شمارهٔ ۱۹
یکی ای صبا تو برای خدا
قدم از مدینه رنجه نما
برو از وفا سوی نینوا
به پدر بگوی و برادرم
که غریب کوی ولا پدر
نه اسیر بند بلا پدر
نه قتیل تیغ جفا پدر
ننهی چرا قدس به سرم
نه شروط برادری چنین
نه خود آیین پدری چنین
نه طریقه ی مادری چنین
که من این رویه به سر برم
نه رفیق غمم شدی اخا
نه به پرسشم آمدی اخا
نه برم قدمی زدی اخا
ز شما کنم گله یا پدرم
همه مهر برادری چه شد
شم و شیوه خواهری چه شد
رگ و ریشه مادری چه شد
که چنین فکنده از نظرم
ز فساد سپهر و ستیز قمر
ز غرور قضا و عناد قدر
ز چه همره خود نبرده پدر
چو دگر کسان درین سفرم
تو بیا به تاب و تبم ببین
غم و انده و تعبم ببین
گذران روز و شبم ببین
ز گلوی خشک و چشم ترم
همه شب ز غمت چو شمع سحر
رودم ز دو دیده خون جگر
چه شود که نهی قدمم به سر
که به خاکپای تو جان سپرم
پی سیر آن روضات صفا
پر و بال من ز قفس بگشا
نشدم ز داغ غمت رها
که شکسته بال و گسسته پرم
به درون پر شررم نگر
لب خشک و چشم ترم نگر
به دم پدر پدرم نگر
که نفس نفس همه دم بترم
عجب آیدم ز وفای تو
ز وفای جفانمای تو
به که رو کنم ز جفای تو
ز تو شکوه خود به کجا برم
همه پاره ی دل غذای من
همه اشک دیده دوای من
نبود اگر این دو برای من
چبود دوا و غذای دگرم
به مرض شده تاهمه مبتلا
به رضای حق آمده ام رضا
ولی از تو تا شده ام جدا
نه رضا ز قضا و نه از قدرم
نه صفایی ازین عزا همی
عبث آمده نوحه سرا همی
که رقم کنی به عطا همی
ز سگان خاصه ی این درم
اطلاعات
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی ای صبا تو برای خدا
قدم از مدینه رنجه نما
هوش مصنوعی: ای بادی که به نسیمهای بهاری میوزی، برای خدا کمی زحمت بکش و از شهر مدینه عبور کن.
برو از وفا سوی نینوا
به پدر بگوی و برادرم
هوش مصنوعی: برو و از وفا به نینوا برو و به پدر و برادرم بگو.
که غریب کوی ولا پدر
نه اسیر بند بلا پدر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تنهایی و غربت در مسیر عشق و معرفت اشاره میکند. او از اینکه به دور از محبت و جذبه خاصی است، ابراز ناراحتی میکند و نشان میدهد که درد و رنج او ناشی از فقدان ارتباط با یک فضای معنوی و عشق خالص است. زندگی و مشکلات او مانند اسیری در بند سختیها به نظر میرسد و احساس میکند که در این مسیر تنهاست.
نه قتیل تیغ جفا پدر
ننهی چرا قدس به سرم
هوش مصنوعی: چرا در برابر سختیها و ظلمها تسلیم بشود، در حالیکه من به سرزمین مقدس فکر میکنم؟
نه شروط برادری چنین
نه خود آیین پدری چنین
هوش مصنوعی: نه اینگونه است که برادری باید باشد و نه اینگونه است که پدری باید رفتار کند.
نه طریقه ی مادری چنین
که من این رویه به سر برم
هوش مصنوعی: هیچ راهی مانند راه من وجود ندارد که این طور به زندگی خود ادامه دهم.
نه رفیق غمم شدی اخا
نه به پرسشم آمدی اخا
هوش مصنوعی: ای کاش رفیق غمهایم میشدی، یا حداقل به سراغم میآمدی و از حالم جویا میشدی.
نه برم قدمی زدی اخا
ز شما کنم گله یا پدرم
هوش مصنوعی: من از طرف شما گلایهای ندارم و نمیخواهم قدمی از گامهای شما بردارم، یا پدرم را متهم کنم.
