گنجور

شمارهٔ ۲۰

دردا که از زین سرنگون افتاد بر خاک اکبرم
خاک دو عالم بر سرم
بر خاک خواری اوفتاد از فرق امروز افسرم
خاک دوعالم برسرم
با زندگانی زین سپس ارمان ندارم یک نفس
درمان من مرگ است و بس
بر جای این افسر سپهر ای کاش بربودی سرم
خاک دو عالم بر سرم
خاک بهی و آب بقا زین آتشم برباد شد
وین خانه از بنیاد شد
آری نباشد سختر از سنگ و سندان پیکرم
خاک دو عالم بر سرم
این صرصر طوفان ثمر وین شعله نیران شرر
کم سوخت تا پایان ز سر
در نینوا بر باد داد از بیخ و بن خاکسترم
خاک دو عالم بر سرم
آهم دمادم همزبان، هم زانویم اشک روان
داغ جوانم ارمغان
غم هم سفر، ره راحله، دل زاد و سرها رهبرم
خاک دو عالم بر سرم
دشمن همی دانی چرا بی ساز و سامانم کند
وز عمد عریانم کند
تا کسوت کحلی فلک آراید از نو در برم
خاک دو عالم بر سرم
گردون سراندازم ربود از دست خصم شوم پی
و اینها گمانم بود کی
تا از نو اندازد به سر این کهنه نیلی معجرم
خاک دو عالم بر سرم
تو تشنه لب جان بسپری من زنده با این چشم تر
ماندن ز مردن تلخ تر
کاش از جهان دریا و جو خشک آمدی آبشخورم
خاک دو عالم برسرم
صد بحر مرجانم برفت از کف که مرجانش بها
داد از که جویم زین جفا
در لجه ی کین تا فرو شد این گرامی گوهرم
خاک دو عالم بر سرم
صد آسمان کیوان نحس از برج اقبالم سیه
سر زد که زان حالم تبه
در خاک تا بنهفت رخ رخشنده تابان اخترم
خاک دو عالم برسرم
دوران چو شد ساقی همی بر سنگ زد مینای من
کز غم کند صهبای من
در بزم عاشورا کنون انباشت از خون ساغرم
خاک دو عالم بر سرم
بر آستان بندگی تا رخ نهاد از مسکنت
دارد صفایی سلطنت
ور در قیامت نشمری باز از سگان این درم
خاک دو عالم بر سرم

