گنجور

شمارهٔ ۹

ندارم فرصت از شوق گرفتاری تماشا را
مکن تعجیل صیاد اینقدر خون ریزی ما را
درین سودا چه سود اندرز من کز فرط حیرانی
نیابم فرق پای از سر که دانم زشت و زیبا را
به کفر و دین مفرما دعوت از عشقم که می ندهم
به صد تسبیح و زنار آن سر زلف چلیپا را
به نامیزد بتی شیرین که یکدم با دو نوشین لب
شفا بخشد ز صد عالم مرض چندین مسیحا را
چو در فردوس بخرامی بدین بالا عجب نبود
اگر با تیشه ی غیرت کنند از ریشه طوبی را
به جنت گر در آرندت بدین طلعت یقین دارم
که رضوان در حجاب شرم پوشد روی حورا را
بر او چون تو دختی رشک حورالعین خدا داند
که بر دوش بنی آدم چه منتهاست حوا را
ز شرم چشم گیرا بت مرارت ماند بر باده
ز رشک لعل سیرابت حلاوت رفت حلوا را
صفایی صبرم از دیدار مه رویان چه فرمایی
که نتوان دوخت چشم از دیدن خورشید حربا را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندارم فرصت از شوق گرفتاری تماشا را
مکن تعجیل صیاد اینقدر خون ریزی ما را
هوش مصنوعی: وقت ندارم، به خاطر شوق و علاقه‌ام به تماشا، عجله نکن صیاد! اینقدر برای ما خونریزی نکن.
درین سودا چه سود اندرز من کز فرط حیرانی
نیابم فرق پای از سر که دانم زشت و زیبا را
هوش مصنوعی: در این احساس و کلافگی چه فایده‌ای دارد که نصیحت‌هایم را گوش کنم، چون از شدت گیجی نمی‌توانم تفاوت بین خوب و بد را تشخیص دهم.
به کفر و دین مفرما دعوت از عشقم که می ندهم
به صد تسبیح و زنار آن سر زلف چلیپا را
هوش مصنوعی: عشق من آن‌قدر ارزشمند است که نمی‌توانم آن را فدای عقاید مختلف کنم. حتی اگر به من هزار بار تسبیح و دین ارائه دهند، باز هم نمی‌توانم از زیبایی و جذابیت آن سر زلف چشم‌نواز محبوبم دست بکشم.
به نامیزد بتی شیرین که یکدم با دو نوشین لب
شفا بخشد ز صد عالم مرض چندین مسیحا را
هوش مصنوعی: در محفل، بتی خوش‌صدا و دلنشین وجود دارد که با لبان شیرینش، قادر است از هزاران ناروایی و بیماری، شفاخواری برساند. این بت به نوعی مانند مسیحایی است که دردها و رنج‌های بسیاری را درمان می‌کند.
چو در فردوس بخرامی بدین بالا عجب نبود
اگر با تیشه ی غیرت کنند از ریشه طوبی را
هوش مصنوعی: اگر در بهشت و زیبایی‌های آن خوش بگذرانیم، شگفتی‌ای ندارد اگر کسانی با غیرت و تعصب، درخت طوبی را از ریشه بزنند.
به جنت گر در آرندت بدین طلعت یقین دارم
که رضوان در حجاب شرم پوشد روی حورا را
هوش مصنوعی: اگر تو را به بهشت ببرند، با چنین چهره‌ای که داری، مطمئنم که فرشته رضوان از شرم چهره حوریه را می‌پوشاند.
بر او چون تو دختی رشک حورالعین خدا داند
که بر دوش بنی آدم چه منتهاست حوا را
هوش مصنوعی: خدا می‌داند که چه لطف و اهمیتی بر دوش انسان‌ها وجود دارد، به ویژه در مورد تو که به زیبایی و جذابیت حوریان بهشتی می‌مانی.
ز شرم چشم گیرا بت مرارت ماند بر باده
ز رشک لعل سیرابت حلاوت رفت حلوا را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان آن معشوق، احساس درد و آهسته‌ای در دل ایجاد شده و شراب دیگری نیز به خاطر خشم و حسادت به رنگ لعل او، تلخی‌اش را از دست داده و حلاوت آن حلوا نیز فراموش شده است.
صفایی صبرم از دیدار مه رویان چه فرمایی
که نتوان دوخت چشم از دیدن خورشید حربا را
هوش مصنوعی: صبر من از دیدن چهره‌های زیبا چه بگویم وقتی که نمی‌توانم چشم از دیدن تابش خورشید بردارم؟