شمارهٔ ۲۷
یکی ای نسیم یثرب سوی خستگان گذر کن
به یتیم گونه طفلان پدرانه یک نظر کن
تک و تاز آذرین پی ز سرشک وآه من جو
ز مدینه چار اسبه سوی نینوا سفر کن
به شهنشه شهیان چو مجال راز یابی
ز مژه سرشک خونین بفشان و ناله سر کن
که فغان ز رنج دوری و شکنج ناصبوری
و گرت نه باور افتد برما یکی گذر کن
چه به صبح نینوا مهر و به شام کوفه ماهی
به من آی و روز هر دو چو شبان بی قمر کن
من و یثرب و حرم را بد و نیک بیش و کم را
برهان ز تلخکامی همه زهرها شکر کن
اگر ایمنی جهان را طلبی ز تاب طوفان
چپ و راست پیش و پس را ز سرشک من خبر کن
پر و بال بسته مرغان مثل ار گشاده خواهی
نگهی ز روی رحمت به من شکسته پر کن
همه دوستان و خویشان به تو جمع و من پریشان
ز سرشک من بیندیش وز آه من حذر کن
شب و روز چند باشم ز در تو دور بازآ
شب بی صباح ما را ز جمال خود سحر کن
کم و بیش ساز و برگم اگر از تو باز پرسد
همه ز اشک و چهر من گونه سخن ز سیم و زر کن
به قیامت ار بسنجد شب تیره روزگارم
تب و تاب روز محشر بگذار و مختصر کن
گه شکوه تا به دردم نبرند دیگران پی
مه و مهر و آسمان را ز خروش خویش کر کن
چپ و راست تا به دامان نشیندش غباری
در و دشت کربلا را ز سحاب دیده تر کن
ز من از جدایی خود طلبد اگر نشانی
همه عمر خاک بر سر بنشین پدر پدر کن
ز گزند تیغ یازان به دعای من امان جو
به بلای تیر باران تن زار من سپر کن
اگر از ملال عالم تن خویش رسته خواهی
من زار خسته جان را زخیال خود بدر کن
همه را صفایی آساطلبی اگر رهایی
به کرشمه ی عنایت به دو کون یک نظر کن
به یکم سجود بگشا ره ی خاکبوس آن در
به شکوه این کلاهم ز ملوک تاجور کن
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی ای نسیم یثرب سوی خستگان گذر کن
به یتیم گونه طفلان پدرانه یک نظر کن
هوش مصنوعی: نسیم خوش یثرب، به سوی خستگان بیا و با مهربانی به یتیمان نگاه کن، مانند پدری که به فرزندانش بنگرد.
تک و تاز آذرین پی ز سرشک وآه من جو
ز مدینه چار اسبه سوی نینوا سفر کن
هوش مصنوعی: به سرعت و شجاعت همچون آتش به راه میافتم. از حسرت و غم من، ای روان، از شهر مدینه با چهار اسب به سمت نینوا سفر کن.
به شهنشه شهیان چو مجال راز یابی
ز مژه سرشک خونین بفشان و ناله سر کن
هوش مصنوعی: اگر فرصت رازگویی با پادشاهی را پیدا کردی، اشکهای خونین را از چشمانت بریز و به فریاد و ناله بپرداز.
که فغان ز رنج دوری و شکنج ناصبوری
و گرت نه باور افتد برما یکی گذر کن
هوش مصنوعی: باید از درد جدایی و ناراحتی ناشی از صبر نکردن بگویم، اگر به این حرفها ایمان نداری، فقط از کنار ما بگذر.
چه به صبح نینوا مهر و به شام کوفه ماهی
به من آی و روز هر دو چو شبان بی قمر کن
هوش مصنوعی: به صبح نینوا، آفتاب روشن است و در شام کوفه، ماه روشنایی دارد؛ اما من تو را میخواهم، خواهش میکنم در روز و شب، با من باش و زندگیام را از نور و امید خالی مکن.
من و یثرب و حرم را بد و نیک بیش و کم را
برهان ز تلخکامی همه زهرها شکر کن
هوش مصنوعی: من و یثرب و حرم، خوب و بد را به طور کامل بررسی کن و از تلخیها، زهرها را به شیرینی تبدیل کن.
