب سلسبیل
بر یاد تشنه کامی او خون ناب شد
جبریل دست برسر و سر برد زیر بال
چون دست برعنان زد و پا در رکاب شد
خود پس چرا نداد کسی داد اهل بیت
کز آن غریور و غلغله روز حساب شد
امر شکیب کرد حرم را و خویشتن
بر ناشکیبی همه بی صبر و تاب شد
عمر از فراز روی و اجل در قفای او
این بی درنگ آمد و آن با شتاب شد
از صدر تا به صف همه لرزید عرش و فرش
در صف چو صدر زین تهی از آن جناب شد
اجزای کاینات سراپا بلند و پست
هر ذره ذره بی سر و پا ز اضطراب شد
چرخ از روش ستاد و زمین در طپش فتاد
زیر و زبر جهان همه پر انقلاب شد
از آه و اشک سینه و دامان باغ و دشت
صحرای آتش آمد و دریای آب شد
تا خون حلق اوکف صحرا نگار کرد
از خون دیده دامن زهرا خضاب شد
با آنکه جای غم نه ازین داغ ناگزیر
در باغ خلد فاطمه بی خورد و خواب شد
ساکن شو ای فلک که درین دور دیر پای
بطحا و یثرب از حرکاتت خراب شد
ز آن خون بی گناه عجب تر که آن گروه
خشنود ازین شدند که کاری ثواب شد
آه از دمی که فارس میدان کربلا
چون اشک خود فتاد به دامان کربلا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شط فرات از آتش حسرت کباب شد
وز تشنگیش از عرق خجلت آب شد
هوش مصنوعی: رود فرات به دلیل حسرت و اضطراب به حالتی از داغی و سوزش دچار شده و از شدت تشنگیاش، شرمنده و نادم گردیده است.
در حلق ساکنان بهشت آب سلسبیل
بر یاد تشنه کامی او خون ناب شد
هوش مصنوعی: در بهشت، برای ساکنان آن آب خوشمزه و زلالی وجود دارد که یادآور تشنگی اوست و به نوعی به خاطره او تبدیل شده است.
جبریل دست برسر و سر برد زیر بال
چون دست برعنان زد و پا در رکاب شد
هوش مصنوعی: جبریل سرش را زیر بالش گذاشت و مانند شخصی که در حال سوار شدن بر اسب است، با دقت و احتیاط به آن نزدیک شد.
خود پس چرا نداد کسی داد اهل بیت
کز آن غریور و غلغله روز حساب شد
هوش مصنوعی: چرا هیچکس برای اهل بیت در روز حساب و کتاب دفاع نکرد، در حالی که آن روز، روز درد و فریاد بود؟
امر شکیب کرد حرم را و خویشتن
بر ناشکیبی همه بی صبر و تاب شد
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که صبر و شکیبایی در دل حرم و در وجود خود شخص ایجاد شده است، اما در عین حال، او به خاطر نداشتن صبر و انتظار زیاد، دچار بیتابی و اضطراب شده است.
عمر از فراز روی و اجل در قفای او
این بی درنگ آمد و آن با شتاب شد
هوش مصنوعی: زندگی از زیبایی و جوانی انسان آغاز میشود و مرگ همیشه در پی اوست. با وجود اینکه عمر کوتاه است، زمان به سرعت میگذرد و تغییرات فراوانی در زندگی رخ میدهد.
از صدر تا به صف همه لرزید عرش و فرش
در صف چو صدر زین تهی از آن جناب شد
هوش مصنوعی: از بالای عرش تا پایین زمین، همگی در صف به لرزه درآمدند؛ وقتی که مقام صدر از آن شخصیت بزرگ خالی شد.
اجزای کاینات سراپا بلند و پست
هر ذره ذره بی سر و پا ز اضطراب شد
هوش مصنوعی: تمام اجزای جهان، چه بالا و چه پایین، به طور مضطرب در حال حرکت و نوسان هستند و هر ذره از آنها بدون سر و سامان به این حال دچار شده است.
چرخ از روش ستاد و زمین در طپش فتاد
زیر و زبر جهان همه پر انقلاب شد
هوش مصنوعی: جهان در حال تغییر و تحول است و همه چیز در حرکت و نوسان است. زمین به شدت در حال تکان خوردن است و اوضاع به کلی دگرگون شده است.
از آه و اشک سینه و دامان باغ و دشت
صحرای آتش آمد و دریای آب شد
هوش مصنوعی: از ناراحتی و غم دل، بتوان افکار و احساسات را به دنیایی از زیبایی و آرامش تبدیل کرد. در اینجا، درد و اشک، همچون آتش در دشت و باغ، مجرای تغییر و تحولی عمیق به سوی آرامش و صفا هستند.
تا خون حلق اوکف صحرا نگار کرد
از خون دیده دامن زهرا خضاب شد
هوش مصنوعی: او با خون حلقش، صحرا را رنگین کرد و از اشکهایش، دامن حضرت زهرا را صحنهای زیبا و رنگارنگ نمود.
با آنکه جای غم نه ازین داغ ناگزیر
در باغ خلد فاطمه بی خورد و خواب شد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در بهشت فاطمه، جای اندوه و غم نیست، اما به خاطر این داغ ناگزیر، آنجا هم خواب و آرامش از دست رفته است.
ساکن شو ای فلک که درین دور دیر پای
بطحا و یثرب از حرکاتت خراب شد
هوش مصنوعی: ای آسمان، آرام بگیر که در این دوران طولانی، حرکات تو باعث خرابی شهرهای بطحا و یثرب شد.
ز آن خون بی گناه عجب تر که آن گروه
خشنود ازین شدند که کاری ثواب شد
هوش مصنوعی: عجب اینجاست که گروهی از این که کار خونی بیگناه انجام شد، راضی و خشنودند چون فکر میکنند که این کار باعث اجر و ثواب شده است.
آه از دمی که فارس میدان کربلا
چون اشک خود فتاد به دامان کربلا
هوش مصنوعی: ای کاش لحظهای که چهرهی قهرمان میدان کربلا مثل اشکی بر دامان زمین افتاد، از یاد نرود.