گنجور

شمارهٔ ۲۶

به من ای صبا ز رحمت پدارنه یک نظر کن
نظری به چشم رأفت سوی طفل بی پدر کن
غم و سوز و درد و انده الم و گزند و زاری
تب و تاب و حسرتم را بشنو تمام و برکن
چو شدی ز سرگذشت دل دردمندم آگه
پس از آن به پای پویا سوی کربلا گذر کن
پدر و برادرم را بنشان و یک زمانی
ز زبان این ستمکش بنشین و قصه سر کن
مگر از سر ترحم برسد یکی به دادم
به نوا اخا اخا گو به فغان پدر پدر کن
بر هر یک از غم من سخنی بران مفصل
و گرش ملالت آرد بسرای و مختصر کن
ز ملالت احبا ز ملامت اعادی
به من آنچه رفته یکسر همه را از آن خبر کن
گهی اشک دیده ات را چو سحاب قطره زن جو
گهی آه سینه ات را چو شهاب شعله ور کن
ز فغان شعله پرور رخ چرخ چیره تاری
ز سرشک لجه پرور دل خاک تیره تر کن
به کمند هجر تا چند اسیر و بسته باشم
نگهی به حال این مرغ شکسته بال و پر کن
به شکنج غم گرفتار و به دام غصه تا کی
به نجاتم ای پدر دستی از آستین بدر کن
به مدینه تا خود از جان رمقی مراست در تن
سوی ای غریب رنجور ز کربلا سفرکن
به سرم گذار پایی و تفقدی به رحمت
ز من شکسته دل خسته روان خون جگر کن
چو شدند آن دوآگه، ز بیان حالم آن گه
قدمی به خیمگه نه، نفسی بلندتر کن
بر عمه ها و اعمام اسفی بسوز بر خوان
بر مام و خواهرانم گله ای به ناله سر کن
گهی از تن نزارم همه دست غم به سرزن
گهی از دل فگارم همه آه با اثر کن
همه جا خراب و ویران ز سرشک سیل پرور
همه را کباب و بریان ز فغان پر شرر کن
به جبین ز چشم حسرت همه آب ها بیفشان
ز زمین به دست ماتم همه خاک ها به سر کن
به فغان ره شکایت زن و چنگ در گریبان
غم این حدیث خونین بسرود جامه در کن
چو به عرض محشر آیند صف گناهکاران
به صفایی از تفضل ز دو دیده یک نظر کن

