شمارهٔ ۶
هیچ داغی از غم فرزند مشکل تر نباشد
در جهان چون من الهی هیچ کس مادر نباشد
در مصیبت ها صبوری کار دل باشد ولیکن
چاره چبود عاجزی را کش دل اندر بر نباشد
رفته بر نی کشته جاری خفته در خون مانده برجا
گر سری را تن نبینی یا تنی را سر نباشد
جز ترا کاین وقعه ی کبری به کیهان گشت واقع
درکمان صد جعبه پیکان بهر یک پیکر نباشد
جز ترا در رزم شامی با کمال تشنه کامی
بر میان صد قبضه خنجر بهر یک حنجر نباشد
جز توکز جان مشتری گشتی جهان ها ابتلا را
تاب خونریزی تنی را با چنان لشکر نباشد
زیستم تاممکنم بود از غم یاران شکیبا
جز هلاکم هست درمان طاقت ار دیگر نباشد
می روم از کویت اینک با هزاران درد و ما را
جز غمت همدرد نبود جز سرت رهبر نباشد
نامه ی من نیز باشد روسیه چون خامه ی من
گر مرا لطفش صفایی شافع محشر نباشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هیچ داغی از غم فرزند مشکل تر نباشد
در جهان چون من الهی هیچ کس مادر نباشد
هوش مصنوعی: هیچ غمی در دنیا به اندازه غم از دست دادن فرزند سخت نیست. از تو میخواهم که هیچ مادر دیگری چنین دردی نداشته باشد.
در مصیبت ها صبوری کار دل باشد ولیکن
چاره چبود عاجزی را کش دل اندر بر نباشد
هوش مصنوعی: در زمانهای دشوار و مشکلات، صبر کردن وظیفهی دل است. اما چه فایدهای دارد وقتی که فردی ناامید و ناتوان باشد، دلش در این شرایط، تاب تحمل ندارد.
رفته بر نی کشته جاری خفته در خون مانده برجا
گر سری را تن نبینی یا تنی را سر نباشد
هوش مصنوعی: در این بیت به وضعیتی اشاره شده که موجودی در حالتی خطرناک و آسیبدیده قرار دارد. شخص یا موجودی جانی در حال فرار است و در میان خون و وانفسا مانده، به گونهای که ممکن است سر یک موجود بدنش را نداشته باشد یا برعکس. به طور کلی، این تصویر به وضعیتی تلخ و ناامیدکننده اشاره دارد که در آن وجودی با جدایی و پراکندگی عجیب و غریبی روبهرو است.
جز ترا کاین وقعه ی کبری به کیهان گشت واقع
درکمان صد جعبه پیکان بهر یک پیکر نباشد
هوش مصنوعی: این رخداد بزرگ جز برای تو هیچکس دیگری را تحت تأثیر قرار نداده است. در کمان زندگی، هر جسمی نیاز به صد تیر دارد تا به هدف برسد، اما بدون تو این تیرها بیثمرند.
جز ترا در رزم شامی با کمال تشنه کامی
بر میان صد قبضه خنجر بهر یک حنجر نباشد
هوش مصنوعی: جز تو در میدان نبرد، هیچ کس دیگری با آن شدت تشنه کشتن وجود ندارد و برای هر گلو، صد خنجر آماده است.
جز توکز جان مشتری گشتی جهان ها ابتلا را
تاب خونریزی تنی را با چنان لشکر نباشد
هوش مصنوعی: به جز تو، هیچکس در جان و دل مشتری وجود ندارد و جهانها در برابر رنج و درد، تاب مقاومت ندارند؛ زیرا با چنین لشکری نمیتوان خونریزی و زخم را تحمل کرد.
زیستم تاممکنم بود از غم یاران شکیبا
جز هلاکم هست درمان طاقت ار دیگر نباشد
هوش مصنوعی: در زندگیام به خاطر غم و اندوه دوستانم صبوری کردهام، اما اگر این وضعیت ادامه یابد، هیچ راهی برای درمان درد و رنج من وجود نخواهد داشت و ممکن است این صبر به نابودی من بینجامد.
می روم از کویت اینک با هزاران درد و ما را
جز غمت همدرد نبود جز سرت رهبر نباشد
هوش مصنوعی: من اکنون از کوی تو میروم در حالی که با هزاران درد دست و پنجه نرم میکنم و غیر از غم تو هیچ کس دردمند نیست و اگر تو نباشی، هیچکس راهنمای من نخواهد بود.
نامه ی من نیز باشد روسیه چون خامه ی من
گر مرا لطفش صفایی شافع محشر نباشد
هوش مصنوعی: نامهام به روسیه خواهد رفت، مانند قلم من. اگر لطف او برای من نوری نباشد که من را در روز قیامت شفاعت کند.