۲۶- به دستور شهزاده ز امعای ملک
به دستور شهزاده ز امعای ملک
نمدمال چون سنده اخراج شد
ستم باره هیزی که صد ره فزون
به کفران و کین ننگ حجاج شد
به کیش ضلال ار همی چند سال
چو بوبکر مهدی منهاج شد
چو بینندگان را نظر گشت کور
سحاب سیه شمس وهاج شد
اباطیل شیطان بدان درج کرد
احادیث حق را اگر ماج شد
نه حجت خر ار خرقه علم دوخت
نه حاجی سگ ار پیرو حاج شد
وز این... خر مردم ریش گاو
رباینده ی رشوت و لاج شد
نگر عدل حق در مکافات وی
که چون عرض و مالش به تاراج شد
به عمری ستد رشوه اینک ورا
به کیفر گه ی دادن باج شد
سراپاش از پنبه داغ و زخم
بدن همچو دکان حلاج شد
ز شست قدر تیر تشنیع را
پس و پیش ناموسش آماج شد
به بومش چنان تاخت شاهین بیم
که سیمرغ قدرش غلیواج شد
چنان باز ادبارش بر باشه راند
که طاوس اقبالش دراج شد
حنا نوره و انگور وی غوره گشت
عسل سرکه و شکرش زاج شد
هم از سستی بختش آئینه خشت
هم از نکبتش چرم تیماج شد
چنان تیشه قهر زد ریشه اش
که در بی بری تاک او کاج شد
قدی کز مناعت چمیده چو سرو
چو پشت کژ از لطمه کجواج شد
به روباهش آن گونه زد گرگ چرخ
که شیر شکارافکنش ماج شد
چرا پود و تار شریعت به جهل
تند عنکبوت ار چه نساج شد
کجا چون براق این خر کهنه لنگ
فرس ران میدان معراج شد
سزد شیر افلاک عریان زید
چو بوزینه را جامه دیباج شد
نه توحید او بهتر از شرک بود
نه تسبیح او کمتر از خاج شد
کجا لولئین رود سیال زاد
کجا ساتکین ابر شجاع شد
نه خرمهره ای در بها گوهر است
نه هر استخوان در شرف عاج شد
کجا موش کر شیر قهار زیست
کجا بار کین بحر مواج شد
بهل کو ز سر دعوی خسروی
خروس ار چه دارنده ی تاج شد
نداننده ی بازی طاق و جفت
نماینده ی راز لیلاج شد
بدل بأس روح الله اش ثبت گشت
وگر در سجل عبده الراج شد
ازین رفع و نفع و ازین نهب و سلب
چو شب روز و روشن بر او راج شد
صفائی به تاریخ اخراج وی
رقم زد نمدمال اخراج شد
۱۲۷۴ق
۲۵- تاریخ موقوفه های یغما که صفائی ساخته و یغما قطعه شعر را سروده است: خداوند غنی را عجز و فقر و خجلت یغما۲۷- شخص شقاق و شیطنت شد به جهنم از جهان: شخص شقاق و شیطنت شد به جهنم از جهان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به دستور شهزاده ز امعای ملک
نمدمال چون سنده اخراج شد
هوش مصنوعی: به دستور شاهزاده، نمدمالی که از دل و جان کشور به وجود آمده بود مانند سنده بیرون آمد.
ستم باره هیزی که صد ره فزون
به کفران و کین ننگ حجاج شد
هوش مصنوعی: ظلم و ستمی که بارها و بارها بر افراد رفته، به اندازهای زیاد است که باعث ننگ و عیب حجاج شده است.
به کیش ضلال ار همی چند سال
چو بوبکر مهدی منهاج شد
هوش مصنوعی: اگر تو سالها به راهی نادرست بروی، مانند بوبکر مهدی، سرانجام به حقیقت دست نخواهی یافت.
چو بینندگان را نظر گشت کور
سحاب سیه شمس وهاج شد
هوش مصنوعی: زمانی که دیدگان ناظران به تاریکی رفته است، همانند ابر سیاه، نور درخشان خورشید محو و پنهان میشود.
اباطیل شیطان بدان درج کرد
احادیث حق را اگر ماج شد
هوش مصنوعی: شیطان دروغها و افکار نادرست را با احادیث حق و درست آمیخته است، اگر کسی به این موضوع توجه نکند و دچار اشتباه شود.
