گنجور

شمارهٔ ۷

به نیم پرده که برداشت روی زیبا را
درید پرده ی پرهیز پیر و برنا را
ز صحن خیمه به صحرا شعاع طلعت دوست
برید از رخ خورشید مهر حربا را
رساست قد صنوبر ولی کجا با وی
کنند نسبت آن سرو ماه سیما را
به دستیاری لعلش که شرم خاتم جم
به پای رفته ببین معجز مسیحا را
ز شور آن لب شیرین به کام ما دوری است
که طعم تلخ تر از حنظل است حلوا را
به حبس یوسفش انگیخت رشک دیدن غیر
در این قضیه ملامت مکن زلیخا را
به سینه راز تو خواهم ز خلق پوشیدن
ولی چه چاره کنم رنگ روی رسوا را
به بددلی مکن انکار مهر من مپسند
به خویش طنز احبا و طعن اعدا را
صفایی از دو جهان جز رضای دوست مجوی
که من حرام شناسم خیر این تمنا را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به نیم پرده که برداشت روی زیبا را
درید پرده ی پرهیز پیر و برنا را
هوش مصنوعی: وقتی پرده‌ای که زیبایی و ظرافت را پوشانده کنار می‌رود، حجاب و محدودیت‌های سنتی و اخلاقی، هم برای بزرگ‌ترها و هم برای جوان‌ترها، نقش بر آب می‌شود.
ز صحن خیمه به صحرا شعاع طلعت دوست
برید از رخ خورشید مهر حربا را
هوش مصنوعی: از دشت نزدیک خیمه، نور چهره‌ی محبوب به قدری روشن است که حتی نور خورشید هم در برابر آن کم‌رنگ به نظر می‌رسد.
رساست قد صنوبر ولی کجا با وی
کنند نسبت آن سرو ماه سیما را
هوش مصنوعی: قد صنوبر به نرمی و زیبایی می‌ماند، اما نسبت به آن سرو خوش‌چهره به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
به دستیاری لعلش که شرم خاتم جم
به پای رفته ببین معجز مسیحا را
هوش مصنوعی: با کمک لعل زیبایش، شرم انگشتر جم را که به زمین افتاده، مشاهده کن و معجزه مسیحی را ببین.
ز شور آن لب شیرین به کام ما دوری است
که طعم تلخ تر از حنظل است حلوا را
هوش مصنوعی: از شادی و لذت آن لب شیرین بی‌نصیبیم، چرا که این حس تلخی را تجربه می‌کنیم که حتی حلوایی به طعم تلخ کدو حنایی می‌ماند.
به حبس یوسفش انگیخت رشک دیدن غیر
در این قضیه ملامت مکن زلیخا را
هوش مصنوعی: در این ماجرا، زلیخا به خاطر دیدن یوسف به دیگران حسادت می‌ورزد و نمی‌توان او را سرزنش کرد.
به سینه راز تو خواهم ز خلق پوشیدن
ولی چه چاره کنم رنگ روی رسوا را
هوش مصنوعی: من می‌خواهم راز عشق تو را از دیگران پنهان کنم، اما چه کنم که رنگ و روی من مرا رسوا می‌کند.
به بددلی مکن انکار مهر من مپسند
به خویش طنز احبا و طعن اعدا را
هوش مصنوعی: به خاطر بددلی و تردید خود، محبت من را انکار نکن. این را بپذیر که عشق دوستان و نکوهش دشمنان را نباید به خود بگیری.
صفایی از دو جهان جز رضای دوست مجوی
که من حرام شناسم خیر این تمنا را
هوش مصنوعی: تنها چیزی که ارزش جستجو دارد، رضایت دوست است و من خیر و زیبایی هیچ خواسته‌ای را بدون رضایت او نمی‌دانم.