شمارهٔ ۹
ای شاه بی لشکر پدر، ای سرور بی سر پدر
مقطوع از خواهر پدر، مظلوم بی مادر پدر
عباس کو؟ کو اکبرت، کو قاسم و کو اصغرت
کو عون و چون شد جعفرت، مقهور و بی یاور پدر
باقی نماند از همرهان، خرد و کلان پیر و جوان
جز یک مریض ناتوان، ما را تنی دیگر پدر
از خنجرت حنجر برید، جسمت به خاک و خون کشید
آخر به فرمان یزید، شمر جفا گستر پدر
گشت از ستیز این سپه، غلطان به خاک قتلگه
بی جامه در دامان ره، صد پاره ات پیکر پدر
گرخصم بگذارد همی، از اشک بگذارم دمی
بر زخم هایت مرهمی، یک ره ز پا تا سر پدر
افسوس کاندر هر نظر، چندان مرا نبود خطر
تا همچو خاک رهگذر، گیرم ترا در بر پدر
ازخاک و خاکستر ترا، شد بالش و بستر چرا
با آنکه زیبد سرترا، بر دیبه ی گوهر پدر
در چنگ جمعی ز اهل کین، خوارم پریشانم حزین
بر پای هین برخیز و بین، گر نیستت باور پدر
هم گوش کیوان کر کنم، هم جیب کیهان تر کنم
گر من شکایت سر کنم، زین فرقه ی کافر پدر
ازخاک آتش بر کنم، افلاک خاکستر کنم
عالم پر از آذر کنم، از آه سر تا سر پدر
آفاق را جیحون کنم، چو شد پر خون کنم
ربع و دمن گلگون کنم، از دیدگاه تر پدر
گفتی شکیبایی نما، در معرض این ماجرا
دیگر چه سازم در بلا، طاقت نیارم گر پدر
ما را اسیر و خوار بین، در ورطه ی کفار بین
بی مونس و غم خوار بین، با جان غم پرور پدر
آید صفایی روسیه، چون نامه ی خویش از گنه
کآمرزیش از یک نگه، در عرصه محشر پدر
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شاه بی لشکر پدر، ای سرور بی سر پدر
مقطوع از خواهر پدر، مظلوم بی مادر پدر
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که بی سپاه هستی، ای آقایی که بی سر و سامان به دنیا آمدهای، ناشی از خواهر پدر، و بیپناه به دور از مادری.
عباس کو؟ کو اکبرت، کو قاسم و کو اصغرت
کو عون و چون شد جعفرت، مقهور و بی یاور پدر
هوش مصنوعی: عباس کجاست؟ اکبر کجا رفته؟ قاسم کجاست و اصغر کجاست؟ عون کجا است و چرا جعفر به این وضع افتاده، در حالی که پدرش تنها و بییاور مانده؟
باقی نماند از همرهان، خرد و کلان پیر و جوان
جز یک مریض ناتوان، ما را تنی دیگر پدر
هوش مصنوعی: هیچکس از دوستان و همراهان باقی نمانده است، چه بزرگ و چه کوچک، پیر و جوان. تنها یک نفر ضعیف و بیمار در میان ما باقی مانده است، که او نیز مانند پدر ماست.
از خنجرت حنجر برید، جسمت به خاک و خون کشید
آخر به فرمان یزید، شمر جفا گستر پدر
هوش مصنوعی: با شمشیرت، صدای عزیزَان را خاموش کردی و جسمشان را در خون غرق کردی. در نهایت، به فرمان یزید، تو، شمر بیرحم، پدر ظلم شدهای.
گشت از ستیز این سپه، غلطان به خاک قتلگه
بی جامه در دامان ره، صد پاره ات پیکر پدر
هوش مصنوعی: از جنگ این سپاه، بدن پدر بر زمین افتاده و برهنه در دامان راه، تکهتکه شده است.
گرخصم بگذارد همی، از اشک بگذارم دمی
بر زخم هایت مرهمی، یک ره ز پا تا سر پدر
هوش مصنوعی: اگر دشمن دست از سرم بردارد، میتوانم به مدت کوتاهی با اشکهایم بر زخمهای تو مرهمی بگذارم، از سر تا پای پدر.
افسوس کاندر هر نظر، چندان مرا نبود خطر
تا همچو خاک رهگذر، گیرم ترا در بر پدر
هوش مصنوعی: متأسفانه در هر نگاه و هر لحظه، آنقدر برایم خطر و مشکلات وجود نداشت که بخواهم مانند خاک راه، تو را در آغوش بگیرم و به پدرم نزدیک شوم.
ازخاک و خاکستر ترا، شد بالش و بستر چرا
با آنکه زیبد سرترا، بر دیبه ی گوهر پدر
هوش مصنوعی: از خاک و خاکستر تو، بالشت و تختی ساخته شده است. چرا در حالی که سر تو شایسته است بر بستر نرم و گرانبهای پدر قرار گیرد؟
در چنگ جمعی ز اهل کین، خوارم پریشانم حزین
بر پای هین برخیز و بین، گر نیستت باور پدر
هوش مصنوعی: در محاصره جمعی از دشمنان هستم و احساس خوارگی و پریشانی میکنم. برخیز و نگاهی به اطراف بینداز، اگر پدرت را باور نداری، باید خودت واقعیت را ببینی.
هم گوش کیوان کر کنم، هم جیب کیهان تر کنم
گر من شکایت سر کنم، زین فرقه ی کافر پدر
هوش مصنوعی: من میتوانم گوش کیوان را کر کنم و جیب کیهان را پر کنم. اگر من از این جماعت کافر شکایت کنم، چه خواهد شد؟
ازخاک آتش بر کنم، افلاک خاکستر کنم
عالم پر از آذر کنم، از آه سر تا سر پدر
هوش مصنوعی: از خاک آتش میسازم و آسمان را به خاکستر تبدیل میکنم. دنیا را پر از آتش میکنم و از اندوه خود تمام وجودم را به آتش میکشam.
آفاق را جیحون کنم، چو شد پر خون کنم
ربع و دمن گلگون کنم، از دیدگاه تر پدر
هوش مصنوعی: من به هر سو میرانم و دنیا را تحت تأثیر قرار میدهم، وقتی در اوج احساسات و هیجانهایم، میخواهم سرزمین و محیط را پر از زیبایی و رنگهای شاد کنم، ولی از منظر پدرم، همه چیز درونش احساساتی دیگر دارد.
گفتی شکیبایی نما، در معرض این ماجرا
دیگر چه سازم در بلا، طاقت نیارم گر پدر
هوش مصنوعی: گفتی صبر کن، اما در این شرایط سخت چه باید بکنم؟ در این مصیبت طاقت ندارم، حتی اگر پدرم هم باشد.
ما را اسیر و خوار بین، در ورطه ی کفار بین
بی مونس و غم خوار بین، با جان غم پرور پدر
هوش مصنوعی: ما را به اسارت گرفته و خوار و ذلیل کردهاند، در میان کفار و دشمنان قرار داریم. بیهمراه و گوشهگیر شدهایم، در حالی که با درد و غم پدر بزرگ شدهایم.
آید صفایی روسیه، چون نامه ی خویش از گنه
کآمرزیش از یک نگه، در عرصه محشر پدر
هوش مصنوعی: در روز قیامت، روسیه به پاکی و صفا خواهد آمد، مانند نامهای که از گناهان خود تبرئه شده است و با یک نگاه میتواند مورد رحمت قرار گیرد.