نه حجت خر ار خرقه علم دوخت
نه حاجی سگ ار پیرو حاج شد
هوش مصنوعی: نه علم و دانش کسی را به حقیقت نمیرساند و نه زیارت و سفر به مکانهای مذهبی، اگر با نیت خالص و از روی فهم نباشد. به عبارت دیگر، تنها نام و ظاهر به تنهایی کافی نیستند، بلکه باطن و نیت نیز باید درست و واقعی باشند تا ارزشمند باشند.
وز این... خر مردم ریش گاو
رباینده ی رشوت و لاج شد
هوش مصنوعی: و از این به بعد، آن کسی که به مردم ظلم میکند و از فساد و رشوهخواری سود میبرد، به سرنوشت تلخی دچار خواهد شد.
نگر عدل حق در مکافات وی
که چون عرض و مالش به تاراج شد
هوش مصنوعی: نگاه کن به عدالت الهی در مجازات او، که وقتی دارایی و ثروتش از دستش رفت، چه اتفاقی افتاد.
به عمری ستد رشوه اینک ورا
به کیفر گه ی دادن باج شد
هوش مصنوعی: او که سالها رشوه میگرفت، حالا خود با مجازات پرداخت باج روبرو شده است.
سراپاش از پنبه داغ و زخم
بدن همچو دکان حلاج شد
هوش مصنوعی: تمام بدنش پر از زخم و درد شده و حالش مثل دکان حلاج که پر از پنبه است، به نظر میرسد.
ز شست قدر تیر تشنیع را
پس و پیش ناموسش آماج شد
هوش مصنوعی: در اثر تیر تشنیع، شرافت و حیثیت او زیر سوال رفت و مورد حمله قرار گرفت.
به بومش چنان تاخت شاهین بیم
که سیمرغ قدرش غلیواج شد
هوش مصنوعی: شاهین به قدری به پرندهای که در آسمان اوج میگیرد، حمله میکند که حتی سیمرغ، که نماد قدرت و عظمت است، تحت تأثیر قرار میگیرد و از عظمتش کاسته میشود.
چنان باز ادبارش بر باشه راند
که طاوس اقبالش دراج شد
هوش مصنوعی: به گونهای که در موقعیت ناخوشایندش، خوشبختیاش به طوری تغییر کرد که همچون طاووس، تنگدستی و بدبینی را تجربه کرد.
حنا نوره و انگور وی غوره گشت
عسل سرکه و شکرش زاج شد
هوش مصنوعی: ابتدا حنا نوره، که به نظر میرسد اشاره به زیبایی و خوشحالی دارد. سپس به انگور و حال آن اشاره میشود که میتواند به شیرینی و لطافت زندگی تشبیه شود. در نهایت، در کنار عسل و سرکه و شکر، زاج با ویژگیهای خاص خود به تصویر کشیده میشود. این جمله به نوعی به دگرگونی و تغییرات در زندگی اشاره دارد، جایی که هر چیز به نوعی به ترکیبی از خوبیها و بدیها تبدیل میشود.
هم از سستی بختش آئینه خشت
هم از نکبتش چرم تیماج شد
هوش مصنوعی: بخت او به قدری ضعیف است که حتی آینهها به سنگ تبدیل شدهاند و از بدشانسیاش، چرم نیز بیکیفیت شده است.
چنان تیشه قهر زد ریشه اش
که در بی بری تاک او کاج شد
هوش مصنوعی: نابودی و ضربهای که از قهر و غضب به ریشهاش وارد شد، به قدری عمیق بود که در نهایت، آن تاک به شکل و شمایل یک کاج در آمد.
قدی کز مناعت چمیده چو سرو
چو پشت کژ از لطمه کجواج شد
هوش مصنوعی: قدی که به خاطر زیبایی و وقار خود چون سرو راست ایستاده است، به نظر میرسد از ضربههای نادرست و نامناسب، به شکلی کج و معوج درآمده است.
به روباهش آن گونه زد گرگ چرخ
که شیر شکارافکنش ماج شد
هوش مصنوعی: گرگ به طور چابک و ماهرانهای به روباه حمله کرد، به طوری که حالتی شگفتانگیز و ترسناک به او داد.
