گنجور

شمارهٔ ۱۷

بار غم بنشسته سنگین بر دلم
ناقه کی خیزد به زیر محملم
آخر ز دلازاری شرمی ای فلک
تا به کی ستمکاری شرمی ای فلک
او شهید و ما اسیر اینک به راه
خود چه بود این حسرت افزا منزلم
یا رب این وادی کجا کز هول آن
ماند بر سر دست و دستی بر دلم
سینه و جان را دریغا زین سفر
نیست غیر از داغ و حسرت حاصلم
گلعذاران را که بستر خون و خاک
پایی اندر راه و پایی در گلم
چون دل از تن های بی سر برکنم
یا کی از سرهای بی تن بگسلم
شد گرفتار دو جا یک قطره خون
سخت افتاده است کاری مشکلم
بعد آن خورشید اختر سوز باد
آه آتشبار شمع محفلم
آه کز موج سرشک تشنگان
کشتیم بشکست و دور از ساحلم
سوخت ما را جان درین آتش هنوز
ای عجب برخاست رویین هیکلم
داغ مرگ نوخطان پاکباز
کرد نقش کامرانی باطلم
شد صفایی با غم آن کشتگان
مردن آسان زندگانی مشکلم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بار غم بنشسته سنگین بر دلم
ناقه کی خیزد به زیر محملم
هوش مصنوعی: بار سنگینی از غم بر دلم نشسته و نمی‌دانم که کی این غم از روی دلم برداشته خواهد شد.
آخر ز دلازاری شرمی ای فلک
تا به کی ستمکاری شرمی ای فلک
هوش مصنوعی: ای آسمان، تا کی باید در برابر درد و رنج انسان‌ها ستمگری کنی؟ چه زمانی به خود می‌آیی و از این رفتار شرمنده می‌شوی؟
او شهید و ما اسیر اینک به راه
خود چه بود این حسرت افزا منزلم
هوش مصنوعی: او به شهادت رسیده و ما در اسارت هستیم، حالا ببینید در این مسیر چه حسرتی در دل داریم برای سرزمین خود.
یا رب این وادی کجا کز هول آن
ماند بر سر دست و دستی بر دلم
هوش مصنوعی: ای خدا، این سرزمین کجاست که به خاطر ترس آن، بر دستانم ایستاده‌ام و دستی بر دلم گذاشته‌ام؟
سینه و جان را دریغا زین سفر
نیست غیر از داغ و حسرت حاصلم
هوش مصنوعی: در این سفر غم‌انگیز، جز درد و حسرت چیزی برای من باقی نمانده است.
گلعذاران را که بستر خون و خاک
پایی اندر راه و پایی در گلم
هوش مصنوعی: این بیت به وصف حال کسانی می‌پردازد که در مسیر زندگی شان، به رغم سختی‌ها و چالش‌ها، همواره در تلاش و کوشش هستند. آن‌ها در عین حال که با مشکلات روبرو هستند و در شرایط دشوار به سر می‌برند، عشق و زیبایی را در زندگی خود حفظ می‌کنند. به عبارت دیگر، این افراد در میان خاک و خون، همواره به دنبال جوانه‌زنی و رشد هستند.
چون دل از تن های بی سر برکنم
یا کی از سرهای بی تن بگسلم
هوش مصنوعی: وقتی که دلم را از بدن‌های بی‌سر جدا کنم، آیا می‌توانم سرهای بی‌بدن را نیز از هم بکنم؟
شد گرفتار دو جا یک قطره خون
سخت افتاده است کاری مشکلم
هوش مصنوعی: من در دو جا گرفتار شده‌ام و در این میان یک قطره خون به سختی به زمین افتاده است و با این حال کارهایم بسیار مشکل است.
بعد آن خورشید اختر سوز باد
آه آتشبار شمع محفلم
هوش مصنوعی: پس از آن خورشید، ستاره‌ای سوزان و باد، آتش شمع گردهمایی من را به وجود آورد.
آه کز موج سرشک تشنگان
کشتیم بشکست و دور از ساحلم
هوش مصنوعی: آه، از گریه‌های تشنگان که با شدت فراوانی به بیرون تراوش کرد، موجب شد که دل ما بشکند و اکنون در دوری از ساحل خودم احساس تنهایی می‌کنم.
سوخت ما را جان درین آتش هنوز
ای عجب برخاست رویین هیکلم
هوش مصنوعی: ما در این آتش به شدت در حال سوختن هستیم، اما عجیب است که هنوز هم خودم را با قدرت و استقامت بالا نگه داشته‌ام.
داغ مرگ نوخطان پاکباز
کرد نقش کامرانی باطلم
هوش مصنوعی: مرگ جوانان بی‌گناه باعث به تصویر کشیده شدن ناپاکی و فساد می‌شود و بر سرنوشت و کامیابی‌های آن‌ها اثر می‌گذارد.
شد صفایی با غم آن کشتگان
مردن آسان زندگانی مشکلم
هوش مصنوعی: غم از دست دادن مردان کشت شده، به من آرامش و صفا بخشیده است؛ حالا زندگی برایم راحت‌تر شده است.