گنجور

شمارهٔ ۷۴

به جای دوستی ار دشمنی سزای من است
جفا ز جانب جانان کمین جزای من است
گذشت و حسرتم افزود از آنکه گفت طبیب
علاج این مرض از لعل جان فزای من است
پس از هلاک به بالینم آی و فارغ باش
که این ملاطفت افزون ز خونبهای من است
ترا به الفت بیگانه عادتی است غریب
مرا بس این که خیال تو آشنای من است
ز اقتضای قضا دور نبود این تقسیم
که قرب بهره غیر و غمت برای من است
اگر ز اهل رشادم وگر ز خیل ضلال
به دیر و کعبه دعای تو مدعای من است
ز غیب چهره برافروز وگو بمیر مرا
اگر شهود تو موقوف بر فنای من است
به بی وفاییت اندر جهان برآمد نام
جز این ترا چه ثمر دیگر از جفای من است
کجا ز دوست صفایی مرا فراموشی است
به ملک جان و دل از وی تهی کجای من است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به جای دوستی ار دشمنی سزای من است
جفا ز جانب جانان کمین جزای من است
هوش مصنوعی: اگر به جای دوست داشتن، دشمنی می‌خوای به من تحمیل کنی، بدی‌ها و رنجش‌هایی که از طرف معشوق به من می‌رسد، مجازات من محسوب می‌شود.
گذشت و حسرتم افزود از آنکه گفت طبیب
علاج این مرض از لعل جان فزای من است
هوش مصنوعی: زمان گذشت و حسرت من بیشتر شد، چون گفته بود که درمان این درد تنها با لعل جان‌افزای من ممکن است.
پس از هلاک به بالینم آی و فارغ باش
که این ملاطفت افزون ز خونبهای من است
هوش مصنوعی: بعد از اینکه من از جهان رفتم، به سراغ من بیا و نگرانی نداشته باش؛ زیرا این مهربانی تو بیشتر از هر بهایی است که برای من گذاشته‌اند.
ترا به الفت بیگانه عادتی است غریب
مرا بس این که خیال تو آشنای من است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که عادت عشق تو برای من بسیار عجیب و غریب است، اما همین که یاد تو برای من آشناست، کافی است.
ز اقتضای قضا دور نبود این تقسیم
که قرب بهره غیر و غمت برای من است
هوش مصنوعی: این تقسیم‌بندی بر حسب سرنوشت دور از انتظار نیست، چرا که نزدیک بودن به خوشی دیگران و ناراحتی من به خاطر توجیهی از قضا و قدر است.
اگر ز اهل رشادم وگر ز خیل ضلال
به دیر و کعبه دعای تو مدعای من است
هوش مصنوعی: اگر من از انسان‌های درستکار باشم یا از گروه گمراهان، در هر صورت، دعا و درخواست تو در معبد و خانه کعبه خواسته اصلی من است.
ز غیب چهره برافروز وگو بمیر مرا
اگر شهود تو موقوف بر فنای من است
هوش مصنوعی: از عالم غیب چهره‌ات را نمایان کن و بگو که اگر برای دیدن تو لازم است که من نابود شوم، پس مرا بمیر.
به بی وفاییت اندر جهان برآمد نام
جز این ترا چه ثمر دیگر از جفای من است
هوش مصنوعی: بی وفایی تو در دنیا نامی دارد و جز این، چه فایده‌ای از بدی من نصیبت می‌شود؟
کجا ز دوست صفایی مرا فراموشی است
به ملک جان و دل از وی تهی کجای من است
هوش مصنوعی: دوست من کجا رفته که هیچ نشانی از او در دل و جانم نیست؟ من در کجای این دنیا قرار دارم که از محبت او بی‌بهره‌ام؟