شمارهٔ ۹۱
هرکه یک دل به خطا درخم گیسوی تو بست
دل و جانی دگر از عهد به هرموی توبست
خط بطلان به سر قبله ی اسلام کشید
آنکه طاق کج محراب دو ابروی تو بست
در جهان فتنه ی هاروت سمر شد مگر او
صورت سحر خود از نرگس جادوی تو بست
هر سری عشق به سودای دلاشوب تو باخت
هر دلی مهر به بالای دلاجوی تو بست
هرکرا بود دلی در ره سودای تو برد
هرکرا بود سری بر سر گیسوی تو بست
غمزه و غنج و دلال آن چه در امکان ره داشت
بخت میمون تو برگردن آهوی تو بست
هرکرا کسوت غم زیب بدن سرخوش زیست
تا ز ثوب کفن احرام به مشکوی تو بست
ریختی خون دو کیهان ز سر انگشت و یکی
دست گردون نتوانست که بازوی تو بست
غمم از دست رقیب است و از او شادم باز
کو ره مدعیان را همه از کوی تو بست
بر رخ ابواب غم از نه فلکم باز گشود
هفت کوکب که ره از شش جهتم سوی توبست
صید تازی فتدش گرگ فلک چون روباه
هر که خود را چو صفایی به سگ کوی تو بست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرکه یک دل به خطا درخم گیسوی تو بست
دل و جانی دگر از عهد به هرموی توبست
هوش مصنوعی: هر کس که با دل و نیت نیکو به زیباییهای تو عشق ورزید، دیگر نه دلش به چیزی دیگر تعلق دارد و نه جانش از محبت تو جدا میشود.
خط بطلان به سر قبله ی اسلام کشید
آنکه طاق کج محراب دو ابروی تو بست
هوش مصنوعی: آن کسی که قامت کج تو را به شکل محراب درآورد، در واقع نشان بیاعتباری به قبلهی اسلام زد.
در جهان فتنه ی هاروت سمر شد مگر او
صورت سحر خود از نرگس جادوی تو بست
هوش مصنوعی: در جهان پر از آشفتگی و مشکلات، آیا ممکن است که او فقط با نگاه سحرآمیز تو که به مانند نرگس است، به حقیقتی زیبا دست یابد؟
هر سری عشق به سودای دلاشوب تو باخت
هر دلی مهر به بالای دلاجوی تو بست
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق تو دل بسته است، در واقع در جستجوی آرامش در دل ناآرامی تو بوده و هر قلبی که به تو محبت کرده، آرزوی نزدیکی به تو را داشته است.
هرکرا بود دلی در ره سودای تو برد
هرکرا بود سری بر سر گیسوی تو بست
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش برای عشق تو میتپد، هر کسی که بر سر موهای تو آرزو و خیال میبندد.
غمزه و غنج و دلال آن چه در امکان ره داشت
بخت میمون تو برگردن آهوی تو بست
هوش مصنوعی: نگاه فریبنده و رفتار دلنشین و ناز کردن او، همه آنچه که از خوشبختی ممکن بود، بر گردن آهوی تو آویخته است.
هرکرا کسوت غم زیب بدن سرخوش زیست
تا ز ثوب کفن احرام به مشکوی تو بست
هوش مصنوعی: هر کسی که لباس غم را بر تن کرده و به سرخوشی زندگی میکند، بالاخره باید از لباس کفن به عنوان احرام برای دنیای دیگر استفاده کند.
ریختی خون دو کیهان ز سر انگشت و یکی
دست گردون نتوانست که بازوی تو بست
هوش مصنوعی: با اشاره به قدرت و تأثیر فردی، گفته میشود که حتی با وجود عظمت و وسعت دو جهان، هیچ چیز نمیتواند قدرت و نیروی تو را محدود کند. این بیت به نوعی نشاندهنده برتری و توانایی فوقالعاده شخصیت مورد نظر است.
غمم از دست رقیب است و از او شادم باز
کو ره مدعیان را همه از کوی تو بست
هوش مصنوعی: غم من از رقیب است، اما در عین حال، به خاطر اینکه تو هستی، شادمانم. چرا که همه راههای رسیدن به افرادی که مرا آزار میدهند، از کوی تو بسته شده است.
بر رخ ابواب غم از نه فلکم باز گشود
هفت کوکب که ره از شش جهتم سوی توبست
هوش مصنوعی: بر چهرهی درهای اندوه، هفت ستاره از آسمان گشوده شدهاند، که راهی که به سمت توست از شش جهت دیگر میگذرد.
صید تازی فتدش گرگ فلک چون روباه
هر که خود را چو صفایی به سگ کوی تو بست
هوش مصنوعی: اگر چرخ فلک مثل گرگ به شکار بیفتد، آنکه خود را به صفای کوی تو پیوند زده، مثل روباه است.