گنجور

شمارهٔ ۲۸

ای شه مظلوم حسین وای وای
بی کس و محروم حسین وای وای
در ره تسلیم و رضا جز توکیست
جان به وفا کرده فدا جز تو کیست
بر سر بازار ولا جز تو کیست
مشتری جنس بلا جز تو کیست
غرقه ی دریای فنا وای وای
تشنه ی صحرای بلا وای وای
سر ز بدن مانده جدا وای وای
رفته سوی ملک بقا وای وای
خیل زنا صف به صف آراستند
قتل ترا یک تنه برخاستند
حرمت و جاه تو فروکاستند
ذل تو عزت خود خواستند
خسرو اقلیم الم وای وای
سرور بی خیل و حشم وای وای
کشته ی شمشیر ستم وای وای
تشنه لب وادی غم وای وای
قودم دغا قدر تو نشناختند
رایت حرب تو برافراختند
نخل تو از پای در انداختند
اسب ستم بر بدنت تاختند
یوسف گل پیرهنم وای وای
کشته خونین کفنم وای وای
بلبل شیرین سخنم وای وای
طوطی شکر شکنم وای وای
اهل جفا بهر تو اندوختند
هر چه جفا و ستم آموختند
ز آتش خشمی که برافروختند
خیمه و خرگاه ترا سوختند
میر علمدار توکو وای وای
لشکر و انصار توکو وای وای
مادر غم خوار تو کو وای وای
باب وفادار تو کو وای وای
چون تو به سوادی غم افتاده کیست
درد و بلا را چو تو آماده کیست
تن به دواهی همه در داده کیست
دل به شهادت چو تو بنهاده کیست
شاه ملایک سپهم وای وای
غرقه به خون بی گنهم وای وای
سر به زیر خاک رهم وای وای
خفته به خاک سپهم وای وای
رخش به عزم جدل انگیختی
گرد عزا بر رخ ما ریختی
خاک به خون بدن آمیختی
خاک سیه بر سر ما بیختی
بی تو چه سازدم به جهان وای وای
کز توصبوری نتوان وای وای
خاک مرا بر سر جان وای وای
زیست کنم بی تو چسان وای وای
روی بدان وجه خدایی کنم
زین پس از آن باب گدایی کنم
در غم او نوحه سرایی کنم
نوحه سرایی چو صفایی کنم
تا ز غمم باز خرد وای وای
بنده ی خویشم شمرد وای وای
از سر جرمم گذرد وای وای
نام گناهم نبرد وای وای

