گنجور

شمارهٔ ۱۰

مدر پیراهن طاقت غریبان را
مزن دامن بر آتش ناشکیبان را
برادر جان علی اکبر
از این رفتن بیا بگذر
سفر خواهی اگر خاکم به سر خواهی
اگر خاکم به سر خواهی سفر خواهی
ز ما پیر و جوان هرکس به میدان شد
در اول پی به خون و خاک یکسان شد
تن سر دادگان در خون تپان بنگر
سر آزادگان بر نی روان بنگر
یکی را سر به نوک نیزه عریان بین
ز چوگان ستم چون گوی غلطان بین
یکی را تن به خاک ازچرخ دون بنگر
چو خاک از بخت وارونش زبون بنگر
ز ما هفتاد تن یک یک برون آمد
که خاک از خون پاکش لاله گون آمد
پدر تنها عدو بی رحم و ما بی کس
غریبان را همان داغ شهیدان بس
پس از خود خواری ما را توهم کن
بر این مشت اسیر آخر ترحم کن
رعایت کن زمهر این جمع مضطر را
برادر را و خواهر را و مادر را
دل ازکف داده گانت را صبوری کو
تنی کش دل نباشد تاب دوری کو
چو لایق باشد الطاف خدایی را
چه خوف از فتنه محشر صفایی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مدر پیراهن طاقت غریبان را
مزن دامن بر آتش ناشکیبان را
هوش مصنوعی: به کسانی که در غم و سختی به سر می‌برند، بی‌رحمی نکن و در شرایط دشوار بیشتری برای آن‌ها ایجاد نکن.
برادر جان علی اکبر
از این رفتن بیا بگذر
هوش مصنوعی: برادر عزیز، علی اکبر، از این رفتن بگذر و بی‌تفاوت باش.
سفر خواهی اگر خاکم به سر خواهی
اگر خاکم به سر خواهی سفر خواهی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی سفر کنی، باید با مشکلات و سختی‌ها هم کنار بیایی، زیرا این دو، همراه سفر هستند.
ز ما پیر و جوان هرکس به میدان شد
در اول پی به خون و خاک یکسان شد
هوش مصنوعی: هر کس از ما، چه پیر و چه جوان، به میدان آمد، در ابتدا به طور یکسان در خون و خاک فرورفت.
تن سر دادگان در خون تپان بنگر
سر آزادگان بر نی روان بنگر
هوش مصنوعی: به تماشای سرهای کسانی که جانشان را فدای آزادی کرده‌اند، نگاه کن و سرهای آزادگان را که بر روی نیزه‌ها رفته‌اند، ببین.
یکی را سر به نوک نیزه عریان بین
ز چوگان ستم چون گوی غلطان بین
هوش مصنوعی: یک نفر را که بر بالای نیزه‌ای عریان ایستاده است، ببین. او به مانند گوی‌ای است که به خاطر ظلم و ستمی که بر او رفته، به دور می‌غلتد.
یکی را تن به خاک ازچرخ دون بنگر
چو خاک از بخت وارونش زبون بنگر
هوش مصنوعی: به یکی که به خاطر تقدیر تلخ زندگی، به خاک سپرده شده نگاهی بینداز، همان‌طور که خاک از سرنوشت نامساعدش بی‌صدا و دلشکسته است.
ز ما هفتاد تن یک یک برون آمد
که خاک از خون پاکش لاله گون آمد
هوش مصنوعی: هفتاد نفر از ما به طور جدا جدا خارج شدند و به گونه‌ای که خاک آنها با خونشان آمیخته شد، رنگ لاله‌ای پیدا کرد.
پدر تنها عدو بی رحم و ما بی کس
غریبان را همان داغ شهیدان بس
هوش مصنوعی: پدر، تنها دشمن بی‌رحم ماست و ما که بی‌کس و غریب هستیم، همان اندوه شهیدان برایمان کافیست.
پس از خود خواری ما را توهم کن
بر این مشت اسیر آخر ترحم کن
هوش مصنوعی: پس از اینکه خود را خوار و ذلیل ساختیم، تو به ما رحم کن و به این وضعیت سخت و اسیرانه ما توجه کن.
رعایت کن زمهر این جمع مضطر را
برادر را و خواهر را و مادر را
هوش مصنوعی: برادر و خواهر و مادر را در این جمع نیازمند و دردمند در نظر داشته باش، و به احساسات و شرایط آن‌ها توجه کن.
دل ازکف داده گانت را صبوری کو
تنی کش دل نباشد تاب دوری کو
هوش مصنوعی: دل خود را از دست داده‌ام، پس صبوری برایت چه سودی دارد؟ وقتی که بدن تحمل دوری از دل را ندارد.
چو لایق باشد الطاف خدایی را
چه خوف از فتنه محشر صفایی را
هوش مصنوعی: وقتی لطف و رحمت خدا شامل حال کسی باشد، از آشفتگی و گرفتار شدن در روز قیامت هیچ ترسی نخواهد داشت.