چرا پود و تار شریعت به جهل
تند عنکبوت ار چه نساج شد
هوش مصنوعی: چرا اصول و قوانین دین مانند رشتههای نازک وFragile، به دور جهل و نادانی مانند تارهای عنکبوت پیچیده شدهاند، حتی اگر با دقت بافته شده باشند؟
کجا چون براق این خر کهنه لنگ
فرس ران میدان معراج شد
هوش مصنوعی: کجا میتوان یافت مانند این اسب دیرینه و کمقدرت، که در میدان معراج به ارتفاعات بالا برود؟
سزد شیر افلاک عریان زید
چو بوزینه را جامه دیباج شد
هوش مصنوعی: شایسته است که شیر آسمان بر دستان عریان بزند، همانطور که لباس زرق و برق بر تن بوزینه مینشیند.
نه توحید او بهتر از شرک بود
نه تسبیح او کمتر از خاج شد
هوش مصنوعی: نه یکتاپرستی او برتر از شرک است، و نه ستایش او کمتر از بیخبری و بیاعتنایی به حقیقت محسوب میشود.
کجا لولئین رود سیال زاد
کجا ساتکین ابر شجاع شد
هوش مصنوعی: آیا میتوان سیالی را در جایی یافت که لؤلؤها به طور آزاد در آن جریان داشته باشند؟ آیا میتوان دید که ابری با شجاعت در آسمان به پرواز درآید؟
نه خرمهره ای در بها گوهر است
نه هر استخوان در شرف عاج شد
هوش مصنوعی: در دنیای ارزشها، هر چیزی قیمت و ارزش خاص خود را دارد و نمیتوان به سادگی به همه چیز بها داد. همچنین، برخی چیزها از ابتدا دارای ارزش هستند و نمیتوان آنها را به چیزی که به ظاهر باارزشتر به نظر میرسد، تبدیل کرد.
کجا موش کر شیر قهار زیست
کجا بار کین بحر مواج شد
هوش مصنوعی: این بیت به تداوم مخالفت و مبارزه میان افراد ضعیف و قوی اشاره دارد. در آن به مکان و زمانهایی اشاره میشود که موشهای ضعیف در برابر شیرهای قوی و قهار قرار میگیرند و این نشاندهنده تضاد بین قدرت و ضعف است. همچنین، به تحولی در وضعیت اشاره میکند که در آن بار سنگینی به وجود آمده و آب دریا به حالت متلاطم درآمده است. به طور کلی، معنای آن به مبارزات و چالشهای زندگی و عدم تعادل در روابط قدرت پرداخته است.
بهل کو ز سر دعوی خسروی
خروس ار چه دارنده ی تاج شد
هوش مصنوعی: مهم نیست چه کسی با ادعای سلطنت و بزرگی به میدان میآید، اگر حتی مانند خروس تاج بر سر داشته باشد، در نهایت ارزش و مقام او به ذاتش بستگی دارد.
نداننده ی بازی طاق و جفت
نماینده ی راز لیلاج شد
هوش مصنوعی: کسی که از بازی طاق و جفت خبر ندارد، به نماد اسرار و حالتی خاص تبدیل شده است.
بدل بأس روح الله اش ثبت گشت
وگر در سجل عبده الراج شد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تحول روحی و معنوی انسان اشاره دارد. او میگوید که اگر روح خدا در وجود انسان عمیقاً ثبت شود، این فرد دیگر به عنوان یک بنده معمولی شناخته نمیشود و میتواند به مقام والاتری دست یابد. در واقع، او به رابطه عمیق بین انسان و خدا و تأثیر آن بر هویت و ذات انسانی اشاره میکند.
ازین رفع و نفع و ازین نهب و سلب
چو شب روز و روشن بر او راج شد
هوش مصنوعی: از این کارها و منافع و از این دزدیها و سلبها، مثل اینکه شب و روز روشن بر او روشن شده است.
صفائی به تاریخ اخراج وی
رقم زد نمدمال اخراج شد
هوش مصنوعی: در تاریخ اخراج او، تحولی مثبت و زیبا به وجود آمد و نمادها و نشانههای خوبی ایجاد شدند.
۱۲۷۴ق
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عشق میتواند فرد را از واقعیتها و ناکامیها دور کند و در دل او آرامش و نیکبختی به ارمغان بیاورد. عشق به عنوان یک نیروی مثبت، مانند نوری است که تاریکیها را از بین میبرد و زندگی را زیباتر و دلپذیرتر میکند.