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شه مظلوم حسین وای وای
بی کس و محروم حسین وای وای
هوش مصنوعی: ای حسین، ای شاه غم‌دیده و بی‌کس، وای بر تو و وای بر وضع ناگوار تو.
در ره تسلیم و رضا جز توکیست
جان به وفا کرده فدا جز تو کیست
هوش مصنوعی: در مسیر تسلیم و رضا، غیر از تو کسی وجود ندارد که جانش را به خاطر وفاداری فدای دیگران کرده باشد.
بر سر بازار ولا جز تو کیست
مشتری جنس بلا جز تو کیست
هوش مصنوعی: در میان بازار محبت و وفاداری، جز تو کسی نیست که به دنبال این نعمت باشد و از درد و رنج عشق بی‌خبر باشد.
غرقه ی دریای فنا وای وای
تشنه ی صحرای بلا وای وای
هوش مصنوعی: در دریای نابودی غرق شده‌ام و از شدت عطش در بیابان مشکلات رنج می‌برم.
سر ز بدن مانده جدا وای وای
رفته سوی ملک بقا وای وای
هوش مصنوعی: سر از بدن جدا شده و به عالم جاودان رفته، وای بر من!
خیل زنا صف به صف آراستند
قتل ترا یک تنه برخاستند
هوش مصنوعی: بسیاری از زنان صف به صف ایستاده‌اند و به خاطر تو آماده شده‌اند، در حالی که تو به تنهایی در مقابل آن‌ها قرار گرفته‌ای.
حرمت و جاه تو فروکاستند
ذل تو عزت خود خواستند
هوش مصنوعی: شان و مقام تو را کاهش دادند و از پایین آوردن تو، خود را محترم و باعزت ساختند.
خسرو اقلیم الم وای وای
سرور بی خیل و حشم وای وای
هوش مصنوعی: خسرو بزرگ و بی‌نظیر، بی‌یار و همراه، در اندوه و افسوس است.
کشته ی شمشیر ستم وای وای
تشنه لب وادی غم وای وای
هوش مصنوعی: من از ظلم و ستم به شدت آسیب دیده‌ام و در دل درد و غم فرو رفته‌ام. در این حال، تشنه‌ام و غم وجودم را فراگرفته است.
قودم دغا قدر تو نشناختند
رایت حرب تو برافراختند
هوش مصنوعی: من دچار فریب هستم و ارزش تو را درک نکردند؛ پرچم جنگ تو را برافراشتند.
نخل تو از پای در انداختند
اسب ستم بر بدنت تاختند
هوش مصنوعی: نخل تو را از ریشه کندند و ستم‌گران بر جسم تو حمله کردند.
یوسف گل پیرهنم وای وای
کشته خونین کفنم وای وای
هوش مصنوعی: یوسف زیبا و محبوبی که در دلم دارم، آه و فریاد، من از داغ عشق او به حالت ناخوشی و اندوهی عمیق افتاده‌ام.
بلبل شیرین سخنم وای وای
طوطی شکر شکنم وای وای
هوش مصنوعی: بلبل با صدای دلنشینش می‌خواند و من از این حال غمگینم، طوطی با حرف‌های شیرینی که می‌زند نیز به این حال اضافه می‌کند.
اهل جفا بهر تو اندوختند
هر چه جفا و ستم آموختند
هوش مصنوعی: افرادی که به تو ظلم و جفا می‌کنند، تمام آنچه را که درباره بی‌احترامی و ستم آموخته‌اند، برای تو به کار می‌برند.
ز آتش خشمی که برافروختند
خیمه و خرگاه ترا سوختند
هوش مصنوعی: از آتش خشم و غضبی که ایجاد کردند، خیمه و محل سکونت تو را سوزاندند.
میر علمدار توکو وای وای
لشکر و انصار توکو وای وای
هوش مصنوعی: ای علمدار بزرگ تو، وای بر لشکر و یاران تو!
مادر غم خوار تو کو وای وای
باب وفادار تو کو وای وای
هوش مصنوعی: کجاست مادر دلسوز تو؟ و کجاست پدر وفادار تو؟
چون تو به سوادی غم افتاده کیست
درد و بلا را چو تو آماده کیست
هوش مصنوعی: وقتی تو آگاهی و خرد کافی داری، پس چه کسی جز تو می‌تواند برای غم و درد آماده باشد؟
تن به دواهی همه در داده کیست
دل به شهادت چو تو بنهاده کیست
هوش مصنوعی: کیست که همه وجودش را به داروی درمان سپرده، اما دلش را به کسی مانند تو اهداء کرده باشد؟
شاه ملایک سپهم وای وای
غرقه به خون بی گنهم وای وای
هوش مصنوعی: پادشاه فرشتگان، وای بر ما، در دریاهای خون بی‌گناهی غرق شده‌ایم، وای بر ما.
سر به زیر خاک رهم وای وای
خفته به خاک سپهم وای وای
هوش مصنوعی: سرم به زیر خاک خواهد رفت و من از دنیا می‌روم، ای وای، در دل خاک آرام خواهم گرفت، ای وای.
رخش به عزم جدل انگیختی
گرد عزا بر رخ ما ریختی
هوش مصنوعی: تو با نیت جدل و ایجاد مشکل، چهره‌ی ما را با نشان غم و اندوه پوشاندی.
خاک به خون بدن آمیختی
خاک سیه بر سر ما بیختی
هوش مصنوعی: خاک به خون بدن آمیختی، یعنی تو خاک و زمین را با خون بدن ما در هم آمیختی. خاک سیاه را بر سر ما ریختی، یعنی تو بر ما اندوه و مصیبت زیادی آوردی، مانند خاک سیاه که بر سر ناله‌گران می‌ریزد.
بی تو چه سازدم به جهان وای وای
کز توصبوری نتوان وای وای
هوش مصنوعی: بدون تو، در این دنیا چه کار می‌توانم بکنم؟ آه و ناله، چون نمی‌توانم صبر کنم و تحمل این فراق را ندارم.
خاک مرا بر سر جان وای وای
زیست کنم بی تو چسان وای وای
هوش مصنوعی: من با غم و درد زندگی می‌کنم، و اگر تو نباشی، این زندگی برایم بسیار سخت و ناگوار خواهد بود.
روی بدان وجه خدایی کنم
زین پس از آن باب گدایی کنم
هوش مصنوعی: از این پس، به خاطر زیبایی و رحمت پروردگار، با نیکی و خداپسندی زندگی می‌کنم و از هر چه که در اختیارم باشد، به نیازمندان کمک می‌کنم.
در غم او نوحه سرایی کنم
نوحه سرایی چو صفایی کنم
هوش مصنوعی: در غم او به عزاداری می‌پردازم، مانند روزی که به پاکی و صفا مشغول باشم.
تا ز غمم باز خرد وای وای
بنده ی خویشم شمرد وای وای
هوش مصنوعی: تا زمانی که از غمم کم نشده، وای بر من که همچنان بنده خودم محسوب می‌شوم. وای بر حال من!
از سر جرمم گذرد وای وای
نام گناهم نبرد وای وای
هوش مصنوعی: عذاب وجدان و پشیمانی شدید من را در بر گرفته است. افسوس که حتی نام گناهم نیز فراموش نمی‌شود و مدام در ذهنم مرور می‌شود.