اگر ایمنی جهان را طلبی ز تاب طوفان
چپ و راست پیش و پس را ز سرشک من خبر کن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از خطرات و مشکلات زندگی در امان باشی، از غم و اندوه من آگاه باش و به کنارهگیری و احتیاط بپرداز.
پر و بال بسته مرغان مثل ار گشاده خواهی
نگهی ز روی رحمت به من شکسته پر کن
هوش مصنوعی: پر و بال پرندگان اگر بسته است، اگر بخواهی میتوانی با نگاهی از روی رحمت به من که شکسته و ناتوانم، کمک کنی.
همه دوستان و خویشان به تو جمع و من پریشان
ز سرشک من بیندیش وز آه من حذر کن
هوش مصنوعی: همه دوستان و آشنایان دور هم جمع شدهاند و فقط من در اندوه و پریشان حالی به سر میبرم. به اندوه من فکر کن و از آه و نالهام دوری کن.
شب و روز چند باشم ز در تو دور بازآ
شب بی صباح ما را ز جمال خود سحر کن
هوش مصنوعی: چند زمان باید از تو دور باشم؟ شب و روز به انتظار تو نشستهام. به روز بدون صبح و روشنایی ما، از زیباییات ما را سحرآمیز کن.
کم و بیش ساز و برگم اگر از تو باز پرسد
همه ز اشک و چهر من گونه سخن ز سیم و زر کن
هوش مصنوعی: اگر کسی دربارهی نحوهی زندگی و امکانات من بپرسد، باید بگویم که همه چیز در چهرهام و اشکهایم نمایان است، نه در زرق و برق طلا و جواهرات.
به قیامت ار بسنجد شب تیره روزگارم
تب و تاب روز محشر بگذار و مختصر کن
هوش مصنوعی: اگر در قیامت شب تاریک روزگارم را بسنجند، بیدلیل است که عذاب و جزا را در آن روز طولانی کنند.
گه شکوه تا به دردم نبرند دیگران پی
مه و مهر و آسمان را ز خروش خویش کر کن
هوش مصنوعی: گاهی به شکوه من، دیگران توجهی نمیکنند. پس وقتی به دنبال محبت و زیبایی آسمانی هستی، صدای خود را آرام کن تا این خروش، به دیگران آسیب نرساند.
چپ و راست تا به دامان نشیندش غباری
در و دشت کربلا را ز سحاب دیده تر کن
هوش مصنوعی: به هر سو که بروی، غباری بر دامن تو نشیند. زمین و آسمان کربلا را با اشکهای چشم خود، مرطوب و خیس کن.
ز من از جدایی خود طلبد اگر نشانی
همه عمر خاک بر سر بنشین پدر پدر کن
هوش مصنوعی: اگر جدایی از من برایش نشانهای را طلب کند، تمام عمر را با خاک بر سر زندگی میکنم و به او نیکی میکنم.
ز گزند تیغ یازان به دعای من امان جو
به بلای تیر باران تن زار من سپر کن
هوش مصنوعی: از خطر تیغ دشمنان به دعاهای من پناه بیاور و مرا از آتش تیرهای بلا محافظت کن.
اگر از ملال عالم تن خویش رسته خواهی
من زار خسته جان را زخیال خود بدر کن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از اندوه و مصیبتهای دنیای جسمی رهایی یابی، باید به ذهن و خیالات خودت پایان بدهی و روح خستهات را آزاد کنی.
همه را صفایی آساطلبی اگر رهایی
به کرشمه ی عنایت به دو کون یک نظر کن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از هر نوع گرفتاری و زحمت رها شوی، فقط کافی است با نگاهی پر از محبت و لطف به جهان بنگری.
به یکم سجود بگشا ره ی خاکبوس آن در
به شکوه این کلاهم ز ملوک تاجور کن
هوش مصنوعی: به نخستین بار، سجده کن و درهای خاکی را باز کن. این در، به شکوهمند بودن کلاهم کمک میکند و مرا از پادشاهان تاجدار متمایز میکند.