شمارهٔ ۳
فردا به زمین افتد از سر همه افسرها
افسر چه بود کز تن ریزد به زمین سرها
از جیب قضا دستی پیدا شده بگشاید
بر روی بنی احمد از فتنه بسی درها
مرغان حرم را چرخ گسترد چنان دامی
کاندر قفسش ریزند شاهین و هما پرها
از برج جفا نجمی امشب به نحوست رست
کز شومی آن فردا غارب شود اخترها
زین شام سیه کوکب یک جمره کین سرزد
کز حدتش اژدرسا سوزد همه آذرها
از دور فلک برخاست در بزم غم آن ساقی
کز خون گلو انباشت تا لب همه ساغرها
بی پرده و بی پروا بی پرسش و بی پرهیز
خون پسران ریزند در دامن مادرها
ز آن غایله خواهد خاست شوری که جهان آشوب
ز آن حادثه آید راست در ماریه محشرها
در خون خطا خسبند از پا همه نوخطان
بر خاک بلا غلطند از سر همه پیکرها
فردا شه مظلومان در حیرت و در ماتم
از وحشت فرزندان وز حسرت یاورها
مایل به خیامش دل بریاد زن و فرزند
در رفتن خود عاجل از داغ برادرها
گاهی به حریمش رای گه سوی حرامی روی
دل بسته موقوفین تن جانب لشکرها
تا سر ز قدم خندان از شادی جانبازی
تا لب ز درون پر خون از خواری خواهر ها
خاطر ز طرب خالی تن از تعبش مملو
دل مضطرب از تشویش درماندن دخترها
بربند صفایی لب، دم درکش و خامش زی
صد قرن نیاری راند این راز به دفترها
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فردا به زمین افتد از سر همه افسرها
افسر چه بود کز تن ریزد به زمین سرها
هوش مصنوعی: فردا همه تاجها و مقامها بر زمین میافتند و دیگر هیچ کس به مقام و اندازه خود نخواهد بود. در حقیقت، این افسران و مقامها چه ارزشی دارند وقتی که به سرنوشت انسانی سقوط میکنند و فقط سرها از بدن جدا میشوند.
از جیب قضا دستی پیدا شده بگشاید
بر روی بنی احمد از فتنه بسی درها
هوش مصنوعی: دست تقدیر و سرنوشت بر روی بنی احمد گشوده شده و درهای زیادی از فتنه و آشوب به روی آنها باز شده است.
مرغان حرم را چرخ گسترد چنان دامی
کاندر قفسش ریزند شاهین و هما پرها
هوش مصنوعی: مرغان حرم به دام افتادهاند و در حالی که در قفس گرفتار شدهاند، پرندههای بزرگ و شکارچی مانند شاهین و هما نیز در آنجا ریزش میکنند. به عبارت دیگر، در محیطی که به نظر امن و آرام میرسد، خطرات و دشواریها lurking (پنهان) هستند.
از برج جفا نجمی امشب به نحوست رست
کز شومی آن فردا غارب شود اخترها
هوش مصنوعی: امشب ستارهای از برج بدی به وجود آمده که از بدیهای فردا ستارهها را محو خواهد کرد.
زین شام سیه کوکب یک جمره کین سرزد
کز حدتش اژدرسا سوزد همه آذرها
هوش مصنوعی: از این شب تاریک، ستارهای همچون مشعلی درخشان میدرخشد که از شدت نورش، همه آتشها را خاموش میکند.
از دور فلک برخاست در بزم غم آن ساقی
کز خون گلو انباشت تا لب همه ساغرها
هوش مصنوعی: از دور آسمان در مهمانی غم، آن جامپیشهای بلند شد که به اندازهای خون بر لبهایش چکیده که همه ساغرها را پر کرده است.
بی پرده و بی پروا بی پرسش و بی پرهیز
خون پسران ریزند در دامن مادرها
هوش مصنوعی: بدون هیچ حجاب و با شجاعت، بدون سوال و اجتناب، خون فرزندان در دامن مادران جاری میشود.
ز آن غایله خواهد خاست شوری که جهان آشوب
ز آن حادثه آید راست در ماریه محشرها
هوش مصنوعی: از آن ماجرا شور و هیجان بزرگی به پا خواهد شد که به خاطر آن، دنیا به وضعی آشفته درخواهد آمد و در روز قیامت، این حوادث به وضوح نمایان خواهد شد.
در خون خطا خسبند از پا همه نوخطان
بر خاک بلا غلطند از سر همه پیکرها
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره شده است که جوانان و تازهکاران به شکل ناشیانه و بدون تجربه، در شرایط سخت و خطرناک به زمین میخورند و دچار اشتباه میشوند. این موضوع نشاندهنده fragility و آسیبپذیری آنها در برابر چالشها و بلایای زندگی است.
فردا شه مظلومان در حیرت و در ماتم
از وحشت فرزندان وز حسرت یاورها
هوش مصنوعی: فردا، مردم بیپناه در سردرگمی و غم و اندوه خواهند بود، به خاطر ترس از فرزندان و افسوس بابت یاران خود.
مایل به خیامش دل بریاد زن و فرزند
در رفتن خود عاجل از داغ برادرها
هوش مصنوعی: عاشق خیام است و به یاد زن و فرزندش به سرعت از غم برادرانش فاصله میگیرد.
گاهی به حریمش رای گه سوی حرامی روی
دل بسته موقوفین تن جانب لشکرها
هوش مصنوعی: گاهی به محضر او میروم، و در حالتی دیگر به گناه و ناپاکی میپردازم. دل من به امور موقوفه و پاکیها وابسته است، در حالی که بدنم در میان لشکرها و غوغاهاست.
تا سر ز قدم خندان از شادی جانبازی
تا لب ز درون پر خون از خواری خواهر ها
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن دو حالت متضاد از احساسات انسانی میپردازد. یک طرف شادی و خوشحالی را نشان میدهد، گویی کسی از سر عشق و فداکاری میخندد. در طرف دیگر، عاطفه و درد عمیق وجود دارد که به خاطر غم و رنج خواهران به وجود آمده است. این تضاد بیانکننده جستجوی توازن بین شادی و غم در زندگی است.
خاطر ز طرب خالی تن از تعبش مملو
دل مضطرب از تشویش درماندن دخترها
هوش مصنوعی: دل شاد و بیخیال، تن خسته و پر از زحمت، و دل نگران از اضطراب، حال دختران را نشان میدهد.
بربند صفایی لب، دم درکش و خامش زی
صد قرن نیاری راند این راز به دفترها
هوش مصنوعی: به لبهای خود زیبایی ببخش و دم را بکش و ساکت باش، زیرا سالهاست که هیچکس نمیتواند این راز را به نوشتهها درآورد.