گنجور

بند ۱۰۵

بر حال آن صبی نه همان طشت زر گریست
نه طشت واژگون فلک سر به سر گریست
پیچید زین رزیه به خود و اینقدر گداخت
غلطید زین قضیه به سر و آنقدر گریست
کاو یک طرف فتاد و سر از کف به یک طرف
نشگفت گر به حالت آن طفل سر گریست
آبش به خاک در شد و نازش به باد رفت
جان بر به جای اشک روان از بصر گریست
از کف سرش چو رفت، در افتاد و جان سپرد
بر مرگ و زندگانی وی خواب و خور گریست
از شام و کوفه برد شکایت به جد و باب
نی از قضا به سر زد و نی از قدر گریست
زین داغ تازه شیون و شوری به پای شد
پس هر که ز اهل بیت بر آن بی پدر گریست
از مرگ آن یتیم بر آن بی کسان گذشت
حالی که جای اشک درون ها شرر گریست
در انتظار ظالم اینان سعیر سوخت
برانتقام قاتل آنان سقر گریست
دریا و دشت و کوه از آن ناله های زار
صد بحر بر رقیه ی خونین جگر گریست
مینا به جان جن و ملک ریخت آب تلخ
صهبا به کام دیو و پری لعل تر گریست
بود اقتضای ماتم وی هر کجای ملک
مام ار به دختری پدری بر پسر گریست
سوزان دوید برق و به گردون شرر فکند
افغان کشید رعد و به هامون مطر گریست
مولود آسمان و زمین هر چه بود سوخت
تنها گمان مکن که همان جانور گریست
در رسم این رزیه زبان نیست خامه را
عاجز نه خامه، حوصله تنگ است نامه را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر حال آن صبی نه همان طشت زر گریست
نه طشت واژگون فلک سر به سر گریست
هوش مصنوعی: در حال آن کودک، نه طشت زر برای او شکست و نه طشت آسمان به خاطر او به هم ریخت.
پیچید زین رزیه به خود و اینقدر گداخت
غلطید زین قضیه به سر و آنقدر گریست
هوش مصنوعی: در اینجا آمده که دختری به خاطر مسائلی که برایش پیش آمده، به شدت ناراحت و غمگین شده و در نتیجه، به خود می‌پیچد و خیلی گریه می‌کند. او به شدت تحت فشار احساساتش قرار گرفته و نمی‌تواند خود را کنترل کند.
کاو یک طرف فتاد و سر از کف به یک طرف
نشگفت گر به حالت آن طفل سر گریست
هوش مصنوعی: آن کسی که در یک طرف افتاده و سرش را به یک طرف تکان می‌دهد، اگر به حال آن کودک گریه کند، نتیجه‌اش این است که او از شدت تاثیر حالت آن کودک به گریه افتاده است.
آبش به خاک در شد و نازش به باد رفت
جان بر به جای اشک روان از بصر گریست
هوش مصنوعی: آب به زمین ریخت و زیبایی‌اش به باد سپرده شد، جانش در جایش به جای اشک از چشم‌ها جاری شد.
از کف سرش چو رفت، در افتاد و جان سپرد
بر مرگ و زندگانی وی خواب و خور گریست
هوش مصنوعی: زمانی که سرش از دست رفت، به زمین افتاد و جانش را در برابر مرگ و زندگی با خواب و خورش گریه کرد.
از شام و کوفه برد شکایت به جد و باب
نی از قضا به سر زد و نی از قدر گریست
هوش مصنوعی: کسی از شهرهای شام و کوفه به جد و پدرش شکایت کرد، اما این شکایت به سرنوشت و قضا و قدر ربط داشت که بر او فرود آمد و نه به دلیل ناله و گریه‌اش.
زین داغ تازه شیون و شوری به پای شد
پس هر که ز اهل بیت بر آن بی پدر گریست
هوش مصنوعی: از این درد و غم تازه، دلیری و فریادی به پا شده است، پس هر کسی از خانواده‌ای که بر فقدان آن مظلوم بی‌پدر گریه کند، احساساتش بیدار می‌شود.
از مرگ آن یتیم بر آن بی کسان گذشت
حالی که جای اشک درون ها شرر گریست
هوش مصنوعی: یعنی: به خاطر مرگ آن یتیم، افرادی که بدون حمایت هستند، غمگین و دلسوز شدند، در حالی که در دل‌هایشان غمی سوزان وجود دارد.
در انتظار ظالم اینان سعیر سوخت
برانتقام قاتل آنان سقر گریست
هوش مصنوعی: در انتظار ظالم، دوزخ به شدت می‌سوزد تا از قاتلان آن‌ها انتقام بگیرد.
دریا و دشت و کوه از آن ناله های زار
صد بحر بر رقیه ی خونین جگر گریست
هوش مصنوعی: طبیعت و عناصر آن به خاطر درد و رنج رقیه که دلش خونی است، به سوگ نشسته‌اند و ناله و زاری می‌کنند. صدها دریا هم برای او اشک می‌ریزند.
مینا به جان جن و ملک ریخت آب تلخ
صهبا به کام دیو و پری لعل تر گریست
هوش مصنوعی: مینا به جان جن و ملک، نوشیدنی تلخی را ریخت که بر کام دیو و پری گوارا بود و از لعل (گوهری) تر گریست.
بود اقتضای ماتم وی هر کجای ملک
مام ار به دختری پدری بر پسر گریست
هوش مصنوعی: هر کجا که در سرزمین ما ماتم و غم سراغی باشد، حتی اگر پدری برای دخترش به خاطر پسری گریه کند، این نشان‌دهنده‌ی اقتضای غم و اندوه است.
سوزان دوید برق و به گردون شرر فکند
افغان کشید رعد و به هامون مطر گریست
هوش مصنوعی: آتش سوزان به سرعت حرکت کرد و شعله‌اش را به آسمان پرتاب کرد. رعد بنیان‌افکن صدا زد و باران غم‌انگیز در بیابان افتاد.
مولود آسمان و زمین هر چه بود سوخت
تنها گمان مکن که همان جانور گریست
هوش مصنوعی: هر موجودی که در آسمان و زمین به وجود آمده، در آتش نابود شد. اما تصور نکن که آن جانور فقط به خاطر این نابودی گریسته است.
در رسم این رزیه زبان نیست خامه را
عاجز نه خامه، حوصله تنگ است نامه را
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که در بیان مصیبت‌ها، زبان و قلم ناتوان است. نه اینکه قلم لایق نباشد، بلکه نزد نویسنده، تحمل و صبر کم است.