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به من ای صبا ز رحمت پدارنه یک نظر کن
نظری به چشم رأفت سوی طفل بی پدر کن
هوش مصنوعی: ای نسیم، لطفاً به من نگاهی بیفکن و به خاطر رحمتی که داری، نگاهی پرمحبت به کسی که پدر ندارد، داشته باش.
غم و سوز و درد و انده الم و گزند و زاری
تب و تاب و حسرتم را بشنو تمام و برکن
هوش مصنوعی: تمامی احساسات و دردی که در دل دارم، از اندوه و غم گرفته تا زاری و بی‌تابی‌ام را بشنو و از من دور کن.
چو شدی ز سرگذشت دل دردمندم آگه
پس از آن به پای پویا سوی کربلا گذر کن
هوش مصنوعی: زمانی که از داستان زندگی دل دردمندم مطلع شدی، پس از آن به سوی کربلا با قدم‌های استوار برو.
پدر و برادرم را بنشان و یک زمانی
ز زبان این ستمکش بنشین و قصه سر کن
هوش مصنوعی: پدر و برادرم را بنشان و کمی از داستان زندگی‌ام را برایت بگویم. بگذار با زبان این فرد رنج‌کشیده حرف بزنم و داستانی از آنچه بر من گذشته را تعریف کنم.
مگر از سر ترحم برسد یکی به دادم
به نوا اخا اخا گو به فغان پدر پدر کن
هوش مصنوعی: آیا کسی به خاطر دلسوزی به کمکم می‌آید؟ به صدای ناله‌ام گوش بده و بگو که برای پدرم فریاد بزنند.
بر هر یک از غم من سخنی بران مفصل
و گرش ملالت آرد بسرای و مختصر کن
هوش مصنوعی: در مورد هر یک از دردهای من، به تفصیل صحبت کن، حتی اگر این موضوع باعث خستگی‌ات شود، اما سعی کن این گفتگو را کوتاه و مختصر نگه‌داری.
ز ملالت احبا ز ملامت اعادی
به من آنچه رفته یکسر همه را از آن خبر کن
هوش مصنوعی: از نگرانى دوستان و خستگى از دشمنان، از تو می‌خواهم آنچه که گذشته است را به طور کامل به من بگو.
گهی اشک دیده ات را چو سحاب قطره زن جو
گهی آه سینه ات را چو شهاب شعله ور کن
هوش مصنوعی: هر زمانی که اشک‌های چشمانت را مانند باران بریزی، و هرگاه که آه قلبت به اندازه یک شهاب درخشان و پرحرارت باشد، احساسات خود را به نمایش بگذار.
ز فغان شعله پرور رخ چرخ چیره تاری
ز سرشک لجه پرور دل خاک تیره تر کن
هوش مصنوعی: از ناله‌های شعله‌ای که نورافشانی می‌کند، چهره‌ی آسمان را تیره‌تر کن. با اشک‌های عمیق دل را خیس‌تر و سیاه‌تر از خاک کن.
به کمند هجر تا چند اسیر و بسته باشم
نگهی به حال این مرغ شکسته بال و پر کن
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر باید در دام دوری تو اسیر بمانم؟ نگاهی به حال این پرنده‌ی شکسته و بی‌بال و پر بینداز.
به شکنج غم گرفتار و به دام غصه تا کی
به نجاتم ای پدر دستی از آستین بدر کن
هوش مصنوعی: درگیر دردهای عاطفی هستم و از غم و اندوه رنج می‌کشم. ای پدر، تا کی به حال من بی‌توجهی می‌کنی؟ لطفاً کمکی کن و به دادم برس.
به مدینه تا خود از جان رمقی مراست در تن
سوی ای غریب رنجور ز کربلا سفرکن
هوش مصنوعی: به مدینه می‌روم، چون هنوز اندکی انرژی در جانم باقی مانده است. ای غریبه، از کربلا به سفر برو و من را همراهی کن.
به سرم گذار پایی و تفقدی به رحمت
ز من شکسته دل خسته روان خون جگر کن
هوش مصنوعی: پایت را بر سرم بگذار و با مهربانی به من نگاه کن، که من دل شکسته و خسته‌ای دارم و می‌خواهم به واسطهٔ محبت تو جانی تازه بگیرم.
چو شدند آن دوآگه، ز بیان حالم آن گه
قدمی به خیمگه نه، نفسی بلندتر کن
هوش مصنوعی: وقتی آن دو از وضعیت من باخبر شدند، قدمی به سمت خیمه بگذار و نفسی عمیق‌تر بکش.
بر عمه ها و اعمام اسفی بسوز بر خوان
بر مام و خواهرانم گله ای به ناله سر کن
هوش مصنوعی: برای عمه‌ها و دایی‌ها، خود را بسوزان و بر سر سفره، برای مامان و خواهرانم ناله‌ای سر بده.
گهی از تن نزارم همه دست غم به سرزن
گهی از دل فگارم همه آه با اثر کن
هوش مصنوعی: گاهی حالتی دارم که از غم و رنج زیاد، دست از تنم می‌شویم و دردی عمیق را به جان می‌خرم. و زمانی دیگر، دلم پر از غصه است و تنها آه و ناله‌ام باقی مانده است.
همه جا خراب و ویران ز سرشک سیل پرور
همه را کباب و بریان ز فغان پر شرر کن
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر ویرانی و خرابی گسترده‌ای اشاره شده است که به خاطر اشک و گریه شدید ایجاد شده است. این اشک‌ها مانند سیل جریان یافته و باعث می‌شوند که همه چیز نابود و کباب شود. همچنین فریادهای دردناک و غم انگیز به شدت به این ویرانی دامن می‌زند.
به جبین ز چشم حسرت همه آب ها بیفشان
ز زمین به دست ماتم همه خاک ها به سر کن
هوش مصنوعی: ای کاش از چشمان حسرت، تمام آب‌ها بر زمین بریزند و از دل اندوه، تمام خاک‌ها بر سرم بپاشند.
به فغان ره شکایت زن و چنگ در گریبان
غم این حدیث خونین بسرود جامه در کن
هوش مصنوعی: با صدای بلند از درد و شکایت بگو و در این حال غم را به چنگ بزن. این داستانِ دردناک را روایت کن و دل را از غم بیرون بیاور.
چو به عرض محشر آیند صف گناهکاران
به صفایی از تفضل ز دو دیده یک نظر کن
هوش مصنوعی: وقتی در روز قیامت، صف گناهکاران برای محاکمه به حضور خداوند می‌آیند، با نگاهی به لطف و مهربانی او، شاید بتوانند بخشی از رحمت و صفای آن لحظه را درک کنند.