گنجور

شمارهٔ ۵

فلک زینب شد آخر بی برادر ز جفایت
درین ماتم زد اندر نیل معجر ز جفایت
به نی رفتش سر پاک ز جفایت
به خون آغشته پیکر خفته بر خاک ز جفایت
نگون افتاد بر خاک آسمانم ز جفایت
به خون زد دست و پا جان جهانم ز جفایت
شهیدان بی کفن افتاده در خون ز جفایت
گلستان کرده از خون روی هامون ز جفایت
یکی را لاله زار از خون کنار است ز جفایت
یکی را دامن از خون لاله زار است ز جفایت
تن قومی تپان در لجهٔ خون ز جفایت
سر خیلی ز نوک نی به گردون ز جفایت
یکی را سینه طبل افغان ترانه ز جفایت
یکی را اشک در دامن روانه ز جفایت
یکی را خون و خنجر جام و باده ز جفایت
چو مستان به خاک ره فتاده ز جفایت
یکی را غم ره آورد و ره انجام ز جفایت
بسیج اندیش یثرب از ره شام ز جفایت
یکی را بالش از خون بستر ازخاک ز جفایت
یکی را معجر از کف چادر از خاک ز جفایت
یکی را دامن هامون قرار است ز جفایت
یکی بر ناقه عریان سوار است ز جفایت
یکی را ز آتش جان دست بر دل ز جفایت
یکی را ز آب مژگان پای در گل ز جفایت
نه تنها شد صفایی نوحه پرداز ز جفایت
درین ماتم دو عالم گشته انباز ز جفایت
نبی رفتش سر پاک ز جفایت
به خون آغشته پیکر خفته برخاک ز جفایت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن فعلاتن
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلک زینب شد آخر بی برادر ز جفایت
درین ماتم زد اندر نیل معجر ز جفایت
هوش مصنوعی: زینب در غم و اندوه شدید از فقدان برادرش، به حالتی پریشان و محزون در آمده است. او به خاطر ظلمی که بر او و خانواده‌اش رفته، در عزای برادرش متاسف و گریان است و به کمک غم‌انگیز این وضعیت، موهایش را بر پشت می‌اندازد و لباس عزا بر تن می‌کند.
به نی رفتش سر پاک ز جفایت
به خون آغشته پیکر خفته بر خاک ز جفایت
هوش مصنوعی: او به خاطر ظلم و ستم تو، روحش از تن جدا شده و بر خاکی که خونی از او ریخته شده، خوابیده است.
نگون افتاد بر خاک آسمانم ز جفایت
به خون زد دست و پا جان جهانم ز جفایت
هوش مصنوعی: به خاطر خیانت و بی‌وفایی تو، آسمان پاک من به زمین افتاد و در اثر این درد و رنج، جانم به شدت در حال تحمل آلام است.
شهیدان بی کفن افتاده در خون ز جفایت
گلستان کرده از خون روی هامون ز جفایت
هوش مصنوعی: شهیدان بدون پوشش در خون خود افتاده‌اند و به خاطر ستم و ظلم تو، زمین‌های گرم و خشک را به گلستانی از خون تبدیل کرده‌اند.
یکی را لاله زار از خون کنار است ز جفایت
یکی را دامن از خون لاله زار است ز جفایت
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که یکی از افراد به خاطر ظلم و ستمی که دیده، دچار درد و رنج شده و زندگی‌اش به خاطر آن پُر از خون و اندوه است. در مقابل، فرد دیگری نیز به خاطر همان ظلم، لباسش به خون لاله‌های زار دچار شده، به طوری که تأثیرات بد آن جفا بر او مشهود است. هر دو شخص به نوعی تحت تأثیر جفای دیگری قرار گرفته‌اند و احساسات و وضعیت آنها به شدت تحت شرایط سخت و ناگوار همدیگر مرتبط است.
تن قومی تپان در لجهٔ خون ز جفایت
سر خیلی ز نوک نی به گردون ز جفایت
هوش مصنوعی: تن من در دریای خون از ظلم و ستم تو به شدت می‌تپد و سرم مانند نی در آسمان به شدت در حال حرکت است.
یکی را سینه طبل افغان ترانه ز جفایت
یکی را اشک در دامن روانه ز جفایت
هوش مصنوعی: یکی به خاطر ظلم و ستم تو، دلش مانند طبل می‌لرزد و فریاد می‌زند، و دیگری اشک‌هایش به خاطر درد و رنجی که از تو کشیده، همچون جویباری سرازیر شده است.
یکی را خون و خنجر جام و باده ز جفایت
چو مستان به خاک ره فتاده ز جفایت
هوش مصنوعی: یکی از افراد به خاطر ظلم و قهر تو، دچار درد و رنج شده و مانند مست‌ها، در خاک و زمین افتاده است. این شخص به شدت از رفتار و جفایت تو آسیب دیده و حالش بد است.
یکی را غم ره آورد و ره انجام ز جفایت
بسیج اندیش یثرب از ره شام ز جفایت
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به غم و اندوهی اشاره می‌کند که به دلیل جفای کسی بر دل او نشسته است. این غم همچون یک سفر به دور است که به سرانجام نمی‌رسد و به یاد یثرب (مدینه) می‌اندیشد، در حالی که از طرف شام (شامات) احساس تلخی و ناامیدی می‌کند. با این توصیف، شاعر حالتی را به تصویر می‌کشد که شعور عمیق و عواطف پیچیده انسانی را نمایان می‌سازد.
یکی را بالش از خون بستر ازخاک ز جفایت
یکی را معجر از کف چادر از خاک ز جفایت
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر ظلم و ستم تو، بر روی خون و خاک خوابیده و شخص دیگری به خاطر همین ستم، در چادرش از خاک روی سرش استفاده کرده و در تلاش است تا خود را پنهان کند.
یکی را دامن هامون قرار است ز جفایت
یکی بر ناقه عریان سوار است ز جفایت
هوش مصنوعی: یکی در دامن هامون نشسته و به خاطر کارهای تو در عذابی است، و دیگری بر شتر عریان سوار شده و او نیز از رفتار تو رنج می‌برد.
یکی را ز آتش جان دست بر دل ز جفایت
یکی را ز آب مژگان پای در گل ز جفایت
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به دو نوع تاثیر احساسات عشق و جدایی اشاره می‌کند. یکی از معشوقه‌اش به گونه‌ای است که آتش عشق او را می‌سوزاند و دلش را آزار می‌دهد، و دیگری به حالتی است که اشک‌های او به اندازه‌ای فراوان است که مانند آب، او را به رنج و زحمت می‌اندازد و در گل و لای غم و اندوه فرو می‌برد.
نه تنها شد صفایی نوحه پرداز ز جفایت
درین ماتم دو عالم گشته انباز ز جفایت
هوش مصنوعی: ناله‌سرای ما به خاطر ظلم و ستمی که دیده، دیگر تنها نیست و در این سوگ بزرگ، تمام عالم به هم‌دردی با او آمده‌اند.
نبی رفتش سر پاک ز جفایت
به خون آغشته پیکر خفته برخاک ز جفایت
هوش مصنوعی: نبی با سر پاکش از توهین‌ها و بدی‌ها دور شد، در حالی که پیکر او به خاطر این بدی‌ها به خون آغشته و بر زمین خوابیده است.