شمارهٔ ۷۶
گرنه در خورد یار دیرین است
تلخکامی به جان شیرین است
تا تو از چهره شرم مهر شدی
اشک ما نیز رشک پروین است
دل سرگشته ام به چنبر عشق
چون کبوتر به چنگ شاهین است
تا محرک صباست زلف ترا
کی دلی را امید تسکین است
در تو بیندکمال صنع حکیم
عارفی را که چشم حق بین است
جز تو با هیچ کس نورزم مهر
ور تو پیوسته با منت کین است
کارت از تیغ کج خود آمد راست
کی نیازت به تیر و زوبین است
سرکنم بی تو گر شبی به بهشت
خاک و خشتم فراش و بالین است
بست تا در تو جان صفایی را
نه غم دل نه ماتم دین است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرنه در خورد یار دیرین است
تلخکامی به جان شیرین است
هوش مصنوعی: اگر دوست قدیمیام را نداشته باشم، زندگی با تلخیها و ناکامیها همراه است، حتی اگر شرایط به ظاهر خوب باشد.
تا تو از چهره شرم مهر شدی
اشک ما نیز رشک پروین است
هوش مصنوعی: زمانی که چهره تو با شرم و محبت روشن شد، اشکهای ما هم به زیبایی و درخشانی پروین (ستارهای درخشان) میباشد.
دل سرگشته ام به چنبر عشق
چون کبوتر به چنگ شاهین است
هوش مصنوعی: دل آشفته و بیقرار من در چنگال عشق مانند کبوتر در دام شاهین است.
تا محرک صباست زلف ترا
کی دلی را امید تسکین است
هوش مصنوعی: تا زمانی که نسیم صبحگاهی زلف تو را تکان میدهد، هیچ دلی نمیتواند امید به آرامش داشته باشد.
در تو بیندکمال صنع حکیم
عارفی را که چشم حق بین است
هوش مصنوعی: در تو نشانههای کامل آفرینش یک حکیم عارف وجود دارد که با دیدی عمیق و درست به زیباییها و حقیقتها نگاه میکند.
جز تو با هیچ کس نورزم مهر
ور تو پیوسته با منت کین است
هوش مصنوعی: فقط با تو درگیر نیستم و با هیچکس دیگری نمیجنگم، محبت تو همیشه با نفع و ضرر همراه است.
کارت از تیغ کج خود آمد راست
کی نیازت به تیر و زوبین است
هوش مصنوعی: تو با تیزی و مهارت خاص خود میتوانی کارها را به درستی انجام دهی، بنابراین نیازی به ابزارهای دیگر مثل تیر و نیزه نداری.
سرکنم بی تو گر شبی به بهشت
خاک و خشتم فراش و بالین است
هوش مصنوعی: اگر شبی بدون تو در بهشت هم باشم، جای من از خاک و گل است و چیدمانم تنها بر روی زمین است.
بست تا در تو جان صفایی را
نه غم دل نه ماتم دین است
هوش مصنوعی: کسی که به تو پناه میآورد، روحش سرشار از روشنی و آرامش میشود و دیگر هیچ غمی برای دل یا اندوهی برای دینش نخواهد داشت.