گنجور

شمارهٔ ۲

شه لب تشنه ی بی غمگسارم پدر
سرور سینه محزون زارم پدر
شهید بی کفن آه ای پدر جان
به خونت غرقه تن افتاده عریان
شدت سر به نی بر
تنت چاک به خون در
بر جای بالین زرت واویلا
شدخاک خواری بسترت واویلا
شه اقلیم غم آخر سرت کو پدر
سپهدارت کجا شد لشکرت کو پدر
قتیل خنجر کین یاورانت
ذلیل قید دشمن دخترانت
بدن چاک کفن خاک
ستم کش تعبناک
میر علمدارت چه شد واویلا
اولاد و انصارت چه شد واویلا
سرت بر نیزه چون مه جلوه گر شد پدر
تنت در لجه چون بط غوطه ور شد پدر
به داغت جامه ی جان چاکم اولی
وزین غم بر سر من خاکم اولی
به یکبار شدم خوار
نه محرم نه غمخوار
چاک گریبانم نگر واویلا
آهنگ افغانم نگر واویلا
یکی از روی میدان کن نگاهم پدر
به سیلاب سرشک و سوز آهم پدر
سرشکم موج خون انگیخت بر خاک
فغانم برد دود دل بر افلاک
دم آمیز یم انگیز
جگرسوز شرربیز
مژگان گهر ریزم ببین واویلا
افغان فلک خیزم ببین واویلا
صفایی زین رزیت در فغان شد پدر
به استدعای بخشایش نوان شد پدر
که فرمایش در محشر عنایت
کنی احوالش از رحمت رعایت
نبخشی گر آنجا
گناهش سراپا
طومار اعمالش سیه واویلا
سامان احوالش تبه واویلا

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شه لب تشنه ی بی غمگسارم پدر
سرور سینه محزون زارم پدر
هوش مصنوعی: من در دل تشنه‌ای هستم که هیچ کس آرامش نمی‌دهد، پدر. سینه‌ام پر از غم و اندوه است، پدر.
شهید بی کفن آه ای پدر جان
به خونت غرقه تن افتاده عریان
هوش مصنوعی: شهید بدون کفن، ای پدر جان، بدنش به خون آغشته شده و عریان بر زمین افتاده است.
شدت سر به نی بر
تنت چاک به خون در
هوش مصنوعی: در اثر شدت و فشار، در بدن تو زخم‌های عمیق و خونینی ایجاد شده است.
بر جای بالین زرت واویلا
شدخاک خواری بسترت واویلا
هوش مصنوعی: درد و اندوه بر بالین تو نشسته و خاک تو را در بر گرفته است. گویی بر غمت فریاد می‌زنم.
شه اقلیم غم آخر سرت کو پدر
سپهدارت کجا شد لشکرت کو پدر
هوش مصنوعی: ای فرمانروا، آسمان غم بر سر تو سایه افکنده، پدر سپهبد تو کجاست و کجاست لشکری که باید تو را یاری کند؟
قتیل خنجر کین یاورانت
ذلیل قید دشمن دخترانت
هوش مصنوعی: کشته شدن با خنجر کینه، دوستانت را ذلیل می‌کند و دشمنان دخترانت را به زنجیر می‌کشاند.
بدن چاک کفن خاک
ستم کش تعبناک
هوش مصنوعی: بدن فرسوده و چاک‌چاک شده که نشان‌دهنده‌ی سختی و رنجی است که بر انسان رفته و به خاک سپرده شده است.
میر علمدارت چه شد واویلا
اولاد و انصارت چه شد واویلا
هوش مصنوعی: میر علمدار چه بر سرش آمد، واویلا! اولاد و یارانت چه شدند، واویلا!
سرت بر نیزه چون مه جلوه گر شد پدر
تنت در لجه چون بط غوطه ور شد پدر
هوش مصنوعی: سرت بر نیزه مانند ماه نمایان شد و بدنت در آب مانند قو غوطه ور گردید.
به داغت جامه ی جان چاکم اولی
وزین غم بر سر من خاکم اولی
هوش مصنوعی: برای عشق تو، خود را به داغ و دردی می‌زنم و از غم تو، بر سرم خاک می‌ریزم.
به یکبار شدم خوار
نه محرم نه غمخوار
هوش مصنوعی: به یکباره دانستم که هیچ‌کس به کمک من نیامد، نه کسی که رازهایم را بداند و نه کسی که برایم دل بسوزاند.
چاک گریبانم نگر واویلا
آهنگ افغانم نگر واویلا
هوش مصنوعی: نگاهی به چاک‌های گریبانم بینداز، واویلا! به صدای ناله‌ام گوش کن، واویلا!
یکی از روی میدان کن نگاهم پدر
به سیلاب سرشک و سوز آهم پدر
هوش مصنوعی: ای کاش یک نگاه به من بیندازی، پدر، و ببینی چقدر غم و اندوه در چشمانم جاری است.
سرشکم موج خون انگیخت بر خاک
فغانم برد دود دل بر افلاک
هوش مصنوعی: اشک من مانند موجی از خون بر زمین افتاد و صدای ناله‌ام به آسمان رسید.
دم آمیز یم انگیز
جگرسوز شرربیز
هوش مصنوعی: آتش و شور و هیجان در دل و جان آدمی زبانه می‌کشد و احساسات عمیق و سوزان را برمی‌انگیزد.
مژگان گهر ریزم ببین واویلا
افغان فلک خیزم ببین واویلا
هوش مصنوعی: به چشمان زیبای تو، اشک‌های گرانبهایی میریزم و از دل می‌گویم که ای آسمان، تو هم ببین چه حال و روزی دارم!
صفایی زین رزیت در فغان شد پدر
به استدعای بخشایش نوان شد پدر
هوش مصنوعی: پدر به خاطر زحمات و دردسرهای زیادی که کشیده، حالا در حال درخواست عفو و بخشش است. او به خاطر زخم‌های دلش، به فغان و ناله افتاده و به دنبال آرامش و راحتی است.
که فرمایش در محشر عنایت
کنی احوالش از رحمت رعایت
هوش مصنوعی: در روز قیامت، لطف و محبت تو باعث خواهد شد که به حال او توجه شود و مهر و رحمتت او را در نظر بگیرد.
نبخشی گر آنجا
گناهش سراپا
هوش مصنوعی: اگر در آنجا خطایی دارد، کامل و بی‌نقص نبخشید.
طومار اعمالش سیه واویلا
سامان احوالش تبه واویلا
هوش مصنوعی: اوضاع او خراب است و کردارهایش پر از سیاهی و بدی است.