همه مهر برادری چه شد
شم و شیوه خواهری چه شد
هوش مصنوعی: چرا محبت و دوستی برادرانه کم رنگ شده است و شیوهی محبت خواهری چه شده است؟
رگ و ریشه مادری چه شد
که چنین فکنده از نظرم
هوش مصنوعی: چرا آن ارتباط عمیق و محبتآمیز با مادرم از نظرم دور شده و کمرنگ گشته است؟
ز فساد سپهر و ستیز قمر
ز غرور قضا و عناد قدر
هوش مصنوعی: از ناپاکی آسمان و جنگ و جدلهای ماه، به خاطر تکبر سرنوشت و دشمنی قضا.
ز چه همره خود نبرده پدر
چو دگر کسان درین سفرم
هوش مصنوعی: چرا پدرم مرا در این سفر با خود نمیبرد، همانطور که دیگران را میبرند؟
تو بیا به تاب و تبم ببین
غم و انده و تعبم ببین
هوش مصنوعی: تو بیا و حال و روز من را ببین، درد و غم و سختیهایی که دارم را مشاهده کن.
گذران روز و شبم ببین
ز گلوی خشک و چشم ترم
هوش مصنوعی: روز و شب های زندگیام را ببین که چگونه با گلویی خشک و چشمانی اشکبار سپری میشود.
همه شب ز غمت چو شمع سحر
رودم ز دو دیده خون جگر
هوش مصنوعی: هر شب دلم از غم تو میسوزد و مانند شمعی که در شب میسوزد، اشکهایم مانند خون جگر از چشمانم میریزد.
چه شود که نهی قدمم به سر
که به خاکپای تو جان سپرم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه مشکلی دارد اگر من قدم هايم را متوقف کنم و سر به پای تو بگذارم، زیرا در آن صورت جانم را فدای تو میکنم. در واقع، شاعر از عشق و ارادت عمیق خود به معشوق صحبت میکند و نشان میدهد که تمایل دارد همه چیز خود را برای او قربانی کند.
پی سیر آن روضات صفا
پر و بال من ز قفس بگشا
هوش مصنوعی: به دنبال آن باغهای زیبا و دلانگیز هستم، بال و پر من را از این قفس آزاد کن.
نشدم ز داغ غمت رها
که شکسته بال و گسسته پرم
هوش مصنوعی: نتوانستم از درد ناشی از غم تو رهایی پیدا کنم، چون بال و پرم شکسته است و قادر به پرواز نیستم.
به درون پر شررم نگر
لب خشک و چشم ترم نگر
هوش مصنوعی: به درون خودم نگاه کن و ببین که چگونه با شرم و خجالت لبم خشک و چشمانم پر از اشک است.
به دم پدر پدرم نگر
که نفس نفس همه دم بترم
هوش مصنوعی: به دمی که پدر بزرگم داشته نگاه کن، که در آن نفس کشیدنش، همه دمهای من را میفشارد و تحت تاثیر قرار میدهد.
عجب آیدم ز وفای تو
ز وفای جفانمای تو
هوش مصنوعی: من از وفای تو و همچنین وفای ظاهری و باطنیات شگفتزدهام.
به که رو کنم ز جفای تو
ز تو شکوه خود به کجا برم
هوش مصنوعی: به چه کسی شکایت کنم از ظلمهایی که تو در حق من کردی؟ و از خودم چه بگویم و کجا بروم؟
همه پاره ی دل غذای من
همه اشک دیده دوای من
هوش مصنوعی: تمامی ذرات وجودم، معشوق من هستند و همه اشکهایم، تسکیندهنده دردهایم.
نبود اگر این دو برای من
چبود دوا و غذای دگرم
هوش مصنوعی: اگر این دو شخص در کنار من نبودند، هیچ دارو یا غذایی دیگر برایم مهم نبود.
به مرض شده تاهمه مبتلا
به رضای حق آمده ام رضا
هوش مصنوعی: من دچار بیماری شدم و همه را به رضایت خداوند دچار کردهام؛ من به خاطر رضایت او آمدهام.
ولی از تو تا شده ام جدا
نه رضا ز قضا و نه از قدرم
هوش مصنوعی: اما از تو جدا نشدهام نه به رضای قضا و نه به تقدیرم.
نه صفایی ازین عزا همی
عبث آمده نوحه سرا همی
هوش مصنوعی: این روزها هیچ شادی و خوشحالی در این عزا وجود ندارد و فقط ناله و غم میزنیم.
که رقم کنی به عطا همی
ز سگان خاصه ی این درم
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با بخششهای خود، دیگران را تحت تأثیر قرار دهی، باید به افراد خاصی که در اطراف خودت هستند توجه کنی.