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردا که از زین سرنگون افتاد بر خاک اکبرم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: افسوس که من، افتاده بر زمین، به حالتی رنج‌آور و دردناک، به اندازه‌ای غمگین هستم که گویی تمام بار دنیا بر دوش من سنگینی می‌کند.
بر خاک خواری اوفتاد از فرق امروز افسرم
خاک دوعالم برسرم
هوش مصنوعی: به خاطر ذلت و خواری، بر زمین افتاد، در حالی که امروز تاج و افسرم بر سرم است و همه بار دنیا بر دوش من سنگینی می‌کند.
با زندگانی زین سپس ارمان ندارم یک نفس
درمان من مرگ است و بس
هوش مصنوعی: پس از این زندگی، دیگر آرزویی ندارم. تنها علاج من مرگ است و بس.
بر جای این افسر سپهر ای کاش بربودی سرم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: کاش جایگاه این افسر آسمان را می‌بردی و من هم خاک دو جهان را بر سر می‌گذاشتم.
خاک بهی و آب بقا زین آتشم برباد شد
وین خانه از بنیاد شد
هوش مصنوعی: خاک زیبا و آب پایدار، به خاطر این آتش که برپا شده، نابود شده و این خانه از پایه ویران شده است.
آری نباشد سختر از سنگ و سندان پیکرم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: بله، هیچ چیزی به سختی سنگ و سندان نیست؛ اما جسم من از خاک دو جهان بر روی سرم سنگینی می‌کند.
این صرصر طوفان ثمر وین شعله نیران شرر
کم سوخت تا پایان ز سر
هوش مصنوعی: این طوفان شدید و آن شعله کم نور، به آرامی و در نهایت خطرش را از سر گذراند.
در نینوا بر باد داد از بیخ و بن خاکسترم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: در نینوا، وجود و شخصیت من از ریشه و اساس نابود شد و مانند خاکستر در هوا پراکنده گردید، به طوری که همه چیز این دو جهان بر سر من ریخته شده است.
آهم دمادم همزبان، هم زانویم اشک روان
داغ جوانم ارمغان
هوش مصنوعی: آه‌هایم به طور مداوم می‌گویند، در دل همراز و همدم من اشک‌هایی می‌ریزد. درد جوانی‌ام، هدیه‌ای است که به همراه دارم.
غم هم سفر، ره راحله، دل زاد و سرها رهبرم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: غم همراه سفر است و دل و سر، راهنمای من هستند. غم و اندوه به من اجازه می‌دهند که در این دنیا قدم بزنم و خاک هر دو جهان بر سرم می‌ریزند.
دشمن همی دانی چرا بی ساز و سامانم کند
وز عمد عریانم کند
هوش مصنوعی: می‌دانی چرا دشمن باعث می‌شود که به حالتی آشفته و ناآرام دچار شوم و به طور عمد مرا بی‌پوشش و Vulnerable بگذارد؟
تا کسوت کحلی فلک آراید از نو در برم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان لباس کحلی جدیدی برایم بپوشد، خاک هر دو جهان بر سرم خواهد بود.
گردون سراندازم ربود از دست خصم شوم پی
و اینها گمانم بود کی
هوش مصنوعی: آسمان را به عنوان تکیه‌گاه خود از دشمنان می‌گیریم و احساس می‌کنم که این تنها خیال و توهم است.
تا از نو اندازد به سر این کهنه نیلی معجرم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی می‌خواهد دوباره به زندگی و تجربه‌های گذشته خود برگردد و احساسات و خاطرات قدیمی را تجربه کند، در حالی که در دنیای پر از چالش‌ها و مشکلاتی که در آن زندگی می‌کند، قرار دارد. او به نوعی احساس می‌کند که بار زندگی بر دوش او سنگینی می‌کند و شاید آرزوی بازگشت به سادگی یا شیرینی‌های گذشته را دارد.
تو تشنه لب جان بسپری من زنده با این چشم تر
ماندن ز مردن تلخ تر
هوش مصنوعی: اگر تو از شدت تشنگی جان بسپاری، من با این چشمان اشک‌آلود و زنده‌ام، که زندگی برایم از مردن هم تلخ‌تر است.
کاش از جهان دریا و جو خشک آمدی آبشخورم
خاک دو عالم برسرم
هوش مصنوعی: ای کاش به جای دنیای پرآشوب و بی‌ثمر، دریا و آبی از آن می‌آمدی تا من با آن سیراب شوم و زمین و آسمان را بر سرم داشته باشم.
صد بحر مرجانم برفت از کف که مرجانش بها
داد از که جویم زین جفا
هوش مصنوعی: من بسیاری از ارزش‌ها و زیبایی‌ها را از دست دادم، چون کسی که این زیبایی‌ها را به من داد، حالا دیگر در دسترس نیست و من از این بی‌وفایی رنج می‌برم.
در لجه ی کین تا فرو شد این گرامی گوهرم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: در دل طوفان خشم و عداوت، تا زمانی که این ارزشمندترین گوهر من (عزیزم) به درون زمین فرو برود، همه چیز بر سر من می‌ریزد و دنیایم را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
صد آسمان کیوان نحس از برج اقبالم سیه
سر زد که زان حالم تبه
هوش مصنوعی: صد آسمان کیوان شوم به روزگار بدی که از بداقبالی من، این وضعیت به وجود آمده است و حال من به شدت خراب است.
در خاک تا بنهفت رخ رخشنده تابان اخترم
خاک دو عالم برسرم
هوش مصنوعی: در زمین، هنگامی که چهره روشنی و درخشانم را پنهان کنند، بر سرم خاک هر دو جهان خواهد بود.
دوران چو شد ساقی همی بر سنگ زد مینای من
کز غم کند صهبای من
هوش مصنوعی: زمانی که ماهیت زندگی به ماجراهای مختلف می‌گذرد، ساقی با کوبیدن مینا (جام شراب) بر سنگ، یادآوری می‌کند که نوشیدن باده‌ام به خاطر غم و اندوهی است که دلم را آزار می‌دهد.
در بزم عاشورا کنون انباشت از خون ساغرم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: در جشن عاشورا، به حدی از خون انباشته شده‌ام که خاک دو جهان بر سرم سنگینی می‌کند.
بر آستان بندگی تا رخ نهاد از مسکنت
دارد صفایی سلطنت
هوش مصنوعی: در برابر درگاه خداوندی، وقتی که با خضوع و فقر به او روی آوریم، آنجا به قدری زیبا و باارزش است که مانند سلطنت می‌ماند.
ور در قیامت نشمری باز از سگان این درم
خاک دو عالم بر سرم
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت به حساب پس نیاوری، این سگان دنیا بر من خاک خواهند ریخت و من را به خاک خواهند سپرد.