گنجور

شمارهٔ ۱۶

شاهی که برد سجده به خاک درش افلاک
آغشته به خون خفت به خاکش تن صد چاک
آن سر که ز گیسوی نبی داشتی افسر
لب تشنه و مجروح شد آویزه ی فتراک
یک دشت فزون خیره کش بی گنه آویز
نز قهر ولی بیم و نه از خشم خدا باک
زین سو همه سستی تن و سختی پیمان
زان سو همه تیغ ستم و بازوی چالاک
سرهای عطش سوخته یکسر همه برنی
تن های لگدکوفته یکسان همه با خاک
تن ها به تب آشفته تر از سینه مجروح
جان ها به لب آزرده تر از خاطر غمناک
ز آن سفله ی شامی به بنات شه یثرب
خاکم به دهان قصد پرستاری حاشاک
بی دیده حشمت نگرستن به چه زهره
چهر حرم حرمت کل صرصر هتاک
ذوق تو فرامش نکند ذایقه ی صبر
شیرینی شکر نبرد تلخی تریاک
خون تو امان بخش دماء دو جهان است
حرف است که خون می نتوان کرد به خون پاک
بی فر تولای تو توحید صفایی
آمیخته کفری است به صد زندقه و اشراک

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهی که برد سجده به خاک درش افلاک
آغشته به خون خفت به خاکش تن صد چاک
هوش مصنوعی: شاهی که قدرت و عظمتش باعث سجده کردن آسمان‌ها بر درگاهش بود، در پایان به خاک افتاد و بدنش در جنگ و نبردها چاک‌چاک شد.
آن سر که ز گیسوی نبی داشتی افسر
لب تشنه و مجروح شد آویزه ی فتراک
هوش مصنوعی: آن سَر که تاج‌دار و زیبا بود، اکنون به خاطر تشنگی و زخم‌هایش افتاده و در حال آویختن به دامان سرنوشت است.
یک دشت فزون خیره کش بی گنه آویز
نز قهر ولی بیم و نه از خشم خدا باک
هوش مصنوعی: در یک دشت وسیع، بی‌گناهی در حال آسیب دیدن است، ولی هیچ ترسی از قهر و خشم خدا ندارد.
زین سو همه سستی تن و سختی پیمان
زان سو همه تیغ ستم و بازوی چالاک
هوش مصنوعی: از این طرف، تنها ضعف و ناتوانی وجود دارد و از آن طرف، همه‌چیز با ظلم و ستم همراه است و نیرویی قوی در کار است.
سرهای عطش سوخته یکسر همه برنی
تن های لگدکوفته یکسان همه با خاک
هوش مصنوعی: سرهای تشنه و سوخته به طور کامل در کنار هم قرار دارند و بدن‌هایی که زیر پا مانده‌اند، همه به یک اندازه با خاک یکی شده‌اند.
تن ها به تب آشفته تر از سینه مجروح
جان ها به لب آزرده تر از خاطر غمناک
هوش مصنوعی: تن‌ها در عذابی شدید و بی‌قراری به سر می‌برند و سینه‌ها به خاطر زخم‌های عمیق در رنج هستند. جان‌ها نیز در نهایت خستگی و تیرگی قرار دارند و از غم و اندوه به شدت آشفته هستند.
ز آن سفله ی شامی به بنات شه یثرب
خاکم به دهان قصد پرستاری حاشاک
هوش مصنوعی: از آن فرد پست شامی، خاکم به دهان این دختران شهر یثرب را به قصد پرستاری می‌کشم، اما چنین چیزی محال است.
بی دیده حشمت نگرستن به چه زهره
چهر حرم حرمت کل صرصر هتاک
هوش مصنوعی: با چشمی خالی و بدون قدرت نمی‌توان به زیبایی‌ها نظر افکند. چگونه می‌توان به چهره‌ی زیبا و با حرمت حرم نگاه کرد در حالی که آن حرم در برابر طوفان بی‌احترامی قرار دارد؟
ذوق تو فرامش نکند ذایقه ی صبر
شیرینی شکر نبرد تلخی تریاک
هوش مصنوعی: ذوق و شوق تو باعث می‌شود که طعم صبر را فراموش نکنم. تلخی تریاک را شیرینی شکر از بین نمی‌برد.
خون تو امان بخش دماء دو جهان است
حرف است که خون می نتوان کرد به خون پاک
هوش مصنوعی: خون تو باعث نجات و زندگی دو جهان است و این فقط یک ادعا نیست که بتوان خون را با خون ناپاک عوض کرد.
بی فر تولای تو توحید صفایی
آمیخته کفری است به صد زندقه و اشراک
هوش مصنوعی: در وجود من، محبت و ارادت به تو، مانند صفایی دارد که اگر در آن کفر و زندقه و شرک هم باشد، هیچ تفاوتی نخواهد کرد.