شمارهٔ ۱۵
سرها همه بر نیزه و تن ها همه بر خاک
از کین زمین آه و ز بی مهری افلاک
تا هوش همی راه سپارد سر بی تن
تا دیده همی کار کند پیکر صد چاک
تن ها همه انباشته در خاک و به خون در
سرها همه آویخته از حلقه ی فتراک
بر هرتن مجروح و دل ریش و لب خشک
صد چشمه روان بیشتر از دیده ی نمناک
در ریختن خون عزیزان همه اسراف
در بذل کمین شربت آبی همه امساک
ای وای بر آن قوم که حرمت نشناسند
از خون تن پاک تو تا خون دل تاک
در حیز امکان مگر این است اگر هست
جوری که بدو پی نبرد پایه ی ادراک
سیراب تر از باغ بهشت آل نبی بود
چاره ی لب خشک ار شدی از دیده ی نمناک
این باد مخالف ز کجا خاست که آمیخت
هفتاد چمن لاله و گل با خس و خاشاک
نگذاشت اثر اهل زنا ز آل پیمبر
چو از دولت جمشید نشان صولت ضحاک
ران بر رگ دل نشتر این داغ صفایی
وز اشک بشو نامه ی آلوده ی ناپاک
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرها همه بر نیزه و تن ها همه بر خاک
از کین زمین آه و ز بی مهری افلاک
هوش مصنوعی: بر رفتار و وضعیت حاکم بر سرزمین، سرهای برید شده بر نیزهها و بدنها بر خاک، از کینه و دشمنی زمین و بیتوجهی آسمانها حکایت میکند.
تا هوش همی راه سپارد سر بی تن
تا دیده همی کار کند پیکر صد چاک
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که وقتی انسان از هوش و تفکر استفاده میکند، میتواند به گونهای عمل کند که انگار وجودی بدون جسم دارد و فقط با استفاده از خیالات و فکر، دنیای پیرامونش را تجزیه و تحلیل کند. در این حالت، حتی اگر بدن در حال فعالیت باشد، فکر و ذهن او در حال انجام کارهایی عمیق و پیچیده است.
تن ها همه انباشته در خاک و به خون در
سرها همه آویخته از حلقه ی فتراک
هوش مصنوعی: تنها در خاک پنهان شدهاند و سرها با خون آغشته و از حلقهی فتراک آویزان هستند.
بر هرتن مجروح و دل ریش و لب خشک
صد چشمه روان بیشتر از دیده ی نمناک
هوش مصنوعی: برای هر کسی که جراحتی دارد و دلش شکسته است و لبانش خشک، بیشتر از آنچه که از چشمهها میجوشد، اشک از چشمانش میریزد.
در ریختن خون عزیزان همه اسراف
در بذل کمین شربت آبی همه امساک
هوش مصنوعی: در از دست دادن و کشتن عزیزان، هیچ مبالغهای وجود ندارد و این کار همواره بیفایده است. در حالی که حتی در دادن یک قطره آب هم باید احتیاط کرد و از اسراف پرهیز کرد.
ای وای بر آن قوم که حرمت نشناسند
از خون تن پاک تو تا خون دل تاک
هوش مصنوعی: ای کاش بر آن قومی که حرمت و پاسداشت خون پاک تو را نمیشناسند، افسوس و حسرت بخوریم، تا جایی که حتی به خون دل تاک نیز اهمیت نمیدهند.
در حیز امکان مگر این است اگر هست
جوری که بدو پی نبرد پایه ی ادراک
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که چیزی وجود داشته باشد که ما نتوانیم آن را درک کنیم؟ اگر چنین چیزی باشد، به هیچ وجه نمیتوانیم به عمق آن پی ببریم.
سیراب تر از باغ بهشت آل نبی بود
چاره ی لب خشک ار شدی از دیده ی نمناک
هوش مصنوعی: اگر از چشمان پرآب و اشک خود به خوشحالی بنگری، چارهای برای لبان خشکیدهات بهتر از باغ بهشت و میوههای دلپذیر آن نیست.
این باد مخالف ز کجا خاست که آمیخت
هفتاد چمن لاله و گل با خس و خاشاک
هوش مصنوعی: این باد ناگهان از کجا وزید که همه زیباییهای چمن، یعنی لالهها و گلها، را با علفهای بیقیمت و ناچیز در هم آمیخت؟
نگذاشت اثر اهل زنا ز آل پیمبر
چو از دولت جمشید نشان صولت ضحاک
هوش مصنوعی: اثر زنازادگان نتوانست بر نسل پیغمبر影响 بگذارد، مانند اینکه نشان پادشاهی جمشید نتوانست بر قدرت ضحاک اثر بگذارد.
ران بر رگ دل نشتر این داغ صفایی
وز اشک بشو نامه ی آلوده ی ناپاک
هوش مصنوعی: به دل مثل یک زخم جراحی نگاه کن که این درد یک نوع زیبایی دارد و از اشکها میتوانیم دفتری که پر از گناه و ناپاکی است را تمیز کنیم.